قصه صوتی قدیمی
نیم وجبی ها
سه بچه خرس کوچولو
نویسنده: عمو مرتضی احمدی
با صدای: هنرمندان سازمان خوش نوا
خلاصه داستان:
یکی بود یکی نبود. غیر از خدا هیچکس نبود. زیر گنبد کبود روز و روزگاری بود.
توی یک شهر قشنگ، آدمهاشون همه باصفا بودند. باصفا بودند و باوفا بودند. سینه هاشون تهی از کینه و قهر، نه حسادت و نه تنگیِ نظر…
تو همین شهر و همین مردم خوب، سه تا خرس کوچولو، زبر و رنگ، تپلی مپل، خوش بر و رو، همیشه در کنار هم بودند. یار غار هم بودند. لحظه ای از هم جدا نمی شدند. بدون هم حتی آب هم نمی خوردند…
اسمهاشون، خرس دانا، خرس کاری و خرس زرنگ بود. خنده رو بودند و حراف بودند. اما امروز همگی پکر بودند. از دل همدیگه بی خبر بودند…