قصه-کودکانه-ایپابفا-گوشِ-فیلِ-جادویی

قصه کودکانه: گوشِ فیلِ جادویی | مغرور نباش!

قصه کودکانه پیش از خواب

گوشِ فیلِ جادویی

نویسنده: شکوه قاسم نیا

جداکننده متن Q38

به نام خدا

یکی بود یکی نبود. آقا فیله‌ای بود که مثل همه‌ی فیل‌ها دو گوش پهن و بزرگ داشت؛ اما گوش‌های این آقا فیله، با گوش فیل‌های دیگر خیلی فرق داشت. فرقش چی بود؟ جادویی بود! جادویش هم این بود که صداهای خیلی‌خیلی دور را هم به‌راحتی می‌شنید.

خودِ آقا فیله تو جنگل‌های هندوستان زندگی می‌کرد، یعنی یک فیل هندی بود؛ اما اگر آن سر دنیا، مثلاً تو جنگل‌های آفریقا، یک بادام ریز از درختی به زمین می‌افتاد و «تَقّی» صدا می‌داد، آقا فیل هندی این صدای «تق» را می‌شنید. یا اگر توی بیابان‌های عربستان، یک سنگ کوچولو از زیر پای شتری درمی‌رفت و تالاپی آن‌طرف‌تر می‌افتاد، این صدای «تالاپ» به گوش آقا فیل هندی می‌رسید.

روزی از روزها، فیل هندی نشسته بود زیر سایه‌ی درخت و استراحت می‌کرد. یک‌دفعه با گوش‌های جادویی‌اش صدای گریه شنید. گریه، گریه‌ی یک بچه آدمیزاد بود که از او کمک می‌خواست.

فیل هندی که خیلی هم مهربان بود، از جا بلند شد و گفت: «باید بروم و ببینم چه بچه‌ای از کدام سر دنیا کمک می‌خواهد!»

این را گفت و راه افتاد. اول رفت به‌طرف چپِ دنیا. هرچه گشت بچه‌ای را ندید که جایی گیر افتاده باشد و از او کمک بخواهد.

بعد راه افتاد و رفت به‌طرف راست دنیا. آنجا هم خبری از بچه‌ای که گریه می‌کرد و کمک می‌خواست نبود.

بالا و پایین دنیا را هم رفت و برگشت. هیچ جا نشانی از آن بچه پیدا نکرد.

اما عجیب بود که صدای گریه‌ی بچه، یکریز به گوش فیل هندی می‌رسید. بچه گریه می‌کرد و می‌گفت: «فیل هندی، کمکم کن!»

فیل هندی، خسته و ناامید برگشت به سر جای اولش توی جنگل‌های هندوستان. زیر سایه‌ی درخت نشست و با خودش گفت: «حتماً اشتباه می‌شنوم! معلوم است که دیگر پیر شده‌ام و جادوی گوش‌هایم را از دست داده‌ام!»

از این فکر، غمگین شد. آهی کشید و شروع کرد به گریه کردن. ازبس‌که گریه کرد، آب از خرطومش راه افتاد. آن‌وقت یک اتفاق عجیب افتاد. از توی خرطوم او، پسربچه‌ی کوچولویی بیرون آمد و گفت: «ممنونم فیل هندی که کمکم کردی! کم‌کم داشتم خفه می‌شدم.»

بعد هم با دستمالش، خرطوم آقا فیله را پاک کرد و رفت دنبال کارش.

از این ماجرا، فیل هندی چند درس خیلی خوب گرفت: درس اول این بود که: حواس ‌جمع، بهتر از گوشِ جادویی است. درس دوم این بود که: شنیدن صداهای نزدیک هم به‌اندازه‌ی شنیدن صداهای دور مهم است.

و درس سوم این بود که: فیل هندی! این‌قدر به گوش‌های جادویی‌ات نناز!



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *