قصه کودکانه پیش از خواب
بهترین سرگرمی
گردآوری و بازنویسی: حسن ناصری
پسری بود که اصلاً دلش نمیخواست درس بخواند و همیشه به فکر بازی گوشی بود. یک روز پسرک نمرهی بدی گرفت و مادرش او را تنبیه کرد و اجازه نداد از اتاقش بیرون بیاید. در همین موقع پری مهربان از پنجره وارد اتاق شد و پسرک را به سرزمین بازیها برد.
پسرک روزهای زیادی بازی کرد تا اینکه حوصلهاش سر رفت. برای همین رفت پیش رئیس سرزمین بازیها و از او خواهش کرد یک سرگرمی خوب به او بدهد که هیچوقت از آن سیر نشود. رئیس سرزمین بازیها او را به قصرش برد و برایش قصهی قشنگی خواند.
پسرک از قصه خیلی خوشش آمد و موقعی که به خانه برگشت هیچچیز را بهاندازهی کتاب خواندن دوست نداشت. آنقدر کتاب خواند تا اینکه خودش هم نویسندهی بزرگی شد و کتابهای زیادی برای بچهها نوشت.