قصهها و افسانههای آموزنده ازوپ یونانی
چشمپزشک
نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی
به نام خدا
پیرزنی که چشمانش خوب نمیدید با پزشکی قرار گذاشت در صورت بهبود، دستمزد او را بپردازد. پزشک درمان را با مالیدن مرهم به چشمان پیرزن شروع کرد؛ اما او هر بار که به چشمان پیرزن مرهم میمالید، ازآنجاکه چشمان پیرزن بسته پود، وسایل خانهاش را یکییکی میدزدید. پزشک وقتی تمام وسایل پیرزن را دزدید، به او گفت که درمان به پایان رسیده است و از او خواست تا دستمزدش را بپردازد؛ اما پیرزن حاضر نشد دستمزدی را که قرار گذاشته بودند بپردازد. پزشک او را به دادگاه برد. پیرزن در دفاع از خود میگفت که او قول داده بود در صورت بهبود، دستمزد پزشک را بپردازد. درحالیکه اکنون چشمان او از قبل هم بدتر شدهاند. او به قاضی دادگاه گفت: «پیش از آنکه پزشک درمان را شروع کند، من تمام وسایل خانهام را میدیدم، درحالیکه اکنون دیگر هیچیک از آنها را نمیتوانم ببینم.»
برخی از مردم چنان اسیر کسب درآمد نامشروع هستند که گاه حتی متوجه دلایلی که علیه خودشان فراهم میکنند، نیستند.
(این نوشته در تاریخ 20 فوریه 2022 بروزرسانی شد.)