مجموعه اشعار و ترانه‌های پراحساس مریم حیدرزاده / ماه تمام من 1

مجموعه اشعار و ترانه‌های پراحساس مریم حیدرزاده / ماه تمام من

ماه تمام من

مجموعه شعرها و ترانه های پراحساس

مریم حیدرزاده

مریم-حیدرزاده--ماه-تمام-من

مجموعه اشعار و ترانه‌های پراحساس مریم حیدرزاده / ماه تمام من 2

فهرست شعرهای دفتر / ماه تمام من

مجموعه اشعار و ترانه‌های پراحساس مریم حیدرزاده / ماه تمام من 3

باید

باید به فکر غصه گُل‌ها بود

فکر غروب ساکت یک خورشید

باید ز درد آینه ویران شد

از غصه‌ی سپیده به خود لرزید

باید به فکر کوچ پرستو بود

در فکر یک کبوتر بی پرواز

باید به‌جای یک دل تنها بود

آرام وُ ارغوانی وُ بی‌آغاز

باید به حرمت غم یک گلدان

آشفته بود وُ خم شد وُ ویران شد

وقتی دلی ز غربت غم تنهاست

باید شکسته گشت وُ پریشان شد

باید میان خاطره کودک

چیزی شبیه لطف عروسک بود

باید برای پنجره‌ای تنها

یک سایبان ز ساقه‌ی پیچک بود

باید برای تشنگی یک یاس

زیباتر از تصور باران شد

باید برای تازه شدن گل داد

تسکین روح خسته‌ی یاران شد

باید فضای نیلی رؤیا را

گاهی برای پونه مهیا کرد

باید هوای سرخی رز را داشت

از آسمان ستاره تمنا کرد

باید ترانه‌های رهایی را

در کوچه‌های عاطفه قسمت کرد

باید فدای خنده‌ی یک گل شد

در خواب‌های آینه شرکت کرد

باید به خاطر گل یخ پژمرد

فکر پرنده‌های طلایی بود

باید سکوت آینه را فهمید

در انتظار صبح رهایی بود

باید به فکر حسرت شبنم بود

فکر سپیدی غزل یک یاس

فکر پناه دادن یک لاله

فکر غریب ماندن یک احساس

باید میان خواب گلی گم شد

آیینه بود وُ عاشق بارانی

باید شبی ز روی صداقت رفت

در کلبه‌ی نسیم به مهمانی

باید برای پونه دعایی کرد

زیر عبور تند زمان تنهاست

باید شنید قصه‌ی دریا را

تا دید او برای چه در غوغاست

باید به فکر عمر شقایق بود

فکر نیاز آبی نیلوفر

فکر هجوم ممتد یک اندوه

فکر هوای ابری چشمی‌تر

باید به فکر زردی دل‌ها بود

فکر حضور دائمی ‌پاییز

فکر غریب بودن مشتی برف

باریدنی عجیب وُ کم وُ یک‌ریز

باید برای عاطفه فکری کرد

پشت حصار فاصله‌ها مانده

آیا کسی به‌تازگی از احساس

شعری برای تازه شدن خوانده؟

باید به فکر رسم نوازش بود

آرام وُ مهربان وُ تماشایی

باید برای عاطفه شعری ساخت

با خانه‌های آبی وُ رؤیایی

باید فشرد دست محبت را

آنگاه آسمانی وُ زیبا شد

نوشید شهد عشق ز یک چشمه

با احترام، دریا شد

باید پناه وُ پر از احساس

باید دلی به وسعت دریا داشت

باید به اوج رفت وُ برای دل

یک خانه هم همیشه همان‌جا داشت

 

هشدار سبز

کاش بیایم برای بی پناها سایبون باشیم

با دلای شکسته کمی ‌مهربون باشیم

کاش بیایم به باغبونا کمی‌حرمت بذاریم

احترام دلای شکسته رو نگه‌داریم

کاش به مهربون‌ترا دِین مونُ ادا کنیم

سهم خوشبختی مونُ وقف بزرگترا کنیم

کاش یه کاری بکنیم که خستگی‌ها در بشه

مرهمی ‌بشیم که زخم آدما بهتر بشه

کاش که شاخه‌ی درخت زندگی رو نشکنیم

هفته ای یه بار به باغبونامون سر بزنیم

کاش که پاک کنیم تمام اشکایی که جاریه

خوب نگه داریم چیزی که واسه یادگاریه

کاش دس پرنده‌های بی پناهُ بگیریم

توی آسمون بریم دامن ماهُ بگیریم

کاش با مهربونی مون غصه‌ها رو کم بکنیم

رشته‌های عشق رو تا همیشه محکم بکنیم

کاش بشینیم پای صحبت اونا که بی کسن

اگه درد دل کنن به آرزوشون می‌رسن

کاش تو عصری که همش سنگیه وُ آهنیه

بگیم از چیزایی که خوبه ولی رفتنیه

کاش هنوز دیر نشده قدر همو خوب بدونیم

نکنه دیر بشه تا ابد پشیمون بمونیم

کاش که این یه جمله هیچ موقع ز یادمون نره

آدمی‌چه بد باشه چه خوب باشه مسافره

 

غصه نخور مسافر

غصه نخور مسافر، اینجا ما هم غریبیم

از دیدن نور ماه، یه عمره بی نصیبیم

فرقی نداره بی تو، بهارمون با پاییز

نمی‌بینی که شعرام همه شدن غم انگیز

غصه نخور مسافر اونجا هوا که بد نیست

اینجا ولی آسمون باریدنم بلد نیست

غصه نخور مسافر فدای قلب تنگت

فدای برق ناز اون چشمای قشنگت

غصه نخور مسافر تلخه هوای دوری

من که خودم می‌دونم که تو چقدر صبوری

غصه نخور مسافر بازم میای به زودی

ما رو بگو چه کردیم از وقتی تو نبودی

غصه نخور مسافر غصه اثر نداره

از دل تو می‌دونم هیچ کس خبر نداره

غصه نخور مسافر رفتیم تو ماه اسفند

بهار تو بر می‌گردی چیزی نمونده بخند

غصه نخور مسافر تولد دوباره

غصه نخور مسافر غصه نخور ستاره

غصه نخور مسافر غصه کار گلا نیس

سفر یه امتحانه به جون تو بلا نیس

غصه نخور مسافر تو خود آسمونی

در آرزوی روزی که بیای وُ بمونی

 

امتحان

عزیزم سلام، یه چیزی، بیا بی وفا بشیم

دوست دارم که ما یه جور از همدیگه جدا بشیم

فکرشو کردم وُ گفتم واسه چی دیوونه شیم

بهتره ما هم مث تموم عاقلا بشیم

هدف من وُ تو از حرف‌های زیبامون چیه

کاشکی تصمیم بگیریم با یکی آشنا بشیم

می‌دونی دیدم نمی‌شه من وُ تو با هم باشیم

هر کدوم باید بریم دوباره مبتلا بشیم

ما دو تا اسیر همدیگه شدیم یه جور بد

کاش فراموش کنیم وُ از دست هم رها بشیم

دور شدیم از حرف‌های روزای آشنایی مون

سخته اما بیا باز مث غریبه‌ها بشیم

ستاره خواستم بچینیم دیگه دستم نرسید

ما باید نزدیک‌تر از این ستاره‌ها بشیم

 

یه چیزی مث یه شک منو رها نمی‌کنه

بیا امشب من وُ تو غرق دعا بشیم

فکرش وُ کردی دیگه خدا ما رو دوست نداره

بیا باز بنده‌های عزیز واسه خدا بشیم

خواستم امتحان کنم تو رو ببینم چی می‌گی

بیا به هر چی که بود تو شعر بی اعتنا بشیم

 

برای مخاطبم

دل من یه قفله اما دست تو مثل کلیده

می‌خوام از تو بنویسم کاغذام همه‌اش سفیده

یه سوال عاشقونه بگه هر کسی می‌دونه

اونکه دادم دل وُ دستش چرا دل به من نمی‌ده؟

چه قدَر دعا کنم من خدا رو صدا کنم من

دست من به آسمونه نیمه شب دم سپیده

گفتم از عشق تو می‌خوام سر بذارم به بیابون

گفت تو عاقل تر از اینی این کارا از تو بعیده

التماس کردم که یک شب لااقل بیا تو خوابم

گفت که هذیون رو تموم کن انگاری تبت شدیده

گفتم آرزو دارم تو مال من بشی یه روزی

گفت تو این دنیای بی رحم کی به آرزوش رسیده

اونی رو که دوست نداری دنبالت میاد تا آخر

اونی که دنبالشی تو چرا دائم ناپدیده

تو از اون روزی که رفتی دل من دیوونه تر شد

رنگ من که هیچی زیبا رنگ آسمون پریده

سرنوشت گریه نداره خودت این رو گفتی اما

تو دل من نمی‌دونم چرا باز یه کم امیده

تو منو گذاشتی رفتی اما می‌خوام بنویسم

چه قدر واسم عزیزه اونکه از من دل بریده

 

به دل همیشه دیارت

آسمون آرزومون پره از ابرای تیره

لالایی واست بخونم تا شاید خوابت بگیره

اگه از خواب نپریدی توی خواب خدا رو دیدی

یه جوری بپرس ازش که دلامون چرا اسیره

باز که چشماتو نبستی ببینم باز که نشستی

می‌دونم یه جوری هستی که دلت از همه سیره

اما بهتره بدونی طبق اصل مهربونی

دل واسه عاشق نبودن راه نداره ناگزیره

چشمای تو شده خسته بغض آرزوت شکسته

اما باز تو فکر اینی اگه من رو نپذیره

بهتره بیدار نشیی اونو توی خواب ببینی

واسه دیوونه بودن همیشه دیره عزیزم

خوش به حال بعضی مردم که شدن تو زندگی گم

التماس سرخ سیبا پیششون چقد حقیره

نه به فکر عطر یاسن نه به فکر التماسن

خنده داره واسشون که دل ما یه جایی گیره

چی بگم شبم تموم شد ندیدم اون رو حروم شد

کاش می‌دونست یکی اینجا بدجوری واسش می‌میره

کاش که بود یه قطره بارون واسه نامه هامون

به دل همیشه دریات از کسی که تو کویره

 

جواب نامت

سلام ای تنها بهونه واسه‌ی نفس کشیدن

هنوزم پر می‌کشه دل برای به تو رسیدن

واسه‌ی جواب نامه‌ات می‌دونم که خیلی دیره

بذا به حساب غربت نکنه دلت بگیره

عزیزم بگو ببینم که چه رنگه روزگارت

خیلی دوست دارم تو مهتاب بشینم یه شب کنارت

سرتو با مهربونی بذاری به روی شونه‌امم

تو فقط واسم دعا کن آخه دنبال بهونه‌ام

حالمو اگه بپرسی خوبه تعریفی نداره

چون بلاتکلیفه عاشق آخه تکلیفی نداره

نکنه ازم برنجی تشنه‌ام تشنه‌ی بارون

چه قد از دریا ما دوریم بی‌گناهیم هر دو تامون

بدجوری به هم می‌ریزه من وُ گاهی اتفاقی

تو اگه نباشی از من نمی‌مونه هیچ چیزی باقی

می‌دونی که دست من نیست بازیای سرنوشته

رو قشنگا خط کشیده زشتا رو برام نوشته

باز که ابری شد نگاهت بغضتم واسم عزیزه

اما اشکات رو نگه دار نذار اینجوری بریزه

من هنوز چیزی نگفتم که تو طاقتت تموم شد

باقیشُ وُ بگم می‌بینی گریه هات کلی حروم شد

حال من خیلی عجیبه دوست دارم پیشم بشینی

من نگاهت بکنم تو تو چشام عشق رو ببینی

یادته من وُ تو داشتیم ساده زندگی می‌کردیم

از همین چشمه‌ی شفاف رفع تشنگی می‌کردیم

یه دفه یه مهمون اومد عقلمُ وُ یه جوری دزدید

دل تو به روش نیاورد از همون دقیقه فهمید

اولش فکر نمی‌کردم که دلم رو برده باشه

یا دلم گول چشای روشنش رو خورده باشه

اما نه گذشت وُ دیدم دل من دیوونه تر شد

به تو گفتمُ وُ دلت از قصه‌ی من با خبر شد

اولش گفتم یه حسه یا یه احترام ساده

اما بعد دیدم که عشقه آخه اندازش زیاده

تو بازم طاقت آوردی مث پونه‌ها تو پاییز

سرنوشت تو سفیده ماجرای من غم انگیزه

بدجوری دیوونه‌تم من فکر نکن این اعترافه

همیشه نبودن تو کرده این دل وُ کلافه

می‌دونم فرقی نداره واست عاشق بودن من

می‌دونم واست یکی شد بودن وُ نبودن من

می‌دونم دوسم نداری مث روزای گذشته

من خودم خوندم تو چشمات یه کسی این رو نوشته

اما روح من یه دریاست پره از موج وُ تلاطم

ساحلش تویی وُ موجاش خنجرای حرف مردم

آخ چه لذتی که داره ناز چشماتو کشیدن

رفتن یه راه دشوار واسه هرگز نرسیدن

من که آسمون نبودم اما عشق تو یه ماهه

سرزنش نکن دلم رو به خدا اون بی گناهه

تو که چشمای قشنگت خونه‌ی صد تا ستاره س

تو که لبخند طلاییت واسه من عمر دوباره س

بیا وُ مثل گذشته جز به من به همه شک کن

من بدون تو می‌میرم بیا وُ بهم کمک کن

 

بیشتر از تو

نمی‌گم عوض شدی نه تو هنوزم مهربونی

حدسش وُ من زده بودم نمی‌خوای پیشم بمونی

روزای اول این عشق اشتیاقت تازه تر بود

حالا با صد التماسم واسه من شعر نمی‌خونی

بعضی وقتا اگه حرف وُ خبری جایی نباشه

نمیری دیگه سراغ قصه‌های خودمونی

گفتی تنها نامه‌ی من تو دس همه ست عزیزم

نامتو من بفرستم حالا به کدوم نشونی

بنویسم روی پاکت با یه تیکه یاد غربت

برسه به یه ستاره به یه عشق آسمونی

پشت پنجره نشستم واسه‌ی تو می‌نویسم

که شاید رد شه از اینجا آیه‌ی محو جنونی

یه روزی خوندم یه جایی از عزیز بی وفایی

واسه‌ی دوام یک عشق عاشق وُ باید برونی

بهترین جمله‌ی دنیا فکر کنم همینه زیبا

عمری دنبال تو بودم اونی که می‌خوام همونی

صبر وُ حوصله نداشتن عادت همه ست عزیزم

تو که نیستی مثل اونها تو خود رنگین کمونی

نه جواب نامت این نیس اون وُ بعداً می‌نویسم

که سلام گلدونا رو به گلاشون برسونی

گفتم این رو بنویسم که دوسِت دارم عزیزم

بیشتر از تو می‌دونم که تو اینو نمی‌دونی

 

قصه یه روزی

یه نفر باز هم کنار پنجره س

یه نفر عجیب دلش شور می‌زنه

یکی‌ام با تیرای داغ نگاه

دو تا چشم رو داره از دور می‌زنه

یه نفر داغ دلش تازه شده

دلخوشیش یه عکس یادگاریه

یکی با غم می‌نویسه رو دلش

ای خدا عجب چه روزگاریه

یه نفر خیری ندیده از حالا

پس پناه می‌بره به گذشته هاش

یکی‌ام شاعره تا خسته می‌شه

زود می‌ره سراغ دست نوشته هاش

یه نفر خط می‌کشه رو آرزوش

سند عشقش رو باطل می‌کنه

وقف تازه موندن دل می‌کنه

یکی هست که خواب به چشماش نمی‌یاد

شاید علتش غم خستگیه

علت بی خوابی یکی دیگه

گم شدن تو دشت سرگشتگیه

یکی از بس که نشسته پشت در

پرِ غربت شده وُ بی حوصله س

یکی‌ام داره به محبوبش می‌گه

چه قدَر بین من وُ تو فاصله س

یکی دائم گلدونا رو آب می‌ده

یکی چشم پرِ اشکش به دره

یکی داره خودش وُ گول می‌زنه

که میاد حتماً بازم تو سفَره

یکی چشماش وُ گذاشته روی هم

یکی زلفاش وُ پریشون می‌کنه

یکی داره توی رویاهای دور

شکل عشقش وُ تصور می‌کنه

یکی آروم با خودش حرف می‌زنه

دلت اومد من و تنها بذاری؟

دلت اومد چمدون دلم و

تو فرودگاه دلت جا بذاری؟

یه نفر دستاشو برده آسمون

از خدا چیزی تقاضا می‌کنه

یه نفر واسه کسی که نمی‌یاد

در خونه‌اش رو داره وا می‌کنه

 

انتخاب من

ای علت قشنگی رؤیا وُ خواب من

تنها دلیل گل شدن اضطراب من

ای راه حل ساده‌ی جبران تشنگی

فواره‌ی نگاه قشنگ تو آب من

رفتی چه قدر ساده دل آسمان شکست

در عکس مهربان تو در کنج قاب من

باران چه قدر حرف تو را گوش می‌کند

می‌بارد آن قدر که نیایی به خواب من

گرچه نگاه عاشق تو هیچ کم نکرد

از اوج دل ندادن تو یا عذاب من

اما دل شکسته‌ی من باز هم نوشت

صد آفرین به چشم تو وُ انتخاب من

 

کاش یکی پیدا بشه

کاش یکی پیدا شه خواب گل وُ تعبیر بکنه

به کویر آب بده تا اونا رو سیر بکنه

کاش یکی پیدا شه با ابرا صمیمی‌تر باشه

نذاره بارون واسه باریدنش دیر بکنه

کاش یکی پیدا شه که دلش مث آینه باشه

لااقل دعا واسه بقیه تاثیر بکنه

کاش یکی پیدا شه آب بده به آدمای خوب

نکنه خوشبختیا تو گلوشون گیر بکنه

کاش یکی پیدا شه زندگی بده به کلبه‌ها

خونه‌ی شادی‌ها رو یه جوری تعمیر بکنه

کاش یکی پیدا شه که انقده مهربون باشه

که از آدمای بی ستاره تقدیر بکنه

کاش یکی پیدا شه دستا رو به همدیگه بده

دلای گسسته رو بیاره زنجیر بکنه

کاش یکی پیدا شه قانون سفر رو ببره

نذاره دم ورودش کسی تاخیر بکنه

کاش یکی پیدا شه مرهم بذاره رو زخم عشق

پیش از این که عاشقی دلا رو دلگیر بکنه

کاش همه پیدا بشیم به همدیگه کمک کنیم

کسی تنهایی نمی‌تونه دی وُ تیر بکنه

 

آنجا نمی‌ماند

به من او گفت فردا می‌رود اینجا نمی‌ماند

و پرسیدم دلم او گفت: نه تنها نمی‌ماند

به او گفتم که چشمان تو جادو کرده این دل را

و گفت این چشم‌ها که تا ابد زیبا نمی‌ماند

به او گفتم دل دریایی‌ام قربانی چشمت

ولی او گفت این دل دائماً دریا نمی‌ماند

به او گفتم که کم دارم تو را رویای کمرنگم

و پاسخ داد او در عصر ما رؤیا نمی‌ماند

به او گفتم که هر شب بی نگاه تو شب یلداست

ولی گفت او کمی‌که بگذرد یلدا نمی‌ماند

به او گفتم قبولم کن که رسوایت شوم او گفت

کسی که عشق را شرطی کند رسوا نمی‌ماند

و حق با اوست عاشق شو همین وُ هر چه باداباد

چرا که در مسیر عاشقی اما نمی‌ماند

خدایا خط بکش بر دفتر این زندگی اما

به من مهلت بده تا بشنوم آنجا نمی‌ماند

 

خدا کند

دلی کنار پنجره، نشسته زار می‌زند

و خواب دیده‌ام شبی مرا کنار می‌زند

غروب‌ها که می‌شود خیال چشمهای تو

تو را دوباره در دل شکسته جار می‌زند

یکی نگاه می‌کند یکی گناه می‌کند

یکی سکوت می‌کند یکی هوار می‌زند

و عشق درد مشترک، میان ماست با همه

کسی که شعر گفته یا کسی که تار می‌زند

درست مثل بازی گذشته‌های شاعری

که جای سنگ وُ گل به دوستش انار می‌زند

خدا کند به وعده‌اش وفا کند که گفته بود

شبی مرا به جرم عشق خویش دار می‌زند

 

آخرین نامه

دلم می‌خواد یه چیزی رو بدونی

دیگه نه عاشقی نه مهربونی

منم دیگه تصمیمم رو گرفتم

اصلا نمی‌خوام که پیشم بمونی

دیشب که داشتم فکرام وُ می‌کردم

دیدم با تو تلف شده جوونی

یه جا یه جمله‌ی قشنگی دیدم

عاشقو باید از خودت برونی

چه شعرایی من واسه تو نوشتم

تو همه چیز بودی جز آسمونی

یادت میاد منتم وُ کشیدی؟

تا که فقط بهت بدم نشونی؟

یادت میاد روی درخت نوشتی

تا عمر داری برای من می‌خونی؟

یادت میاد حتی سلام من رو

گفتی به هیچ کسی نمی‌رسونی

حالا بیار عکسامو تا تموم شه

اگر که وقت داری اگه می‌تونی

نگو خجالت می‌کشی می‌دونم

تو خیلی وقته دیگه مال اونی

خوش باشی هر جا که میری الهی

واست تلافی نکنه زمونی

 

فدای اونکه

برای عاشقی دیره

ولی باز دست تقدیره

تا دستامون نره بالا

جایی بارون نمی‌گیره

دلی که دادمش دستت

دیگه از زندگی سیره

نیومد وقتی‌ام اومد

فقط گفت که داره می‌ره

نگفتم من خداحافظ

آخه قلبم هنوز گیره

بدون این قلب دیوونه

دیگه محتاج زنجیره

بمون این زخم وُ بدتر کن

عجیب محتاج شمشیره

بریزم اشکام وُ شاید

آخه این آخرین تیره

نگی تو اونی که رفته

وجودش غرق تقصیره

فدای اون که تو خوابم

منو تحویل نمی‌گیره

 

من که ادعا نکردم

نمی‌گم خطا نکردم من که ادعا نکردم

همه گفتن بی وفایی من که اعتنا نکردم

عازم سفر شدی تو من دلم می‌خواست بمونی

واسه موندن تو اما به خدا دعا نکردم

واسه تو کلی نوشتم که یه جوری مبتلا شی

تقصیر منه که آخر تو رو مبتلا نکردم

توی کوچه‌ی رفاقت یه سلام جواب ندادم

تو دلم تویی و اون وُ با کسی آشنا نکردم

می‌دونم دوسم نداری حتی قد یه قناری

اما عاشقم هنوزم بدون اشتباه نکردم

ما جایی قرار نذاشتیم جز تو کوچه‌های رؤیا

این دفعه تو اومدی من به قرار وفا نکردم

زیر دین ناز چشمات یه عمری دارم می‌سوزم

تا خاکستری نشه دل دِینم وُ ادا نکردم

اومدن واسه نصیحت به بهانه‌ی یه صحبت

عمرشون کلی تلف شد چون تو رو رها نکردم

راه آسمون که بسته س گرچه قلبامون شکسته س

تا به حال انقد خدا رو اینجوری صدا نکردم

تو من وُ گذاشتی رفتی، خواستی من دیوونه تر شم

باورت نمی‌شه شاید آخه چون فدا نکردم

نامه‌های عاشقونه با نشونه بی نشونه

اما از کسای دیگه س پس اونا رو وا نکردم

یادته عکست وُ دادی بذارم تو قاب قلبم

بعد از اون روز دیگه هرگز به کسی نگا نکردم

تو از اون روزی که رفتی نه تو رفتی که ببینی

تا قیامت هم تو رو من از خودم جدا نکردم

 

قصه مون

دل من روی زمینه دل تو تو آسمونه

انقدر دوسِت دارم من که فقط خدا می‌دونه

بیا یه عهدی ببندیم ببینیم کدوم یک از ما

تا ته جاده‌ی دنیا بر سر عهدش می‌مونه

بعضی قلبا بی ستارن یه ستاره هم ندارن

شایدم ستاره هاشون مث ما تو کهکشونه

بُرجای غرور بلندن که دارن به ما می‌خندن

کاش با هم بریم یه جا که بر خلاف شهرمونه

یادمه پرسیدم از تو که می‌شه با هم بمونیم؟

گفتی این که دست ما نیست بذارش پای زمونه

چه بباری چه بتابی چه بخندی چه بخوابی

عزیزم چه فرقی داره واسه اون که شد دیوونه

نکنه بری یه روزی با یه قایق از کنارم

واسه‌ی دلم نذاری نه اشاره نه نشونه

می‌دونم یه جای این عشق، خستگی کار می‌ده دستت

مرغ عشقمون وُ آخر می‌کنی بی آشیونه

من نمی‌دونم چی میشه نمی‌شه بگذرم از تو

شاید اون موقع ببارم تا شاید بیای به خونه

خلاصه فقط می‌خواستم قصه‌مون وُ گفته باشم

می‌دونم که آخر عشق با خدای مهربونه

دل من فکراشو کرده که صبور وُ باوفا شه

کاش دل تو هم صبور شه این روزا اگر بتونه

دیگه حرفی نیست عزیزم بجز اشکی که می‌ریزیم

کاش بپرسی راز عشق وُ از گلای ناز پونه

 

تنها توقع

نگات قشنگه ولیکن یه کم عجیب وُ مبهمه

من از کجا شروع کنم دوسُت دارم یه عالمه

من وُ گذاشتی وُ بازم یه بار دیگه رفتی سفر

نمی‌دونم شاید سفر برای دردات مرهمه

تا وقتی اینجا بمونی یه حالت عجیبیه

من چه جوری واست بگم بارون قشنگ وُ نم نمه

هوای رفتن که کنی واسه تو فرقی نداره

اما به جون اون چشات مرگ گلای مریمه

آخرشم دق می‌کنم تا من وُ دوست داشته باشی

مردن که از عاشقیه یک دفه نیست که کم کمه

من نمی‌دونم تو چرا اینجور نگاهم می‌کنی

زیر نگاه نافذت نگاه عاشقم خمه

می‌پرسم از چشمای تو ممکنه اینجا بمونی؟

می‌خندی وُ جواب می‌دی رفتن من مسلّمه

برو به خاطر خودت اما به من قول بده

هرجای دنیا که بری دیگه نشو مال همه

رسمه که لحظه‌ی سفر یادگاری به هم می‌دن

قشنگ‌ترین هدیه‌ی تو تو قلب من یه مشت غمه

شاید این وُ بهم دادی که همیشه با من باشه

حق با توئه، تو راست می‌گی غمت همیشه پیشمه

دیدی گلا شب که میشه اشکاشونو رو می‌کنن

یادت باشه چشم منم همیشه غرق شبنمه

تو میری وُ اسم من وُ از رو دلت خط می‌زنی

اسم قشنگ تو ولی همیشه هرجا یادمه

چشمای روشنت یه‌کم کاشکه هوای من رو داشت

تنها توقعم فقط یه بار جواب ناممه

 

من وُ تو

تو هم تَرَک، من هم تَرَک

اینم یه درد مشترک

تو غصه دار، من غصه دار

پس واسه چی بیاد بهار

تو بی چراغ من بی چراغ

کی بگیره از ما سراغ

تو هم غریب منم غریب

عشقا چی بود به جز فریب

تو حادثه من حادثه

پس کی به ابرا برسه

تو بارونی من بارونی

پس کجا رفت مهربونی

من بی پناه تو بی پناه

کافیه امشب نور ماه

من بی وفا تو بی وفا

چی کار کنه با ما خدا

من بی فروغ تو بی فروغ

بازم به هم بگیم دروغ؟

من بی جواب تو بی جواب

معنیش چیه! این جز سراب

من تشنگی تو تشنگی

کاش که نمی‌گذشت بچگی

منم گِله تو هم گِله

آخر کی داره حوصله

من انتظار تو انتظار

من باریدم تو هم ببار

من چشمِ خیس تو چشمِ خیس

برام یه چیزی بنویس

منم زلال تو هم زلال

چی کم داریم ما؟ دو تا بال

من اولی تو اولی

چقدر قشنگ وُ مخملی

من در به در، تو در به در

میای با هم بریم سفر؟

من اعتماد تو اعتماد

عشق وُ چرا دادیم به باد

من دیوونه تو دیوونه

پس کی می‌گه نمی‌مونه

من ناامید تو ناامید

از من وُ تو نبود بعید؟

تو شبنمی ‌من شبنمی

ما مثل هم شدیم کمی

تو بی‌صدا من بی‌صدا

پس چی شد اون همه دعا

تو پرِ غم من پرِ غم

جون خودت خسته شدم

تو بی گناه من بی گناه

یعنی همه‌اش بود اشتباه؟

تو خستگی من خستگی

پس چیه معنیش زندگی؟

تو پرِ درد من پرِ درد

پاییز واسه چی می‌شه زرد؟

من که رها تو که رها

فقط بگو بریم کجا؟

من که محال تو که محال

چی بود دوسِت دارم؟ خیال؟

تو که بدی من که بدم

ببخش نه بد حرفی زدم

باشه بَدم تو که گلی

معجزه ای تجملی

من که اسیر تو که اسیر

کی کرده ما رو ناگزیر؟

من سر حرف تو سر حرف

تقصیر ماست غیبت برف؟

من بی نشون تو بی نشون

جایی داریم جز آسمون؟

من پر راز تو پر راز

اما نداریم اعتراض

من پر شور تو پر نور

چرا نریم یه جای دور

من فاجعه تو فاجعه

چیکار کنیم با شایعه

من اتفاق تو اتفاق

به جرم قدری اشتیاق

تو عطر یاس من التماس

راسته که دنیا دست ماس؟

من اولین تو آخرین

واسه تو بس نیس نازنین؟

من عابرم تو شاعری

نرو کجا می‌خوای بری؟

من یه کتاب تو یه کتاب

کاش نکشیم انقد عذاب

من خاطره تو خاطره

بمون تا یادمون نره

من هم که تو، تو هم که من

پس زیر وعده هات نزن

من آرزو تو آرزو

پس آرزو کن وُ بگو

 

مث فصلا

توی باغا گل سرخی، توی آسمون ستاره

جایی رو سراغ ندارم که نشون از تو نداره

تاریخ تولد تو توی دفتر حسابم

شب که چشمام وُ می‌بندم باز نمی‌ذاری بخوابم

عکس تو جور عجیبی توی چشمام می‌درخشه

دیوونه‌ام، خدا می‌دونه کاش خودش من رو ببخشه

توی تابستون نسیمی، ‌آفتابی توی زمستون

تو همونی که گرونه نمیاد به دستم آسون

وقتی من تو آسمونم تو توی راه زمینی

مشکل اینه چون عزیزی هر جا باشی نازنینی

سفر دور وُ درازت بی خطر باشه الهی

بی خبر من وُ گذاشتی ولی نه تو بیگناهی

قیمت نگاه نازت خیلیه مث صداقت

مث خوب بودن تو سختی، واسه اثبات رفاقت

توی خرداد گل یاسی توی آبان گل مریم

چه شکنجه‌ی قشنگی می‌کشی من وُ تو کم کم

چه تفاهمی‌تو عاقل دل من مات وُ دیوونه

درمونم دست چشاته اینم آخرین بهونه

دلِ تو یه وقتا سنگه یه روزم مثل بلوری

شبا گاهی قرص ماهی یه روزم یه تیکه نوری

حوصله که داشته باشی دو سه جمله می‌گی گاهی

اما میلت که نباشه نمی‌دی حتی نگاهی

چون غروب خیلی قشنگه تو خود خود غروبی

چی بگم قحطی واژه است هر چی هست تو خیلی خوبی

عکس نازت رو گذاشتم گوشه‌ی سفید دفتر

تا دیگه هیچکی نبینه یکی کمتر باشه بهتر

مث آسمون عجیبی شبی آبی شبی قرمز

ولی هر رنگی که باشی من وُ دوست نداری هرگز

یه روزی می‌شی یه دریا فرداش اما مثل کوهی

هر چی که دلت می‌خواد باش هر جا باشی باشکوهی

پُره از اسم قشنتگت صفحه صفحه‌ی کتابم

به همون تعداد اسما، تو ولی دادی عذابم

لااقل خوب شد که لطفی کردی وُ واسم نوشتی

معنی حرف تو این بود که مطیع سرنوشتی

دلم وُ دادم به دست تو برای یادگاری

قابلی نداره بردار می‌دونم دوسم نداری

وقتی که بارون می‌گیره چشام از عشق تو خیسه

دل برات به قول سهراب زیر بارون می‌نویسه

تنها آرزوم همینه تا یادم نرفته راستی

کاش یه روز بهم بگی که من همونم که می‌خواستی

 

