قصهها و افسانههای آموزنده ازوپ یونانی
خِرد از دلیری برتر است
نگارش: اس اِی هندفورد / ترجمه: حسین ابراهیمی
به نام خدا
خروسی و سگی باهم دوست شدند و به سفر رفتند. شبهنگام همچنان که سگ زیر ریشههای درختانِ بین راه، جایی برای خود فراهم میکرد، خروس نیز بالای درخت رفت تا بخوابد.
خروس طبق عادت خود، فرارسیدن سپیدهدم را با صدای بلند اعلام کرد. روباهی صدای او را شنید، شتابان خود را پای درخت رساند و به خروس گفت از درخت پایین بیاید تا او صاحب چنین صدای دلکشی را در آغوش بگیرد. خروس به او گفت: «ابتدا دربان خانه را که پای درخت خوابیده است بیدار کن تا در را برایت باز کند. پسازآن من از درخت پایین میآیم.» درحالیکه روباه دنبال دربانی که خروس گفته بود، میگشت، ناگهان سگ روی او پرید و او را از هم درید.
وقتی خردمندی موردحمله قرار میگیرد، با فرستادن دشمن به جایی که توان مقابلۀ بهتری دارد، حملۀ او را بیاثر میکند.