دو دوست در خیابان به هم رسیدند، اولی از دومی‌ پرسید: «چرا سرت را بسته‌ای؟»

خدا را شکر / داستان انگیزشی

خدا را شکر 

داستان انگیزشی

 

بدترین لحظه برای آدم مُلحد زمانی است که واقعاً می‌خواهد سپاسگزاری کند، اما نمی‌داند از چه کسی.
«دانته گابریل روستی»

 

دو دوست در خیابان به هم رسیدند، اولی از دومی‌ پرسید: «چرا سرت را بسته‌ای؟»

دومی: «چیزی نیست. دیروز از یک نفر پرسیدم: «ساعت چند است؟» او که یک بوکسور بود دو ضربه محکم به سرم زد، یعنی ساعت دو است…»

اولی: «خب تو چه کردی؟»

دومی: «خدا را شکر کردم که ساعت دوازده نبودا»

نتیجه‌گیری اخلاقی: قلبی شاکر داشتن، بالاترین مرحله مثبت اندیشی است. درزمانی که به‌واسطه بروز واقعه‌ای ناراحت شدی، خدا را شکر کن که واقعه‌ای بدتر از آن رخ نداده است.

 

قدردانی مانند بیمه‌نامه است، باید هر از چند گاهی آن را تمدید کرد. «دیومک اینتایر»



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *