قصهها و افسانههای آموزنده ازوپ یونانی
کوزه و کلاغ
نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی
به نام خدا
کلاغی تشنه کوزهای آب یافت؛ اما آب کوزه آنقدر کم بود که نوک کلاغ به آن نمیرسید. کلاغ که از شدت تشنگی روبهمرگ بود به فکر چاره افتاد و زیرکانه نقشهای کشید. او ریگهایی را که در اطراف کوزه بودند، با نوک از زمین برداشت و به درون کوزه انداخت. هر ریگی که در کوزه میافتاد اندکی سطح آب را بالاتر میآورد. کلاغ آنقدر به این کار ادامه داد تا سرانجام نوکش به آب رسید و از مرگ رهایی یافت.
احتیاج، مادر اختراع است.
(این نوشته در تاریخ ۱ اسفند ۱۴۰۰ بروزرسانی شد.)