شعر-کودکانه--آیینه-سروده-پروین-دولت‌آبادی

شعر کودکانه آیینه سروده پروین دولت‌آبادی

شعر کودکانه 

” آیینه “

(آینه)

سروده: پروین دولت‌آبادی

شعر کودکانه آیینه سروده پروین دولت‌آبادی 1

آیینه

کودکی تندخوی و بی‌آرام

روی دیوار خط کشید و گذشت

دست چرکین کشید بر درها

هرکجا پا نهاد ویران گشت

 

هر چه از خوردنی به دست آورد

تند و زشت و کثیف می‌بلعید

هر چه پوشیدنی به برمی‌کرد

بر سر شاخه درخت درید

 

روزی آخر کنار آینه‌ای

خویش را دید و روی خود نشناخت

کودکی دید زشت و تلخ و کثیف

هر چه در آینه نظر انداخت

 

روح زیبای کودکانه او

دید این طفل آشنایش نیست

با خود آرام گفت: کودک بد

پای آیینه هیچ جایش نیست

 

من که زیباتر از گلم ز چه رو

این‌چنین زشت‌خوی و بدرویم

از چه ویرانگر است دستانم

از چه نامهربان و بدخویم

 

باید آموخت زندگی زیباست

هر چه زیباست تابناک‌تر است

در دل خویش دوست می‌دارم

هر چه زیباتر است و پاک‌تر است



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *