ثروتمندترین مرد بابل
نوشته: جورج کلاسون
بازگشت به فهرست مطالب: ثروتمندترین مرد بابل
درمان دوم: کنترل کردن هزینهها
برخی از شما شاگردانم، این را از من پرسیدید: چطور شخصی میتواند یک دهم از همه درآمدش را در کیف باقی بگذارد، در حالیکه همه درآمدش هم کفاف مخارج ضروریاش را نمیدهد؟ آرکاد روز دوم، نظردانش اموزان را به این مطلب جلب کرد.
دیروز چند نفر از شماها، کیف خالی همراه داشتید؟« کلام پاسخ داد: همه ما» بااینکه هر یک از شما درآمد متقاوتی دارید و یکی کمتر و یکی بیشتر پول در میآورد، و برخی خانوادههای بزرگتری برای تامین کردن دارید، ولی همه شما به طور یکسان کیفتان خالی بود. حالا حقیقتی عجیب را در مورد انسان و فرزندانش به شما میگویم و آن اینست: آن چیزی که هر یک از ما آن را« مخارج ضروری »مینامیم، همیشه رشد میکند و خود را به سطح میزان درآمد ما میرساند، تا وقتیکه معترضانه جلویش بایستیم.« »مخارج ضروری را با آرزوهایتان در نیامیزید. هر یک از شما به همراه خانواده
های خوبتان، آرزوهایی دارید که هزینه این آرزوها، فراتر از درآمد شماست. بنابراین شما آرزوهایتان را تا جایی که درآمدتان بکشد براورده میکنید و باز هم تعداد زیادی آرزوی براورده نشده باقی میماند. همه انسانها آرزوهایی را به دوش می کشندکه بیشتر از حد تواناییشان برای براورده ساختن است. من، چون ثروتم اجازه میدهد، آیا قادرم هر آرزویی را براورده کنم؟ این یک تفکر غلط است. در زمان من محدودیت وجود دارد. در مسافتی که میتوانم تا آن مسافرت کنم، محدودیت وجود دارد. در توانایی جسمانی من محدودیت وجود دارد و نیز در امیالی که من ممکن است از آنها لذت ببرم، محدودیت وجود دارد.
به شما میگویم، همانطور که علفهای هرز، هرجای زمین که کشاورز برای ریشههای آنها جایی بگذارد، میرویند، به همان راحتی هم، آرزوها، هر جا که امکانی برای براورده شدنشان بیابند، در انسان میرویند. آرزوهای شما انبوهاند ولی آنهایی که شما بتوانید براورده شان سازید قلیلاند.« »متفکرانه، در عادات زندگی خود تامل کنید. در این باره، همیشه مخارج مشخص قبول شده ای وجود دارد که میشود عاقلانه آنها را تقلیل داد یا حذف کرد. بگذارید شعار شما این باشد که از صد در صد ارزش واقعی چیزی که برای آن پول میپردازید، بهره مند شوید. پس هر چیزی را که برای داشتنش، حاضرید پول بپردازید، جایی یادداشت کنید. انهایی را که ضروری هستند پیدا کنید و نیز آنهایی را که (ضروری نیستند ولی با هزینه کردن نه دهم درآمدتان به دست می ایاند، پیدا کنید. اینها را خط بزنید و جز گروه بزرگ و انبوه آرزوهایی قرار دهید که باید غیر لذت بخش باشند و ارزش تاسف خوردن نداشته باشند.« سپس مخارج ضروری را بودجه بندی کنید. به یک دهم پس اندازه که در حال تقویت کیف شماست، دست نزنید. بگذارید این بزرگترین آرزوی شما برای براورده شدن باشد. روی بودجه بندی خود کار کنید و آن را تنظیم نگه دارید تا کمکتان کند. بگذارید این کار اولین کمک به کیف در حال پر شدن شما باشد.» در این زمان یکی از شاگردان، که ردایی قرمز و جواهر دوز شده بر تن داشت برخاست و گفت:«من یک انسان ازاد هستم. من معتقدم این حق من است که از چیزهای لذت بخش زندگی استفاده کنم، بنابراین تن به بردگی یک بودجه نمیدهم تا برایم تعیین کند که چقدر خرج کنم و برای چه. احساس میکنم که اینکار لذت را از زندگی من میگیرد و احساس میکنم فقط یک کمی از یک خر بارکش که باید کاری را به دوش خود تحمل کند، بیشتر هستم.» ارکاد به او پاسخ داد:«دوست من چه کسی بودجه را مشخص میکند؟» فرد معترض پاسخ داد:« من آن را برای خودم تعیین میکنم» «در انصورت، ایا خر بارکشی که مخارجش را بودجه بندی میکند، آیا از قبلان خود را صاحب جواهر و فرش و شمشهای طلا میکند؟ نه. او خود را صاحب یونجه و گندم و ذخیره آب، برای سفر بیابانی میکند.» «هدف بودجه بندی، کمک به تقویت کیف شماست. هدفش کمک به شما در داشتن چیزهای ضروری و پس از آن، دستیابی به آرزوهای دیگر تا حد ممکن است، هدفش کمک به شما در شناخت آرزوهای ارزشمند، و تفکیک آنها از امیال زودگذر است. مانند چراغی روشن در غاری تاریک، بودجه بندی، نشتیهای کیفتان را به شما نشان میدهد و به شما کمک میکند تا جلوی آنها را بگیرید و هزینهها را برای رسیدن به اهداف مشخص و دست یافتنی کنترل کنید.» و این دومین علاج برای کیف خالی است. برای درآمدها و هزینههای خود برنامه ریزی کنید تا بدون استفاده از بیش از نه دهم درآمدتان، هم پول برای نیازهای اساسی داشته باشید، هم برای تفریحات، و هم برای براورده کردن آرزوهای ارزشمند.