قصه صوتی کودکانه
چشمه و سنگ
با صدای: مریم نشیبا
خلاصه داستان:
چشمه به راه افتاد تا به مزرعهها و باغها برود و آنها را سیراب کند.
یک روز چشمه به یک سنگ رسید؛ یک سنگ بزرگ. چشمه از سنگ خواست تا جابهجا شود. ولی سنگ گفت: من سنگم و سالهاست که اینجایم …