افسانه-هاي-ازوپ-فايد--تجربه

قصه‌های ازوپ: فایدۀ تجربه || عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود

قصه‌ها و افسانه‌های آموزنده ازوپ یونانی

فایدۀ تجربه

نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی

جداکننده متنz

به نام خدا

سگی در جلو خانه‌ای روستایی خوابیده بود که گرگی او را غافلگیر کرد. چیزی نمانده بود گرگ یک‌لقمۀ چپش کند که سگ از او خواهش کرد لحظه‌ای صبر کند. سگ به گرگ گفت: «الآن من خیلی لاغر و استخوانی هستم؛ اما اگر کمی صبر کنی صاحب من با خانواده‌اش می‌خواهند به عروسی بروند. وقتی آن‌ها رفتند تا می‌توانم از غذاهای توی خانه می‌خورم تا چاق شوم. وقتی چاق شدم بیا و مرا بخور.»

گرگ پذیرفت و رفت. مدتی پس‌ازآن گرگ بازگشت و سگ را بر بام خانه دید. گرگ او را صدا کرد که پایین بیا تا تو را بخورم.

سگ جواب داد: «ازاین‌پس اگر مرا روی زمین خفته دیدی، منتظر عروسی نمان.»

خردمند چون از خطر جَست تا آخر عمر مراقب است تا گرفتار خطری مشابه نشود.

(این نوشته در تاریخ 20 فوریه 2022 بروزرسانی شد.)



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *