قصه کودکانه پیش از خواب
سگ و زنگوله
گردآوری و بازنویسی: حسن ناصری
در روزگاران قدیم سگی بود که وحشی و بیادب بود. این سگ هر کس را که از کنارش میگذشت گاز میگرفت. صاحب سگ زنگولهای به گردن سگ انداخت تا مردم از دور صدای زنگوله را بشنوند و به سگ نزدیک نشوند.
سگ وحشی خیلی مغرور شده بود. چون خیال میکرد زنگوله مدالی است که به گردنش انداختهاند. تا اینکه سگ دانایی به او گفت: «این زنگوله، مدال نیست. بلکه صدای این زنگوله به مردم میگوید که یک سگ بیادب و درنده به آنها نزدیک میشود.»
سگ نادان که تازه واقعیت را فهمیده بود از خجالت سرخ شد و دیگر کسی را گاز نگرفت.