قصه صوتی قدیمی
انگشتری جادو
The Magical Ring
نوشتهی: کنستانتین پاستوفسکی
نوشتهی: کنستانتین پاستوفسکی
ترجمهی: پوران صلحکل
سال انتشار: ۱۳۵۱
با صدای:
مظفر مقدم: قصه گو/ بهمن زرینپور: پدربزرگ / بهرام وطنپرست: سرباز پیر / فرح کاظمی: واریوشا
طرح نقاشی از عدنانی
ترجمهی: پوران صلحکل
سال انتشار: ۱۳۵۱
با صدای:
مظفر مقدم: قصه گو/ بهمن زرینپور: پدربزرگ / بهرام وطنپرست: سرباز پیر / فرح کاظمی: واریوشا
طرح نقاشی از عدنانی
آغاز داستان:
واریوشا دختربچهی کوچولو و زبروزرنگی بود که با پدربزرگش توی کلبهای تو جنگل زندگی میکردند. چلهی زمستون بود که پدربزرگ هوس توتون کشیدن کرد. بدجوری سرفه میکرد و از ضعف تنش مینالید و مرتب میگفت:
– اوخ…اگه یکی دو پُک چُپق میکشیدم حالم خوبِ خوب میشد…
بخش اول
بخش دوم