قصه-های-شیرین-فیه-ما-فیه-مولوی-جام-جواهرنشان-لبریز-از-سرکه

قصه های شیرین فیه ما فیه: جام جواهرنشان لبریز از سرکه

قصه های شیرین فیه ما فیه مولوی

 

جام جواهرنشان لبریز از سرکه

 

نویسنده: مولانا جلال‌الدین بلخی

بازنویس: محمدکاظم مزینانی

جداکننده متن مذهبی

به نام خدا

هرکسی که محبوب است، خوب است؛ اما چنین نیست که هرکسی که خوب باشد محبوب هم باشد.

به مجنون گفتند: «می‌خواهی از لیلی خوب‌تر نیز به تو نشان بدهیم؟»

گفت: «به لیلی برای چهره‌اش مهر نمی‌ورزم. او که صورت نیست. او جامی است که من از آن شهد می‌نوشم. من شهد را دوست دارم، نه جام را، اما شما تنها جام را می‌بینید. جام زرین جواهرنشانی که لبریز از سرکه باشد، به چه کار من می‌آید؟ این کدوی کهنه‌ی شکسته‌ای که از آن شهد می‌نوشم، برایم خوش‌تر است از صدها جام زرین جواهرنشان.»

عشق باید باشد تا کسی شهد را از جام بازشناسد. اکنون تو نیز عشق و شوقی به دست بیاور تا صورت‌بین نباشی و معشوق را در همه‌جا ببینی. بدان که صورت این مردم همچون جام‌هاست و این دانش‌ها و پیشه‌ها و هنرها نیز همه نقش آن جام‌ها، مگر نمی‌بینی هنگامی‌که جامی می‌شکند، نقش‌های آن نیز از میان می‌رود؟ پس اصل، آن شهدی است که در جامِ تن‌ها موج می‌زند. خوشا به حال کسی که از این جام شهد بنوشد!



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *