قصه-های-لافونتن-قصه-خورجین

قصه‌های لافونتن: قصه خورجین || عیب خود ببین نه عیب دیگران!

قصه‌های لافونتن

نوشته: ژان دو لا فونتن

ترجمه: احمد نفیسی

لافونتن

قصه خورجین

یک روز خدای آسمان‌ها فرمان داد که هرکه نَفَس می‌کشد، چه دد و دام و چه انسان در بارگاه او حاضر شود و اگر از ریخت و اندازه و شکل صورت خود شکایتی دارد به خداوند بگوید تا آن عیب را از او دور کند!

در آغاز از میمون پرسید: تو چه می گوئی؟ آیا عیب یا کمبودی در اندام و چهره خود می‌بینی؟

میمون پاسخ داد: ای خداوند مگر از میمون زیباتر هم خلق کرده‌ای؟ من مانند دیگر حیوانات چهار دست‌وپا دارم و صورتم هم پیداست که از همه خوشگل‌ترم؛ اما برای خرس خیلی دلواپسم! چون او را آن‌چنان‌که باید نساخته‌ای، هیکل او درشت و سنگین است و برای اینکه خوش‌ریخت شود باید کمی در اندام او دست ببری!

خرس گفت: چه‌حرفها! همه‌کس از زور و قوت من آگاه است و در تناوری هم کسی به پای من نمی‌رسد! بیچاره فیل که گوش‌هایش خیلی پهن است و دمش خیلی کوتاه! اگر از گوش او کم کنی و بَر دُم او بیفزایی شاید یک ریختی پیدا کند!

فیل که حرف خرس را شنید گفت: این پرت‌وپلاها چیست؟ در تمام جهان به زیبایی من یافت نمی‌شود! چرا از نهنگ بدبخت چیزی نمی‌گویید؟ نهنگ هیکلی مانند کوه دارد و سر و تهش پیدا نیست؛ مانند اینکه چشم درستی هم ندارد! یا چرا از مورچه سخن نمی‌گویید که آن‌قدر کوچک است که زیر دست‌وپا می‌رود! آبا بهتر نیست کمی از جثه نهنگ برداری و به مورچۀ بدبخت بدهی شاید هردو خشنود شوند؟

خدای آسمان‌ها این ادعاها را که شنید از آن‌ها خیلی رنجید و گفت: عجب خودپسندهایی هستید؟ هیچ‌کدام به خود عیب و کمبودی سراغ ندارید. ولی از عیب دیگران حرف می‌زنید!

هرگز به خودتان نگاه نمی‌کنید و نمی‌دانید که چه عیب و کمبودی دارید و چشم شما تنها دیگران را پر از عیب می‌بیند.

مثل این است که چون ما را آفریدند یک خورجین روی دوش هر یک نهادند. ما عیب دیگران را توی کیسۀ پیش رو می‌ریزیم و همیشه آن‌ها را می‌بینیم و عیب‌های خودمان را توی کیسۀ پشت سر می‌گذاریم که هرگز به چشم خودمان نمی‌آید!

بهتر است پیش از اینکه عیب دیگری را بجوییم یا دیگران را گناهکار بدانیم به خودمان نگاه کنیم و عیب و گناه خودمان را پیدا کنیم و آن‌ها را از میان ببریم!



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *