قصه صوتی دخترای ننه دریا احمد شاملو

قصه‌ی دخترای ننه دریا || متن کامل + قصه صوتی با صدای احمد شاملو

کتاب قصه صوتی کودکانه و نوجوانه

قصه دخترای ننه دریا

با صدای احمد شاملو

سروده: احمد شاملو
تصویرگر: ضیا الدین جاوید
ایپابفا: سایت کودکانه‌ی قصه کودک، داستان کودک و کتاب کودک و نوجوان

قصه صوتی دخترای ننه دریا

به نام خدا

یکی بود یکی نبود
جز خدا هیچی نبود
زیر این طاق کبود،
نه ستاره
نه سرود.

عمو صحرا، تپلی
با دوتا لپ گلی
پا و دستش کوچولو
ریش و روحش دوقلو
چپقش خالی و سرد
دِلَکِش دریای درد،
در باغو بسته بود
دم باغ نشسته بود:

دم باغ نشسته بود:
– «عمو صحرا! پسرات کو؟»
– «لب دریان پسرام
دخترای ننه دریا رو خاطرخوان پسرام.
طفلیا، تنگ غلاغ پر، پاکشون
خسته و مرده، میان
از سر مزرعه شون.
تنشون خسته‌ی کار
دلشون مُرده‌ی زار
دسشون پینه ترک
لباساشون نمدک
پاهاشون لخت‌وپتی
کج کلاشون نمدی،
می‌شینن با دل تنگ
لب دریا سر سنگ

می‌شینن با دل تنگ لب دریا سر سنگ
طفلیا شب تا سحر گریه کنون
خوابو از چشم به در دوخته شون پس می‌رونن
توی دریای نمور
می‌ریزن اشکای شور
می‌خونن – آخ که چه دلدوز و چه دلسوز
می‌خونن:
– «دخترای ننه دریا! کومه‌مون سرد و سیاس
چش امیدمون اول به خدا، بعد به شماس

توی دریای نمور می‌ریزن اشکای شور
کوره ها سرد شدن
سبزه ها زرد شدن
خنده‌ها درد شدن.
از سر تپه، شبا
شیهه‌ی اسبای گاری نمیاد،

از دل بیشه، غروب
چهچه سار و قناری نمیاد،

دیگه از شهر سرود
تک‌سواری نمیاد،
دیگه مهتاب نمیاد
کرم شب تاب نمیاد

برکت از کومه رفت
رستم از شاهنومه رفت.

برکت از کومه رفت رستم از شاهنومه رفت.

تو هوا، وقتی که برق میجه و بارون می‌کنه
کمون رنگه به رنگش دیگه بیرون نمیاد

رو زمین، وقتی که دیب دنیا رو پرخون می‌کنه
سوار رخش قشنگش دیگه میدون نمیاد.

رو زمین، وقتی که دیب دنیا رو پرخون می‌کنه

شباشب نیس دیگه، یخدون غمه
عنکبوتای سیا شب تو هوا تار می‌تنه.

دیگه شب مرواری دوزون نمیشه
آسمون مثل قدیم شبها چراغون نمیشه.

غصه‌ی کوچک سردی، مث اشک،
جای هر ستاره سوسو میزنه؛

سر هر شاخه‌ی خشک
از سحر تا دل شب جغده که هوهو می‌زنه.

از سحر تا دل شب جغده که هوهو می‌زنه.

دلا از غصه سیاس
آخه پس خونه‌ی خورشید کجاس؟

قفله – وازش می‌کنیم
قهره – نازش می‌کنیم
می‌کشیم منتشو
می‌خریم همتشو…
مگه زوره؟ به خدا هیچکی به تاریکی شب تن نمی‌ده
موش کورم که می‌گن دشمن نوره،
به تیغ تاریکی گردن نمی‌ده.

موش کورم که می‌گن دشمن نوره،به تیغ تاریکی گردن نمی‌ده.

دخترای ننه دریا! رو زمین عشق نموند
خیلی وخ پیش باروبندیلشو بست خونه تکوند
دیگه دل مثل قدیم عاشق و شیدا نمیشه
تو کتابم دیگه اونجور چیزا پیدا نمیشه

دنیا زندون شده، نه عشق و نه امید و نه شور،
برهوتی شده دنیا که تا چش کار می‌کنه مرده‌س و گور
نه امیدی – چه امیدی؟ – به خدا حیف امید! –

برهوتی شده دنیا که تا چش کار می‌کنه مرده‌س و گور

نه چراغی – چه چراغی؟ چیز خوبی می‌شه دید؟
نه سلامی – چه سلامی؟ – همه خون تشنه‌ی هم!
– نه نشاطی – چه نشاطی؟ مگه راهش میده غم؟:
داش آکل، مرد لوطی،
ته خندق، تو قوطی!
توی باغ بی بی جون
جم جمک، بلگ خزون!

