کتاب شعر کودکانه
پری کوچولو و درخت آلو
قصهی منظوم
به نام خدای مهربان
پری خانمِ کوچولو
زیر درخت آلو
مواظبه
پرندهها
رو شاخهها نشینند
میوههای رسیدهی درختشو نچینند
اما پرندههای تیز و ناقلا
برق و بلا
مینشینند رو شاخهها.
پری خانم
با خود میگه:
– «باید به کاری بکنم
همه را فراری بکنم.»
گنجشکِ ناز کوچولو
آمد رو شاخهی آلو
نشست و جیکجیک کرد:
– «بهبه! چه میوههایی!
جوجهی من کجایی؟»
پری خانم
تا اونو دید
بالا پرید، پایین پرید
با سروصدا
گنجشکه را
فراری داد از آن وَرا
کلاغ پیر و پر سیاه
یواشیواش
بیسروصدا
از بند رخت
پاشد نشست روی درخت
– «قار و قار و قار
همگی بیدار
بهبه چه میوههایی!
جوجه من کجایی؟»
پری خانم
تا اونو دید
بالا پرید پایین پرید
با سروصدا
کلاغه را
فراری داد از آن ورا.
سِهرههای زرد و بلا
پرندههای خوشنوا
یکییکی دوتادوتا
تُک میزدند به میوهها:
– «بهبه! چه میوههایی!
جوجهها بیایید
چه جای باصفایی!»
پری خانم
آنها را دید
فریاد کشید:
– «وای که چه اشتهایی!»
آنوقت پاشد
بالا پرید پایین پرید
با سروصدا
همگی را
فراری داد از آن ورا …
وقتی پرندهها ازآنجا
پری نشست
چشماشو بست
حالا دیگه راحت شده بود
مشغول چُرت و استراحت شده بود
حالا دیگه
شلوغ نبود، دور و برش
پرندهای پر نمیزد روی سرش
یواشیواش
پری چشماشو واکرد
اطرافشو نگاه کرد
دید که چه تنها شده
اسیر غمها شده
دلش میخواست داد بزنه
دوباره فریاد بزنه
دلش میخواست
پرندهها
پرندههای خوشنوا
پرندههای ناقلا و باوقار
با جیک و جیک و قار و قار
اطرافشو پر بکنند
از شور و آهنگ بهار
تازه اگر
چند تا پرندهی کوچک
از میوهی درخت او میخوردند
یا برای جوجههاشون میبردند
مگه چی میشد؟
چطور میشد؟
دنیا به آخر میرسید؟
برای همین از جا پا شد
سرتاپا
شور و غوغا شد
بالا برید پایین پریدن
– «بیایید بیایید پرندهها
پرندههای خوشنوا
بیایید ببینید میوهها
چه عالیه!
بیایید که میوهی درخت
برای همهی ما کافیه.»
با دعوت پری کوچولو
پرندهها
باز آمدند روی درخت آلو
نشستند، در روی غمها بستند
با همدیگر از آلوها
میخوردند و میخواندند:
– «قار و قار و قار
جیک و جیک و جیک
– بهبه! چه میوههایی
جوجهها بیایید
چه جای باصفایی!»
پری خانمِ کوچولو
زیر درخت آلو
مهمانی بر پا کرده
چه شور و غوغا کرده
هزار ماشاءالله
بهبه!
تو دلِ همهجا کرده.