داستان کودکانه و آموزنده
سگ بخیل
بازنویس: ماری استوارت
ترجمه: شهلا انسانی
به نام خدا
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود. در یک مزرعۀ کوچک و سرسبز، گاو و اسبی به خوشی و خوبی زندگی میکردند. این دو دوستِ خوب، باهم در مزرعه کار میکردند و غذا میخوردند و در کنار هم میخوابیدند. پاییز و زمستان هم که هوا سرد بود از مزرعه بیرون نمیرفتند و همانجا از علفهایی که مزرعهدار جمع کرده بود میخوردند.
گاو و اسب در کنار هم زندگی خوبی داشتند و کسی مزاحم آنها نمیشد. آنها هم با کسی کاری نداشتند و مزاحم دیگران نبودند.
در یکی از روزهای زمستان، سگ خالخالی بخیلی به مزرعه آمد و وقتی چیزی برای خوردن پیدا نکرد روی علفها رفت و خوابید.
ظهر که شد گاو و اسب برای خوردن علف به انبار علوفه رفتند. در آنجا متوجه سگ شدند که روی علفها خوابیده است و اجازه نمیدهد آنها به علوفه نزدیک شوند.
گاو رو به سگ کرد و گفت:
– آنجا که جای خواب نیست. آن علفها ذخیرۀ زمستان ما است، لطفاً بیا پایین تا ما غذایمان را بخوریم.
سگ نگاهی به گاو انداخت و گفت:
– مزاحم من نشو، دارم استراحت میکنم!
اسب گفت:
– میتوانی کمی آنطرفتر استراحت کنی و بگذاری ما غذایمان را بخوریم!
سگ گفت:
– از زیاد حرف زدن خوشم نمیآید!
گاو با صدای بلند گفت:
– ما که از تو دعوت نکردهایم به اینجا بیایی که میخواهی استراحت کنی! از آن گذشته، تو که نمیتوانی از علفها بخوری. بگذار ما غذایمان را بخوریم، آن علفها غذای ما دو تا است.
اسب هم حرفهای گاو را تکرار کرد.
اما سگ گفت:
– حالا که من نمیتوانم از این علفها بخورم شما هم حق ندارید به آنها دست بزنید.
اسب شیههای کشید و پرسید:
– چرا؟
سگ در جواب گفت:
– چون من چیزی برای خوردن ندارم، دوست هم ندارم کسی جلوی من غذا بخورد. حالا بروید بیرون!
اسب که از این بیادبی سگ ناراحت شده بود، گفت:
– اینجا خانۀ ما است و حق داریم از آن دفاع کنیم و تو هم فکر نکن میتوانی در مقابل ادبِ ما گردنکلفتی نشان بدهی!
سگ گفت:
– اگر نروم چه میکنی؟
اسب پشتش را بهطرف سگ کرد و با لگد، محکم به سینۀ سگ زد. براثر ضربۀ نیرومندِ لگد اسب، سگ به بیرون از انبار پرتاب شد و صدای نالهاش به هوا برخاست.
گاو رو به سگ کرد و گفت:
– اگر سگ خوبی بودی و نمیخواستی همهچیز برای خودت باشد در اینجا جای ما را تنگ نمیکردی! اما چون موجود بخیلی هستی، اگر دوباره پایت را به اینجا بگذاری با شاخ شکمت را پاره میکنم!
بچههای خوب! به خاطر داشته باشیم که وقتی نمیتوانیم خودمان از چیزی استفاده کنیم نباید جلوی استفادۀ دیگران را بگیریم.
(این نوشته در تاریخ 20 سپتامبر 2021 بروزرسانی شد.)