دیگه ده مثل قدیم نیس که از آب دُر می‌گرفت
باغش انگار باهارا از شکوفه گر می‌گرفت:
آب به چشمه! حالا رعیت سر آب خون می‌کنه
واسه چار چیکه‌ی آب، چلتا رو بی جون می‌کنه.

آب به چشمه! حالا رعیت سر آب خون می‌کنه واسه چار چیکه‌ی آب، چلتا رو بی جون می‌کنه.

نعشا می‌گندن و می‌پوسن و شالی می‌سوزه
پای دار، قاتل بیچاره همونجور تو هوا چش می‌دوزه:

– «چی می‌جوره تو هوا؟
– «رفته تو فکر خدا…
– «نه برادر! تو نخ ابره که بارون بزنه
شالی از خشکی درآد، پوک نشادون بزنه

اگه بارون بزنه!
آخ! اگه بارون بزنه!

اگه بارون بزنه! آخ! اگه بارون بزنه!
دخترای ننه دریا! دلمون سرد و سیاس
چش امیدمون اول به خدا بعد به شماس.
ازتون پوست پیازی نمی‌خایم
خودتون بسمونین – بقچه جاهازی نمی‌خایم.

چادر یزی و پاچین نداریم
زیر پامون حصیره، قالیچه و قارچین نداریم.

بذارین بر کت جادوی شما
ده ویرونه رو آباد کنه
شبنم موی شما
جیگر تشنه مونو شاد کنه
شادی از بوی شما مس شه همینجا بمونه
غم، بره گریه کنون، خونه‌ی غم جا بمونه …»

پسرای عمو صحرا، لب دریای کبود

پسرای عمو صحرا، لب دریای کبود
زیر ابر و مه و دود
شبو از راز سیا پُر می‌کنن،
توی دریای نمور
می‌ریزن اشکای شور
کاسه دریا رو پر دُر می‌کنن.

دخترای ننه دریا، ته آب
می‌شینن مست و خراب.
نیمه عریون تنشون
خزه ها پیرهنشون
تنشون هُرم سراب
خنده شون غلغل آب
لبشون تُنگ نمک
وصلشون خنده‌ی شک
دلشون دریای خون،

پای دیفار خزه
می‌خونن ضجه کنون:

– پسرای عمو صحرا لبتون کاسه نبات
صدتا هجرون واسه یک وصل شما خمس و زکوة!
دریا از اشک شما شور شد و رفت
بختمون از دم دردور شد و رفت.
راز عشقو سر صحرا نریزین
اشکتون شوره، تو دریا نریزین!

اگه آب شور بشه، دریا به زمین دس نمی‌ده
ننه دریام دیگه ما رو به شما پس نمی‌ده

ننه دریام دیگه ما رو به شما پس نمی‌ده

دیگه اون وخ تا قیامت دل ما کنج غمه
اگه تا عمر داریم گریه کنیم، باز کمه.
پرده زنبوری دریا می‌شه برج غممون
عشقتون دق می‌شه، تا حشر می‌شه همدممون!»
مگه دیفار خزه موش نداره؟
مگه موش گوش نداره؟
موش دیفار، ننه دریا رو خبردار می‌کنه.
ننه دریا کج و کوج
بددل و لوس و لجوج
جادو در کار می‌کنه.
تا صداشون نرسه
لب دریای خزه،
از لجش غیه کشون ابرا رو بیدار می‌کنه:

اسبای ابر سیا
تو هوا شیهه کشون،

بشکه خالی رعد
روی بوم آسمون.

آسمون، غرومب غروب!
طبل آتیش دو دو دومب!

نعره‌ی موج بلا
میره تا عرش خدا

صخره ها از خوشی فریاد می‌زنن.
دخترا از دل آب داد می‌زنن:

– پسرای عمو صحرا! دل ما پیش شماس،
نکنه فکر کنین حقه زیر سر ماس؟ -:
ننه دریای حسود
کرده این آتش و دود!»

دخترا از دل آب داد می‌زنن:

پسرا، حیف که جز نعره و دلریسه‌ی باد
هیچ صدای دیگه ای
به گوشاشون نمیاد! –
غمشون سنگ صبور
کج کلاشون نمدک
نگاشون خسته و دور
دلشون غصه ترک،
تو سیاهی، سوت و کور
گوش میدن به موج سرد
می‌ریزن اشکای شور
توی دریای نمور…

پسرا، حیف که جز نعره و دلریسه‌ی باد

جم جمک برق بلا
طبل آتیش تو هوا!
خیز خیزک موج عبوس
تا دم عرش خدا!

نه ستاره نه سرود
لب دریای حسود،
زیر این طاق کبود
جز خدا هیچی نبود
جز خدا هیچی نبود!

جم جمک برق بلا طبل آتیش تو هوا!
the-end-98-epubfa.ir

(این نوشته در تاریخ 20 سپتامبر 2021 بروزرسانی شد.)



***

  •  

***

یک دیدگاه

  1. مرسی از این کار قشنگتون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *