دلسوزی ملا
یک داستان انگیزشی
کسی که در وجود خود آتشی ندارد، نمیتواند دیگران را گرم کند.
همسایه ملانصرالدین با ناراحتی نزد وی آمد. به او گفت: «ملای عزیز، همانطور که میدانی من یک مرغدانی بزرگ دارم. اما در چند روز گذشته تعداد زیادی از مرغهای من مردهاند. اصلاً نمیدانم چه باید بکنم.»
ملا: «چه غذایی به آنها میدهی؟»
همسایه: «به آنها جوی دو سر میدهم.»
ملا: «نه جوی دو سر خوب نیست. باید به آنها گندم بدهی.»
دو روز بعد همسایهها و ملا در بازار به هم برخوردند. همسایه گفت: «اوضاع بهتر نشده است. برعکس، در چند روز اخیر بیست مرغ من از بین رفتهاند.»
ملا: «چه آبی به مرغهای خودت میدهی؟»
همسایه گفت: «مگر فرقی هم میکند؟ من به مرغهای خودم، آب چاه میدهم.»
ملا گفت: «همه آبها باهم یکی نیستند. اگر مرغهای تو بیمار شدهاند، باید آب جوشیده به آنها بدهی.»
جمعه بعد همسایه ملا نزد وی آمد. آزردهخاطر گفت: «هیچیک از پیشنهادات تو کمکی به من نکردند. چهار روز است که آب جوشیده به مرغهای خود میدهم، اما بازهم پنجاه مرغ از بین رفتند.»
ملا در حالی سرش را تکان میداد گفت: «خیلی بد شد. من از این پیشنهادات خوب زیاد دارم، اما آیا تو هم بهاندازه کافی مرغ داری؟»
نکته اخلاقی:
بزرگترین ویژگی فردی که وظیفه ارشاد و راهنمایی دیگران را بر عهده میگیرد دلسوزی است. شما تا هنگامیکه احساس شفقت و خیرخواهی برای دیگران نداشته باشید، نمیتوانید کار قابلتوجهی برای آنها انجام دهید و راهحل مفیدی پیش پایشان بگذارید.