وعده‌ی ما لب دریا

روی عکسا گرد وُ خاکه

بیشتر دلا هلاکه

قحطی گلای پونه است

تقدیرا دست زمونه است

عهد وُ پیمونا شکسته

رشته‌ی دلا گسسته

تقویما رو ماه تیره

زندونا پر اسیره

آدما یا همه مردن

یا که مات وُ دل‌سپرده‌ان

عصر ما عصر فریبه

عصر اسمای غریبه

عصر پژمردن گلدون

چترای سیاه تو بارون

مرگ آواز قناری

مرگ عکس یادگاری

تا دلت بخواد شکایت

غصه‌ها تا بی نهایت

دلای آدما تنگه

غصه هم گاهی قشنگه

چشما خونه‌ی سواله

مهربون شدن محاله

حک شده رو هر دیواری

که چرا دوسَم نداری

خونه هامون پر نرده

پشت هر پنجره پرده

تا دلت بخواد مسافر

تا بخوای عاشق وُ شاعر

شبا سرد وُ بی عروسک

دلای شکسته از شک

زلفای خیلی پریشون

خط زدن رو اسم مجنون

شهری که سرش شلوغه

وعده هاش همه دروغه

چشمای خیره به جاده

عشوه‌های نخریده

آسمونا پر دوده

قلب عاشقا کبوده

گونه‌ی گلدونا زرده

رفته وُ بر نمی‌گرده

آدما بی سرگذشتن

آهوا بدون دشتن

دفترا بدون امضا

ماهیا بدون دریا

تشنه‌ها هلاک آبن

همه حرفا بی جوابن

نصف زندگی نگاهه

بقیه‌اش همه گناهه

خدا رو انگار گذاشتن

رو زمین وُ بر نداشتن

در وُ دیوارا سیاهه

آدرسامون اشتباهه

شب وُ روزا پر عادت

وقت که شد شاید عبادت

خدا مال غصه‌هاته

وقتی غم داری خداته

روی آینه ها غباره

شیشه‌ی پنجره‌ تاره

بغضا بی صدا وُ کاله

همه از فکر وُ خیاله

قلک خوبیا خالی

مهربونیا خیالی

قفسا پُر پرنده

لبای بدون خنده

نه شنیدنی نه گوشی

نه گلی نه گلفروشی

مرگ جشنای تولد

مرگ اون دلی که گم شد

خستگی، بی اعتمادی

شک وُ تردید زیادی

امتحان‌های مکرر

لونه های بی کبوتر

مشقامون بدون امضا

اسممون همیشه رسوا

نمره‌های عشقمون تک

بوم‌هامون بدون لک لک

همه غایب توی دفتر

مث بال‌های کبوتر

خونه ها بدون باغچه

بدون حافظ وُ طاقچه

نه برای عشق میلی

نه کسی به فکر لیلی

دیگه پشت درِ بسته

کسی بیدار ننشسته

نه کسی نه انتظاری

نه صدای بی قراری

واسه عاشقی که دیره

لااقل دلت نگیره

کاش تو قحطی شقایق

باز بشیم سوار قایق

بشینیم بریم تو دریا

من وُ تو تنهای تنها

ماهیا خیلی امینن

نمی‌گن اگه ببینن

انقدر می‌ریم که ساحل

از من وُ تو بشه غافل

قایق وُ با هم می‌رونیم

می‌ریم اونجاها می‌مونیم

جایی که نه آسمونش

نه صدای مردمونش

نه غمش نه جنب وُ جوشش

نه صدای گلفروشش

مث اینجا آهنی نیست

خوبه اما گفتنی نیست

پس ببین یادت بمونه

کسی‌ام اینو ندونه

زنده بودیم اگه فردا

وعده‌ی ما لب دریا

صبح پاشو بدون ساعت

که فراموش بشه عادت

نره از یاد تو زیبا

وعده‌ی ما لب دریا

 

درد دل با دل

چرا دنیا پره از حادثه‌های وارونه

عاشق کسی می‌شی که عاشقی نمی‌دونه

من به دنبال تو وُ تو دنبال کس دیگه

هچکدوم از ما دو تا به اون یکی راست نمی‌گه

من واسه‌ی چشمای نازنین تو یک دیوونه‌ام

من دوست دارم ولی علتشو نمی‌دونم

حالا که می‌خوای بری بذار نگاهت بکنم

چون یه بار دیگه می‌خوام این دل وُ ساکت بکنم

یه چیزی، فقط بذار واسه روز تولدت

هدیه ام رو بیارم، بازم بدم دست خودت

آدما فکر می‌کنن شاعرا خیلی غم دارن

کاش فقط این بود، اونا خیلی کسا رو کم دارن

عاشق کسی می‌شن که عاشقاش فراوونه

بین انتخاب عشقش عمریه که حیرونه

اونی رو که دوست داری چرا تو رو دوست نداره

شایدم دوسِت داره ولی به روش نمیاره

ولی نه! اینا مال نداشتن لیاقته

اگه حرفم می‌زنه با تو فقط یه عادته

نکنه جمله هاش وُ پای محبت بذاری

بهتره حرفاش وُ به حساب عادت بذاری

از خودش نمی‌شنوی اگه یه روز بخواد بره

وقتی می‌پرسی ازش می‌گه آره مسافره

ولی تو شب می‌شینی که باز اون وُ دعا کنی

یا واسه سلامت اون نذرهاتو ادا کنی

چه قدَر بین دلا وحرفای ما فاصله اس

چشماتون می‌خنده اما دلامون بی حوصله اس

دوسِت داشتن همُ یه‌جوری پنهون می‌کنیم

نمی‌دونیم که داریم یه قلب وُ ویرون می‌کنیم

کاش بیایم آبروی مجنون وُ انقدر نبریم

دیگه منّت نذاریم وقتی که نازی می‌خریم

عاشقی یعنی تحمل نه شکایت نه گله

اگه حتی بینمون باشه یه دنیا فاصله

مهم اینه که چقدر دوسش داری فقط همین

اگه لازم باشه آبِرو رو بنداز رو زمین

برگا زرده! روزای اول فصل پاییزه

بذار اون بشکنه وُ دلت رو برگ‌ها نریزه

 

شنیدم

شندیم می‌خوای بری باز من وُ تنها بذاری!

هرچی یاد وُ خاطره است پشت دلت جا بذاری!

شنیدم گفتی نگاهش واسه چشمام عادیه

هر چیزی حدی داره محبتاش زیادیه

شنیدم یه مدتی می‌خوای ازم دوری کنی

اینه رسمش که با این دیوونه اینجوری کنی؟!

شنیدم همین روزا بازم می‌خوای بری سفر

به‌سلامت! عزیزم اما همینجور بی خبر؟

شندیم خسته شدی از بازیای سرنوشت

نکنه این‌بار دیگه بی‌من می‌خوای بری بهشت

شنیدم گفتی که سرنوشتمون دست خداست

اما تو خوب می‌دونی حسابت از همه جداست

شنیدم گفتی باید برم سراغ زندگی‌ام

شنیدم گفتی با اینکه خیلی چیز یادم داده

نمی‌دونم چی شده از چشای من افتاده

شایدم تموم این شنیدنی‌ها شایعه ست

از تو اما نمی‌پرسم! گفته باشی فاجعه است!

 

قدغن

رشته‌ی عشق من وُ تو کاش مث یه بادبادک بود

اون موقع عاشقیمونم توی تموم دنیا تک بود

چی می‌شد که گلدونامون پر بود از گلای پونه

به هوای چیدن اون نمی‌رفت کسی ز خونه

چی میشه خواب من وُ تو به حقیقت بشه تعبیر

چی میشه جدایی‌ها رو نذاریم به پای تقدیر

نکنه خدا نکرده کسی از ما بی وفا شه

بشینه دعا کنه کاشکی از اون یکی جدا شه

نکنه بین دلا وُ حرف هامون فاصله باشه

نکنه دلا همیشه سرد وُ بی حوصله باشه

رسمه که چی بنویسن واسه‌ی آخرای نامه؟

راستی تو موافقی که من بازم بدم ادامه؟

عزیزم یه چیز دیگه، مهربونی ها چه ریزن

اونا که دوسِت ندارن چه قدَر واست عزیزن

خوب دیگه سپردمت من به دَسِ خدای گلدون

خوب مواظب خودت باش، به خدا سرده زمستون

کاشکی دنیا واسه یک شب، واسه یک شب، مال من بود

نگاه کردنت به هر کسی به جز من قدغن بود

 

خیلی سخته

خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری

صبح بلندشی وُ ببینی که دیگه دوسش نداری

خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی

بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی

خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا

می‌سوزونه گاهی قلب وُ زهر تلخ بعضی حرفا

خیلی سخته اون کسی که اومد وُ کردت دیوونه

هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی‌مونه

خیلی سخته اگر عمر جادوی شعرت تموم شه

نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه

خیلی سخته اون که می‌گفت واسه‌ی چشات می‌میره

بره وُ دیگه سراغی از تو و نگات نگیره

خیلی سخته تا یه روزی حرف‌های اون باورت شه

نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرِت شه

خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه

تازه فردای همون روز دوست عاشقش خبر شه

خیلی سخته بی بهونه میوه‌های کال وُ چیدن

به خدا کم غصه ای نیست چن روزی تو رو ندیدن

خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی

وسط راه اما از عشق یه کمی‌ترسیده باشی

خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی

از خودت می‌پرسی یعنی می‌شه اون بره زمانی؟

خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی

اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی

خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه

بعد به اون بگی که چشمات نمی‌خواد اون وُ ببینه

خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی

کاش مجازات بدی داشت توی قانون، بی وفایی

خیلی سخته که ببینی کسی عاشقیش دروغه

چه قد از گریه اون شب چشات، سرش شلوغه

خیلی سخته وُ قشنگه آشنایی زیر بارون

اگه چتر نداشته باشی توی دستا هردوتاشون

خیلی سخته تا همیشه پای وعده‌ها نشستن

چقدر قشنگه اما واسه‌ی کسی شکستن

خیلی سخته واسه‌ی اون بشکنه یه روز غرورت

اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت

خیلی سخته بودن تو واسه‌ی اون بشه عادت

دیگه بوسیدن دستات واسه اون نشه عبادت

خیلی سخته چشای تو واسه‌ی اون کسی خیسه

که پیام داده یه عمره واسه تو نمی‌نویسه

خیلی سخته که دل تو نکنه قصد تلافی

تا که بین دو پرستو نباشه هیچ اختلافی

خیلی سخته اون‌که دیروز تو واسش یه رؤیا بودی

از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی

خیلی سخته بری یک شب واسه چیدن ستاره

ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره

خیلی سخته که من وُ تو همیشه با هم بمونیم

انقدر عاشق! ندونن دیوونه کدوممونیم!

 

پیغام

اونی که گفته بود پیشم می‌مونه

کسی که من دلم می‌خواد همونه

اونی که تو پاییز واسم قسم خورد

فقط با من همیشه مهربونه

اون کسی که با ذوق وُ شوق به من گفت

باید که وایساد جلوی زمونه

اونی که گفت قسمت همش دروغه

یه چیزیه درست مث بهونه

اونی که ماجرای عاشقیشو

گلدون اطلسی مونم می‌دونه

اون کسی که می‌گفت ستاره هامون

تو بهترین نقطه‌ی کهکشونه

اون که می‌گفت توکل دوتامون

به لطفای خدای آسمونه

اون که می‌گفت دق می‌کنه اگر که

پای کس دیگری در میونه

اون که می‌گفت چاره فقط سکوته

واسه جواب حرف عاشقونه

نمی‌دونم چی شد که رفت وُ آخر

پیغام فرستاد من میرم دیوونه

 

دیدی آخرش

دیدی آخرش من وُ گذاشت وُ رفت؟

از زمین قلبم وُ بر نداشت وُ رفت

دیدی آخرش من وُ دیوونه کرد

واسه رفتن همینو بهونه کرد

دیدی اون وعده‌هایی که رنگی بود

تمومش فقط واسه قشنگی بود

دیدی اون که دلم وُ بهش دادم

رفت وُ از چشمای نازش افتادم

دیدی اونی که می‌گفت مال منه

دم آخر نیومد سر بزنه

دیدی خط زد اسمم وُ از دفترش

رفت وُ اسفند نزدم دور سرش

دیدی اون نخواست برم به بدرقه‌اش

دیدی که باختم توی مسابقه‌اش

دیدی مهربونیا رو زد کنار

رفت وُ چشمام وُ گذاشت تو انتظار

دیدی رفت گذاشت به پای سرنوشت

گفت شاید ببینمت توی بهشت

دیدی بی خبر گذاشت وُ رفت سفر

گفت بذار بمونه چشم اون به در

دیدی افتاد اسم من سر زبون

همشون گفتن به اون نامهربون

دیدی که دعاها مستجاب نشد

آخرم دلش واسم کباب نشد

دیدی لااقل نزد به پنجره

که بهم خبر بده می‌خواد بره

دیدی رفت بدون هیچ سر وُ صدا

ولی من سپردمش دست خدا

دیدی بی خدافظی روونه شد

دیدی قولاش وُ گذاشت تو چمدون

که دیگه نمونه از اونا نشون

دیدی با دل، اینو در میون نذاشت

رفت وُ از خاطره ها نشون نذاشت

دیدی آخرش من وُ نظر زدن

تو سرِ این دلِ در به در زدن

دیدی آخرش من وُ تنها گذاشت

تشنه رو تو حسرت دریا گذاشت

یعنی رفته اونجا آشیان کنه

یا می‌خواسته من وُ امتحان کنه

دیدی حتی اون نگفت می‌ره کجا

چه بده رسمای روزگار ما

دیدی خواستمش ولی من وُ نخواست

اینم از بازی‌ای دنیای ماست

حالا چند روزیه که بدون اون

چشم من خیره شده به آسمون

امون از عاشقیای چن‌روزه

که فقط یکی تو شعرش می‌سوزه

چه کنم خدا پشیمونش کنه

یا که مثل من پریشونش کنه

رفت وُ دیگه نمی‌یاد به شهر ما

بهتره بسپرمش دست خدا

 

گلایه

دیگر مرا به معجزه دعوت نمی‌کنی

با من ز درد حادثه صحبت نمی‌کنی

دیری است پشت پنجره ماندم که رد شوی

اما تو مدتی است اجابت نمی‌کنی

قولی که داده ای به من از یاد برده ای

گفتی ز باغ پنجره هجرت نمی‌کنی

بیمار عشق توست پرستوی روح من

از این مریض خسته عیادت نمی‌کنی

باشد برو ولی همه جا غرق عطر توست

گرچه تو هیچ خرج صداقت نمی‌کنی

یکبار از مسیر نگاهم عبور کن

آنقدر دور گشته که فرصت نمی‌کنی

گل‌های باغ خاطره در حال مردن‌اند

به یاس‌های تشنه محبت نمی‌کنی

رفتی بدون آنکه خداحافظی کنی

دیگر به قاب پنجره دقّت نمی‌کنی

امروز سیب سرخ رفاقت دلش گرفت

این سیب را برای چه قسمت نمی‌کنی

یعنی من از مقابل چشم تو رفته‌ام

این کلبه را دوباره مرمّت نمی‌کنی

زیبا قرارمان همه جا هر زمان که شد!

گرچه تو هیچ وقت رعایت نمی‌کنی.

 

بدرقه

اونی که می‌گفتم نرو گفت نمی‌شه

دیروز دیگه رفت واسه‌ی همیشه

وقتی می‌خواست بره من وُ صدا کرد

وایساد وُ تو چشمای من نگاه کرد

گفت می‌دونی خودت واسم عزیزی

این اشکا رَم بهتره که نریزی

باید برم سفر واسم بهتره

ولی کسی که مونده عاشق‌تره

تقدیر ما از اولم همین بود

یکی تو آسمون یکی زمین بود

هرجا برم همیشه ایرونی ام

غرق یه جور حس پریشونی ام

خدا نخواست همیشه پیشم باشی

ولی مهم اینه که مریم باشی

تو تقدیر ما هر چی حیرونیه

مال خطوط روی پیشونیه

شاید اگه دائم بودی کنارم

یه روز می‌دیدیم که دوسِت ندارم

می‌خوام برم که تا ابد بمونم

سخته برای هر دو مون می‌دونم

گریه نکن گریه‌هاتو نگه دار

لازم می‌شه گریه برای دیدار

نذار پُرِ گریه بشه خاطره

هر کی اشک نریزه عاشقتره

اون کسی که می‌خواد بشه ستاره

هیچ چاره ای به جز سفر نداره

بذار برم یه مدتی بمونم

شاید که قدر اینجا رو بدونم

اصلاً شاید اونجا دووم نیارم

یا ناتموم بمونه اونجا کارم

دعا نکن اونجا بهم نسازه

آدم که حرفش دو تا شد می‌بازه

رفتن من شاید یه امتحانه

واسه شناسایی این زمانه

خودم میرم، عکسام ولی، تو قابه

می‌شنوه حرف رو، ولی بی جوابه

بارون که بارید برو زیر بارون

به یاد دیدارای اون روزامون

تو چمدونم پر عطر یاسه

چشمام با چشمای تو در تماسه

فکر نکنی دوری وُ اونجا نیستی

قلب من اینجاست تو که تنها نیستی

رفتن من بازی سرنوشته

همونی که رو پیشونیم نوشته

یه کاری کن این رفتن موقت

آدما رو نندازه توی زحمت

نذار که نقطه ضعفت وُ بدونن

پشت سر من وُ تو چیز بخونن

منتظر شعرا وُ نامه هاتم

هر جا میری بدون منم باهاتم!

