قصهها و افسانههای آموزنده ازوپ یونانی
حد خود را بدان
نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی
به نام خدا
مردی سگی مالتی و پشمالو و یک الاغ داشت. مرد عادت کرده بود که با سگ خود بازی کند و هر بار که بیرون غذا میخورد چیزی هم با خود به خانه میآورد و بهمحض آنکه سگ به پیشوازش میرفت و برایش دم تکان میداد، آن را به او میداد. الاغ که رفتار مرد را با سگ میدید حسودیش شد و یک روز به پیشواز مرد دوید و شروع به دم تکان دادن کرد؛ اما در همین هنگام لگدش هم به مرد خورد. مرد چنان عصبانی شد که به خدمتکاران خود دستور داد تا الاغ را با ضرب و شتم ازآنجا ببرند و به آخور ببندند.
طبیعت، تواناییهای یکسانی به همۀ ما نبخشیده است. برخی کارها از دست همه ساخته نیست.