در یکی از سال‌ها به بغداد رفتم. هنگامی که می‌خواستم از بغداد خارج شوم از امام زمان‌ علیه السلام توسط نائب خاصشان اجازه خروج خواستم.

داستان‌های امام زمان (عج): خود را به قافله برسان!

داستان‌های امام زمان (عج):

خود را به قافله برسان!

داستان‌های امام زمان (عج): خود را به قافله برسان! 1

ابوعبداللّه بن صالح می‌گوید:

در یکی از سال‌ها به بغداد رفتم. هنگامی که می‌خواستم از بغداد خارج شوم از امام زمان‌ علیه السلام توسط نائب خاصشان اجازه خروج خواستم.

ایشان اجازه نفرمود، و کاروان حرکت کرد، من بیست و دو روز در بغداد ماندم، روز چهارشنبه‌ای، اجازه خروج یافتم. و امر فرموده بودند که: خود را به قافله برسان!

من از این که بتوانم خود را به قافله برسانم، ناامید شده بودم، در عین حال حرکت کردم و به نهروان رسیدم، دیدم قافله آنجا توقف کرده است. همین که به شترم آب و علف دادم، قافله حرکت کرد، و من هم حرکت نمودم و چون حضرت مرا دُعا فرموده بودند که سلامت باشم؛ الحمداللّه هیچ اتّفاق بدی برایم نیفتاد.



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *