یک نفر از تیمارستانی دیدن می‌کرد. اتفاقاً به مریضی برخورد که به‌آرامی گریه می‌کرد و می‌گفت: «پروانه، پروانه»

عشق و جنون / یک داستان انگیزشی

عشق و جنون 

یک داستان انگیزشی

 

اگر ازدواج نبود، مردها تمام عمر در این خوش‌خیالی می‌ماندند که مرتکب هیچ اشتباهی نمی‌شوند.

 

یک نفر از تیمارستانی دیدن می‌کرد. اتفاقاً به مریضی برخورد که به‌آرامی گریه می‌کرد و می‌گفت: «پروانه، پروانه»

کمی جلوتر دیوانه‌ای را دید که خود را به درودیوار می‌زد و فریاد می‌کشید: «پروانه … پروانه…»

وقتی‌که بازدیدکننده علت را جویا می‌شود، به او می‌گویند: «نفر اول عاشق دختری به نام پروانه می‌شود، اما دختر را به او نمی‌دهند، اما همان دختر را به نفر دوم می‌دهند و حالا این‌جوری شده که می‌بینید!»

نکته اخلاقی:
در زندگی دو تراژدی دردناک وجود دارد: یکی اینکه در عشقت ناکام شوی و دیگر اینکه به وصال عشقت برسی.



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *