یادداشت-های بی تعارف-مدیر-سایت-قصه-و-داستان-کودکانه-ایپابفا--

سایت ایپابفا به کجا می رود؟

به نام خدا

دوشنبه 25 خرداد 1400

ایپابفا به کجا می رود؟

این اولین یادداشت من در بخش «وبلاگ مدیر» است. یادداشت های قبلی‌ام در یگ برگۀ مجزا بود. اما تصمیم گرفتم یک دستۀ جدید برای خودم باز کنم و هر از گاهی چیزهایی یادداشت کنم. مگر نه اینکه ایپابفا با وردپرس ساخته شده و یک «وبلاگ» است؟!

ایده های من برای ایپابفا خیلی بزرگ است. می خواهم ایپابفا بزرگترین سایت قصه و داستان فارسی باشم. بزرگترین سایت ادبیات داستانی. منابع زیادی جمع کرده ام. کتاب های داستان کوتاه، افسانه های جهان، داستان های علمی تخیلی، داستان های کودکانه ووو. بطور مثال دوست دارم متن کامل تمام داستان های کوتاه ویلیام فاکنر، چخوف، ادگار آن پو، آیزاک آسیموف، خورخه بورخس، ارنست همینگوی، محمدعلی جمالزاده ووو را در سایت قرار دهم. حتی برنامه ای برای حروف چینی کتاب «دکامرون» بوکاچیو دارم.

دوست دارم تمام افسانه های جهان را گردآوری کنم و در سایت قرار دهم: افسانه های ایرانی، هندی، انگلیسی، آفریقایی، کره ای، ژاپنی ووو. برنامۀ خیلی بزرگی است. خیلی بزرگ، برنامه ای که هزینۀ مالی و زحمت کاری بسیار زیادی خواهد داشت.

ای کاش می توانستم. ای کاش بتوانم! من برای این کار آماده ام. سال ها وقت خود را صرف فهمیدن راز و رمز این کار کرده ام. سال ها طول کشیده تا به اینجا رسیده ام. مهم نیست رتبه سایتم در گوگل چقدر است. مهم این است که من یک هدف دارم و به این هدف می اندیشم. شاید دیگران پدر ادبیات فارسی یا پدر ادبیات کودک باشند. من می خواهم پدر ادبیات آنلاین فارسی باشم.

زندگی گاهی چقدر دشوار می شود. مشغله های فکری چقدر آزاردهنده می شود. وقتی انسان با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می کند. وقتی خسته می شوی و تنها خودت مشوق خودت هستی و می گویی: «می دانم خسته ای! می دانم ناامیدی، اما با همین ناامیدی ادامه بده. ناامید باش اما بازهم تایپ کن! خسته باش اما بازهم ویرایش کن. فقط یک کاری بکن. هرکاری می کنی فقط دست از کار نکش!»

به اجارۀ سرور سایت فکر می کنم. نکند سایت متوقف شود! مثل آن دفعه که پهنای باند سایت تمام شد. نه! نباید متوقف شود. سال ها زحمت کشیده ام. نمی گذارم زحمتم بر باد برود. هزاران صفحه را حروف چینی و ویرایش کرده ام. آنقدر داستان کودک خوانده ام که به طرز نگارش نویسنده ها انتقاد می کنم. اعتراض می کنم! این دیگر چه جور ترجمه ای است! این دیگر چه جور نوشتن است! چرا اینقدر نامرتب و گنگ نوشته؟ مگر فارسی بلد نبوده؟ نه اینکه خودم یک کم انگلیسی بلدم! وقتی آثار ترجمه شده را می خوانم متوجه می شوم که اصل اثر چه بوده و نویسنده اصلی می خواسته چه بگوید که مترجم نتوانسته خوب متوجه شود. گاهی اوقات شک می کنم که بعضی مترجم ها، مفهوم «زبان مادری» را درک می کنند یا نه! وقتی چیزی به زبان خارجی می خوانی و می خواهی آن را به فارسی ترجمه کنی، فکر کن اگر مادرت می خواست آن حرف را به زبان بیاورد چه می گفت؟   مادرها معمولاً صاف و روان حرف می زنند…

بگذریم…

گاهی به این جمله فکر می کنم که می گویند مشکلات باعث پخته شدن انسان می شود یا چیزی مثل این! اما تا کی؟ ما چقدر باید بپزیم؟ مگر قرار است چه ماموریت شگرفی را در زندگی اجرا کنیم؟ قرار است ریاست کدام سازمان را به عهده بگیریم؟ به کجا برسیم؟ نمی دانم. شاید هم برسیم. اما بزرگترین درسی که از همۀ این مشکلات به یاد می آورم این است که «با دیگران همانطور رفتار کن که دوست داری با خودت رفتار کنند!»

شنیدم آقای کله گنده ای را از بیمۀ خصوصی س.د. عزل کرده اند. برای خودش حقوق 80-70 میلیون تومانی رد می کرده. کجا بود اگر ما بودیم! حالا از هست و نیست ساقط شده بودیم. آخرین حقوقی که آن قدیم ندیم ها از یک نهاد وابسته به دولت گرفتم حدود 800-700 هزار تومان بود. انصاف هم خوب چیزی است! بعضی ها اگر کتاب «سه دقیقه در قیامت» را خوانده باشند می فهمند که باید حساب پس بدهند. حساب این بی انصافی ها را . بعضی ها باید از 80 میلیون نفر حلالیت بطلبند! من که فکرش هم برایم سخت است!

خدا بزرگ است. توکل ما به خداست. هرچه را نداریم از خدا می خواهیم.

این روزها هم می گذرد. همین روزهایی که حتی نداشته هایت هم یادت نمی آید. همین روزها که زیر بار زندگی هستی و نمی دانی از کجا باید بیاوری و خرج کنی! درست می شود. همه چیز درست می شود. باید صبور بود. باید شکیبا بود. باید پایمردی کرد. باید نترسید. باید امیدوار بود. باید خوشبین بود. این دنیا هرچه باشد، ساختۀ دست خداست. خدا آفریدگار این ماتریس زندگی است. این شبکۀ به هم تنیده خوشی ها و سختی ها. پس خودش می داند کجا کار را درست کند و گرفتاری را برطرف کند.

فَاِنّ مع العُسر یُسرا . اِنَّ مع العُسر یُسرا

خوب نیست آدم به غیر از خدا با کسی درد دل کند. آنچه گفتم یک نقد اجتماعی بود. انتقاد از کسانی که فکر می کنند از بقیه آدم تر هستند…

بگذریم…

از سایت می گفتم. تازه بسم الله را گفته ایم. این فقط یک شروع است. یک شروع کوچک. جهش های بلند در راه است. فقط باید توکل کرد، کار کرد و صبور بود.

الحمد لله

 



***

  •  

***

2 دیدگاه

  1. با سلام و عرض تشکر از سایت بسیار خوبتون
    به نظرم شما باید داخل سایتهای پر بازدید تبلیغات کلیکی انجام بدید تا یازدید شما بیشتر بشه.
    با وجود هزاران سایت در اینترنت دیده شدن یک سایت بدون تبلیغات کار سختی هست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *