قصه کودکانه:
یک دوست جدید
نوشته: مهری طهماسبی دهکردی
روز اول ماه مهر، سپهر کوچولو به مدرسه رفت و سر کلاس دوم نشست. کنار او یک پسر کوچولوی غمگین نشسته بود. سپهر از او پرسید: «اسمت چیه؟» پسرک جواب داد: «پارسا.» سپهر گفت: «چرا ناراحتی؟» پارسا گفت: «آخه تازه به این مدرسه اومدم و هیچکس باهام دوست نیست.»
سپهر دست پارسا را گرفت و گفت: «غصه نخور خودم باهات دوست میشم. اسمم سپهره.» پارسا خوشحال شد و خندید.
آن روز خانم معلم خیلی با بچهها حرف زد.گفت: «بچههای گلم، به کلاس دوم خوشآمدید. یادتونه پارسال کلاس چندم بودید؟»
بچهها جواب دادند: «کلاس اول.»
خانم معلم گفت: «آفرین، امسال کلاس چندمی هستید؟»
بچهها گفتند: «کلاس دومی.»
خانم معلم گفت: «بله بچهها، پارسال کلاس اولی بودید و امسال کلاس دومی هستید.»
سپهر که درست به حرفهای خانم معلم گوش نمیداد و حواسش به دوست تازهاش بود، یکدفعه از جایش بلند شد و گفت: «خانم اجازه اسم دوست منم پارساله.»
چند تا از بچهها خندیدند. خانم معلم هم خندهاش گرفت و گفت: «چی گفتی؟ اسم دوستت چیه؟»
سپهر به پارسا اشاره کرد و گفت: «اسم دوستم پارساله.»
خانم معلم با خنده به پارسا گفت: «پسر گلم، اسمت چیه؟» پارسا جواب داد: «پارسا.»
خانم معلم به سپهر گفت: «عزیزم، اسم دوستت پارساست نه پارسال، پارسال یعنی سالی که تمام شد. یعنی اون روزهایی که تو کلاس اولی بودی. اما پارسا معنی دیگه ای داره و اسم پسرها هم هست. میدونی معنیاش چیه؟»
سپهر گفت: «نه نمیدونم.»
خانم معلم گفت: «بچهها، هر اسمی یه معنیای داره مثلاً سپهر یعنی آسمون، همین آسمون آبی قشنگی که بالای سر ماست. پارسا هم به معنی آدم خوب و درستکاره، یعنی آدمی که خدا را دوست داره و برای همین هیچوقت کار بدی انجام نمیده.» بعد پارسا را جلوی کلاس برد و او را به همه معرفی کرد.
پارسا از یک مدرسهی دیگر به آنجا آمده بود و کسی او را نمیشناخت، اما اشتباه سپهر باعث شد که تمام بچههای کلاس دوم با او آشنا شوند و اسمش را یاد بگیرند.
آن روز برای بچههای کلاس دوم روز خوبی بود، چون یک دوست جدید پیدا کردند و معنی پارسال و پارسا و سپهر را یاد گرفتند و به حرف بامزهی سپهر هم خندیدند.
(این نوشته در تاریخ 20 سپتامبر 2021 بروزرسانی شد.)