غصه نخور زندگی رنگارنگه

یه وقتایی دور شدنم قشنگه

دیگه سفارش نکنم عزیزم

نذار منم اینجوری اشک بریزم

شاید یه روز به همدیگه رسیدیم

همدیگه رو شاید یه جایی دیدیم

شاید یه روز دیدی که توی جاده

یه آشنا منتظرت وایساده

شایدم این دیدار آخرینه

اگر که باشه، زندگی همینه.

مراقب گلدون اطلسی باش

یه وقتایی منتظر کسی باش

کسی که چشماش یه کمی‌ روشنه

شاید یه قدری‌ام شبیه منه

کسی که چون می‌خواد بشه ستاره

هیچ چاره ای به جز سفر نداره

داغ دلت هر وقت که می‌شه تازه

بهش بگو با روزگار بسازه

دیگه باید برم که خیلی دیره

فقط نذار خاطره‌مون بمیره

اون رفت وُ از دور دسّاشو تکون داد

خوبیاشو یه بار دیگه نشون داد

همه می‌گن فقط یه روزه رفته

انگار ولی گذشته صد تا هفته

با این که قلبش بی ریا وُ پاکه

چون رفته دنیا پر گرد وخاکه

ای کاش نمی‌رفت وُ سفر نمی‌کرد

یا لااقل من رو خبر نمی‌کرد

اما نه! خوب شد که من وُ خبر کرد

اشکام وُ دید وُ بعد از اون سفر کرد

از وقتی رفت دسّام به آسمونه

شاید پشیمون بشه وُ نمونه

خودش می‌گفت چون که بشه ستاره

هیچ چاره ای به جز سفر نداره

انقد می‌شینم که بشه ستاره

بیاد به کشور خودش دوباره

فهمیدم امروز که سفر یه درده

من چه کنم اگر که برنگرده

پشت سرش آب می‌ریزم یه دریا

شاید پشیمون شه نمونه اونجا

الهی که بدون هیچ فرودی

بشه ستاره وُ بیاد به زودی

الهی که تموم چش به‌راها

بیاد سفرکرده‌شون از تو راها

الهی که هیچ جا سفر نباشه

هیچ چشمی‌منتظر به در نباشه

 

وقتی رفت

وقتی رفت دلبسته‌ی چشمای همدیگه بودیم

یه چیزی مثل اونی که مولوی می‌گه بودیم

وقتی رفت حاشیه‌ی درختامون طلایی بود

ماه تو آسمون بود وُ قحطی روشنایی بود

وقتی رفت هر دوی ما بدجوری دیوونه بودیم

از اونهایی که به یاد هر کی می‌مونه بودیم

وقتی رفت یه تیکه از گنبد نیلی کنده شد

سرنوشت بازم توی مسابقه برنده شد

وقتی رفت به روش نیاورد اشک من داره میاد

بست چشاش وُ گفت به من «گریه نکن خیلی زیاد!»

وقتی رفت هر دومون وُ گذاشت توی ناباوری

من بهش گفتم حالا اینبار نمی‌شه که نری؟

وقتی رفت یه عالمه سوالا بی جواب شدن

ماهیا تو تُنگای بلورمون عذاب شدن

وقتی رفت دوتّا ستاره افتادن روی زمین

من ازش پرسیدم آخرش چیه؟ اون گفت: همین!

وقتی رفت پاییز بود وُ خدا بود وُ طاق کبود

من نبودم زیر طاق آسمون اونم نبود

وقتی رفت غبار نشست رو رویاهای اطلسی

دیگه هیچکسی نشد عاشق چشمای کسی

وقتی می‌رفت درا به رو هر دوی ما بسته بود

یه چیزی مثل یه دل تو این میون شکسته بود

وقتی رفت، دریا دیگه، به ماهیا نگا نکرد

ماه، دیگه در نیومد، ستاره ادعا نکرد

وقتی رفت لونه‌ی هیچ پرنده ای چراغ نداشت

واسه درد دل، دلم هیچ کسی رو سراغ نداشت

وقتی رفت فهمیدم این کارا همش کار دله

خط زدم رو آرزوم گفتم نه دیگه باطله

وقتی رفت اشکام وُ ریختم تا پشیمونش کنم

اما اون گفت نباید اینجوری حیرونش کنم

وقتی رفت پرنده‌های کوچه بی دونه شدن

عاقلا رفتنش وُ دیدن وُ دیوونه شدن

آخرین لحظه گذاشتم سرمو رو شونه هاش

تا شاید یادش بره دلیلا وُ بهونه هاش

اما اون تصمیم ارغوانیش وُ گرفته بود

پیش من بود ولی انگار که از اینجا رفته بود

وقتی رفت یه قطره اشک از شهر چشماش جاری بود

همونو ازش گرفتم آخه یادگاری بود

وقتی رفت، هیچی دیگه! رفته وُ من بی خبرم

نامه‌ش وُ نوشتم اما کجا باید ببرم!

بهتر اینه که بریزم اشکام وُ پشت سرش

تا شاید نباشه واسه‌ی همیشه سفرش

کاش بیاد مسافرش هر کی سفر کرده داره

کاش بیاد وُ یه دل وُ از دلهره در بیاره

خداحافظ! تمامی‌‌یِ سفرکرده هامون

کاش خدا بفرسه اونها رو دوباره برامون

 

غیر من

دیگه شعرام واسه چشمای تو تازگی نداره

دلم از دست همون چشم تو زندگی نداره

تو می‌گی خسته می‌شی چشمام وُ می‌کنی فراموش

ولی من عاشقم عاشقی که خستگی نداره

می‌گی من دوسِت ندارم برو وُ صرف نظر کن

دیوونه‌ام! اینکه به احساس تو بستگی نداره

تو می‌گی ساده بگیر زندگی رو من وُ رها کن

عاشقی خط خطیه، صافی وُ سادگی نداره

تو می‌گی یه کم غرور داشته باش وُ منطقی تر شو

کارم از غرور گذشته هر چی که بگی نداره

من میگم دلم شکسته س تو می‌گی اونکه سپردیش

دلی که سپرده شد دیگه شکستگی نداره

می‌گم التماس چشمام کافی نیست واسه نگاهت

می‌گی که عشق تو حالت همیشگی نداره

تو می‌گی دیوونه ام! تو راست می‌گی اما عزیزم

غیر من هیچ کسی این حسی که تو می‌گی نداره

 

واسه کسی که نمی‌یاد؟

به چشمای خودت قسم

دیگه بهت نمی‌رسم

وصال تو خیالیه

وای که دلم چه حالیه

بازیای عروسکی

آخ که چه حیف شد کودکی

یه کم بِرَس باز به خودت

می‌خوام بیام تولدت

اونوقتا اینجوری نبود

راهت به این دوری نبود

حالا که عاشقت شدم

نیستی دیگه مال خودم

پاییز چه فصل زردیه

عاشقی هم چه دردیه

گم شده باز بادبادکم

تو نمیای به کمکم؟

می‌خوام دستاتو بگیرم

تو بمونی من بمیرم

عاشقی‌ام نوبتیه

آخ که چه بد عادتیه

من نگرانم واسه تو

قبله‌ی دیگران نشو

اشکم به این زلالیه

دل تو از من خالیه

تو مِه عشق تو گُمَم

هلاک یه تبسمم

تو شدی مال دیگری

چه جور دلت اومد بری

قفلا که بی کلید شدن

چشا به در سفید شدن

چه امتحان خوبیه

دوریت عجب غروبیه

بارون شدیده نازنین

از تو بعیده نازنین

خاطره رو جا نذاری

باز من وُ تنها نذاری

اون‌وقتا مهمونت بودم

دنیا رو مدیونت بودم

اون‌قتا مجنونم بودی

کلی پریشونم بودی

قصه حالا عوض شده

صحبت یه تولده

قلبت رو دادی به کسی

یه کم واسم دلواپسی

می‌ترسی که من بشکنم

پشت سرت حرف بزنم

من، منی که بوسیدمت

تو اون غروب که دیدمت

تو واسه من ناز می‌کنی

ناز می‌کشم باز می‌کنی؟

این رسمشه نیلوفرم

من که ازت نمی‌گذرم

ستاره‌مون یادت میاد؟

دلواپسم خیلی زیاد!

فقط تماشا می‌کنی

بعد عشق وُ حاشا می‌کنی

می‌گی گذشت گذشته‌ها

چه راحتن فرشته ها

سر به سرم که نذاری

بگو یه کم دوسَم داری؟

نمی‌مونی من می‌مونم

میری یه روزی می‌دونم

اولا مهربونترن

اونایی که همسفرن

اشک منم که جاریه

نگه بدار یادگاریه

می‌سپُرمت دست خدا

یه کم دوسَم داشتی بیا!

 

ببین خدا رو خوش می‌یاد

اگه بری شعرای من دیگه مخاطب ندارن

می‌خوای بری نگاه بکن ببین گلا تب ندارن

ببین خدا رو خوش می‌یاد دنیا رو از هم بپاشی

خدا رو خوش میاد که تو دیگه پیش من نباشی

ببین خدا رو خوش میاد که عشق من بی خونه شه

دیوونته دلم! می‌خوای بیشتر از این دیوونه شه؟

ببین خدا رو خوش میاد من بمونم بدون تو

می‌خوام تمومش بکنم زندگی رو به جون تو

ببین خدا رو خوش میاد اما گناه تو چیه

چرا توی عاشقیا یکی همش ناراضیه

بازم باید آب بریزم پُش تو چون مسافری

اما بدون منتظره، اینجا همیشه شاعری!

 

چی می‌شد؟

عاشق وُ معشوقا (ای کاش) به هم انقد شک نداشتن!

سقف اعتمادامون کاش انقدر تَرَک نداشتن

چی می‌شد دست من وُ تو همیشه تو دست هم بود

از ما هرچی که می‌گفتن واسه‌ی عاشقی کم بود

چی می‌شد بی التماسم تو می‌اومدی به خونه

چی می‌شد دلت می‌دونست که باید پیشم بمونه

چی می‌شد می‌سوخت دلامون واسه التماس سیبا

چی می‌شد دنیا رو یک شب بسپاریم دست غریبا

چی می‌شد منو تو یک شب ببری به زیر بارون

حتی به قیمت مرگ عزت وُ آبِروهامون

کاش برای کشتی عشق یکی از ما ناخدا بود

که می‌رفتیم اونجا غیر ما فقط خدا بود

چشمای ناز تو ای کاش یه ضریحی داشت طلایی

انقد دورش می‌گشتم که نشه پیداش جدایی

کاشکی یادمون نمی‌رفت عهدامون بدون علت

واسه‌ی دفاعِ از خود دست نمی‌زدیم به تهمت

کاشکی عهدامون نمی‌شکست با یه اتفاق ساده

به دلیل اینکه آدم توی این دنیا زیاده

کاش برای اون مهم بود چشام از خاطره خیسه

گفته بودم که دل من برای اون می‌نویسه

یادته واست نوشتم روی صفحه‌های رنگی

حیفه که پیشم نمی‌مونن چشای به این قشنگی

گفتی تنها راهه پرواز، ولی آسمون چه دوره!

واسه تو کاری نداره که دَسات مثل بلوره

کی میگه سرمای بهمن واسه باریدن برفه

ایراد از عشق من وُ توست که همش اسیر حرفه

نگرانم واسه اون روز که بازم تازه شه داغم

می‌دونم یه روز نزدیک نمی‌یای دیگه سراغم

من خودم دیدم ستاره نور نداره بی فروغه

تو اصن دوسم نداشتی هر چی که گفتی دروغه

هنوزم عاشقتم من جون چشمات، جون دریا

ولیکن یادت بمونه خوب من وُ گذاشتی تنها

نمی‌خواد دعاهای ما واسه همدیگه بگیره

یکی از ما با شهامت واسه اون یکی بمیره

چه قَدَر بین دلا وُ حرف‌های ما اختلافه

این روزها درد غریبی می‌کنه ما رو کلافه

چی میشه با هم بسازیم یه روزی یه شهر تازه

بدون اینکه بگیریم از کسی حتی اجازه

یادگاری بنویسیم کاش رو گلبرگای قرمز

بنویسیم که عزیزم هر جا باشم بی تو هرگز

کاش نشه زندگیامون یه روزی اسیر تکرار!

تو یادت می‌یاد عزیزم گفتی به امید دیدار؟

 

خدا نمی‌کنه

چشامو بستم وُ دارم تو رو بهتر می‌بینم

اما چشم تو بازم من وُ نگا نمی‌کنه

عمریه دارم صدات می‌کنم وُ جواب می‌دی

عمریه چشات ولی من وُ صدا نمی‌کنه

نمی‌دونم چرا من شدم به عشق تو اسیر

چرا عشق من چشات وُ مبتلا نمی‌کنه

دل وُ پیچیدم لای یه برگ ناز گل سرخ

چشات اما به دلم هم اعتنا نمی‌کنه

جون من خیلی کمه اما فدات گرچه آدم

جونش وُ برای هر کسی فدا نمی‌کنه

غنچه‌ی آرزوهام می‌شکفه با خنده‌ی تو

حتی خوشبختی من اخمات وُ وا نمی‌کنه

می‌دونم نمی‌شه سرنوشت ما یکی باشه

تو می‌گی آدم عاقل که خطا نمی‌کنه

نه دلت تنگه واسم نه حرفی داری بزنی

آخه سنگم با شیشه اینجوری تا نمی‌کنه

من میگم عاشقتم فقط به قیمت یه جون

تو قبول نمی‌کنی دل اشتبا نمی‌کنه

من میگم خدا کنه یه جوری مال من بشی

نمی‌دونم چرا این کار وُ خدا نمی‌کنه

 

تمام می‌شود

برای چشم عاشق تو نامه پست می‌کنم

همیشه آن تبسمی‌که میل توست می‌کنم

غم شکستن من و تو هم تمام می‌شود

تو فکر راه را نکن خودم درست می‌کنم

 

آزمایش

در کوچه ای وُ من دوباره از تو خواهش می‌کنم

تو می‌روی وُ رد پایت را نوازش می‌کنم

گفتم شبی تکلیف چشمم را مشخص کن تو هم

گفتی صبوری کن که دارم آزمایش می‌کنم

 

سفارش

ز دست تو رنجیدم وُ چیزی نگفتم

با دیگرانت دیدم وُ چیزی نگفتم

کلی سفارش کرده بودی من نفهمم

این نکته را فهمیدم وُ چیزی نگفتم

 

اشتباه

او گفت خاطرت هست به تو نگاه کردم

آن شب به خاطر تو کلی گناه کردم

گفتم چطور زیبا؟ چیزی شده مگر؟ گفت:

قدری شبیه اویی من اشتباه کردم!

 

اگر شود

من منتظرت شدم ولی در نزدی

بر زخم دلم گل معطر نزدی

گفتی که اگر وقت شود می‌آیی

مُرد این دل وُ آخرش به او سر نزدی

 

پیش بینی

خود را همان نیلوفری که تو بچینی می‌کنم

اهل تبسم نیستم، چون نازنینی می‌کنم

من می‌نشینم با تو وُ تنها صبوری می‌کنم

یک روز عاشق می‌شوی من پیش بینی می‌کنم

 

چرا باید؟

همیشه عکس نازت روبرویم

نگاه تو دلیل جستجویم

چرا باید تمام حرف‌ها را

بدون تو به تصویرت بگویم

 

درد می‌کشم

به روی برگ زندگی دو خط زرد می‌کشم

و چشم عاشق تو را که گریه کرد می‌کشم

تو رفتی وُ بدون تو کسی نگفت با خودش

که من بدون چشم تو چقدر درد می‌کشم

 

یکبار فقط

چشمان مرا به چشم‌هایش گره زد

بر زندگی‌ام رنگ غم وُ خاطره زد

او رفت ولی نه طبق قانون وداع

یکبار فقط به شیشه‌ی پنجره زد

تولدت مبارک

با هفت تا آسمون پر از گلای یاس وُ میخک

با صد تا دریا پر عشق وُ اشتیاق وُ پولک

یه قلب عاشق با یه حس بی قرار وُ کوچک

فقط می‌خواد بهت بگه تولدت مبارک

 

شقایق

به عاشقی‌ام گرمی‌ و تب داد شقایق

آرامش مهتابی شب داد شقایق

رسوا شدم آسوده شد او فکرش وُ من را

یک عاشق دیوانه لقب داد شقایق

 

سؤال

شنیده‌ام که گفته او مرا حلال می‌کند

من وُ گذشتن از گناه او خیال می‌کند!

هزار بار گفته‌ام که عاشق تو نیستم

دوباره از منِ رها شده سؤال می‌کند

 

هدیه

شبی به دست من از شوق، سیب دادی تو

نگو که چشم وُ دلم را فریب دادی تو

تو آشنای دل‌خسته‌ام نبودی حیف

و درد را به دل این غریب دادی تو

 

شکایت

چه کنم خیال تو من وُ رها نمی‌کنه

اما دلت به وعده هاش یه کم وفا نمی‌کنه

من ندیدیم کسی رو که مثل تو موندگار باشه

آدم خوش رو که تو دل، اینجوری جا نمی‌کنه

__________________________



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *