دیگه میذارمت کنار
مجموعه شعرها و ترانههای پراحساس
مریم حیدرزاده
فهرست شعرهای این دفتر
دست گذاشتم رو یکی که یک قشون خاطرخواشن
همشون هنر دارن، یا شاعرن یا نقاشن
یا که پشت پنجرش با گریه گیتار میزنن
یا که مجنون میشن و تو کوچهها جار میزنن
دست گذاشتم رو کسی که عاشقم نمیدونست
سر بودم از خیلیا و لایقم نمیدونست
دست گذاشتم رو کسی که مجنونا دیوونشن
همه شاهزادهها، دربون دور خونشن
دست گذاشتم رو کسی که رنگ چشماش روشنه
شمشاد همسایمون پیش قدش یه سوزنه
دست گذاشتم رو کسی که طعم چشماش عسله
کمترین شعری که تو میشنوی از اون غزله
دست گذاشتم رو کسی که ماه ازش طلب داره
خورشید از شعلهی چشمای اونه که تب داره
دست گذاشتم رو یکی که همه دور و برشن
مردهشن، دیوونشن، مجنونشن، پرپرشن
دست گذاشتم رو یکی که عاشقاش زیادین
همه جورشو داره، هم عجیبن، هم عادین
دست گذاشتم رو یکی که نه سفیده نه سیاه
ظاهرش گندمیه، به چشمم اما کیمیا
دست گذاشتم رو یکی که داشتنش خوابه هنوز
کمترین شاگرد چشماش خود مهتابه هنوز
دست گذاشتم رو یکی که عادتش نساختنه
سرنوشت هر کسی که میخواد اونو، باختنه
دست گذاشتم رو یکی که اون منو دوست نداره
من تو پاییزم و اون اهل یه جا، تو بهاره
دست گذاشتم رو یکی که شعرمو گوش میکنه
آخرین بیت و میخونه و فراموش میکنه
دست گذاشتم رو یکی که کهکشون، قایقشه
انقدر دوسش دارن، هر کی خوبه، عاشقشه
دست گذاشتن رو یکی که خندشم نفس داره
تو تمام نقشههای خوب دنیا دس داره
دست گذاشتم رو یکی که دست گذاشته رو همه
ولی هر کسی رو که تو نشون بدی، میگه کمه
دست گذاشتم رو یکی، ما رو چه به فرشتهها
برو شاعر، تو بمون و عشق و دست نوشتهها
دست گذاشتی رو کسی که از تو خندش میگیره
اینا رو دلم میگه، میگه و بعدش میمیره
دست گذاشتن رو کسی آسونه اما ساده نیست
توی اینجور بازیا، خوب همیشه اراده نیست
مینویسم که دیگه رو هیچکی دست نمیذارم
ولی نه دروغه من هنوز اونو دوستش دارم
دست گذاشتم حالا رو قلبمو، چشمامو، سرم
تا مث تو قصهها، از یادم اونو ببرم
ولی دست، عاقلتره مونده روی همین یکی
چرا من بذارمش رو سر و چشمام، الکی
قصهی یه جای نقشه
یه جای نقشهی بزرگ دنیا
یه کشور پر از بهشت و دریا
یه سرزمین، پر از رز و شقایق
مهد یه عالم، آدمای عاشق
یه جا که خشکی و بلندی داره
تو قدمتش حافظ و سعدی داره
یه عالمه معدن احساس داره
کوچه هاش عطر زنبق و یاس داره
به قهرماناش همیشه میباله
دل کندن از خاک زرش محاله
هر گوشه از اون پر افتخاره
چهار تا فصل عاشق، بهاره
خزر، دنا، زاگرس و اترک داره
کلی چیزای تازه و تک داره
تو عاشقاش لیلی و مجنون داره
کویر و دریاچه و هامون داره
کشور ما خونهی ابن سیناس
مال یه قهرمانی مثل نیماس
توی جنوب نخلای خرما داره
تو سنّتاشم، شب یلدا داره
یه پهلوونی مث رستم داره
چشمههایی به رنگ زمزم داره
مردمیداره مث عطر شمالی
فرقی نداره شرقی یا شمالی
اونا براش با افتخار جون میدن
برای زنده موندنش، خون میدن
مراقبن حتی یه ذره از خاک
نیفته دست دشمنای ناپاک
این سرزمین همیشه پاک و زندس
تو بازیای دنیامون، برندس
الهی که تا زندهایم و آباد
زنده بمونه سرزمین فرهاد
اسم قشنگش همیشه تو نقشه
به هر غریبه، حس خوش میبخشه
ما به تموم داشته هاش مینازیم
هر چی نداره کم کمک میسازیم
تا که یه روز کسایی که تو دنیان
بگن که بهترین جا، یعنی ایران
سرش میشه، سرم نشد
کاش که عشق و عاشقی، جوون و پیر سرش میشد
اونی که خیلی دوسش دارم، اسیر سرش میشد
کاش دلی که نمیدونم چرا قسمتم شده
آدم پر از حیا و سر به زیر سرش میشد
اونی که عاشقشم کاش که بلا سرش میشد
معنی واژهی تلخ مبتلا سرش میشد
اونی که همش منه، دوست نداره تا ما باشیم
واژهی رسمیو سنگین شما سرش میشد
اونی که عاشقشم کاش کمیشب سرش میشد
عاشقی با احترام و با ادب سرش میشد
عمریه تو حسرت گرمیدستاش میسوزم
اونی که منو سوزونده کاش که تب سرش میشد
اونی که عاشقشم کاش آرزو سرش میشد
معنی جملهی ناز تو بگو سرش میشد
حرفامو که میدونم، بخوام، نخوام گوش نمیده
لااقل کاش توی قصه، گفتگو سرش میشد
اونی که عاشقشم کاش گل یاس سرش میشد
صفری که هدیهی اونه تو کلاس سرش میشد
کاش یه لحظه خودشو فقط به جای من میذاشت
شوق درد عاشقای بی حواس سرش میشد
اونی که عاشقشم، کاش آسمون سرش میشد
جز دو رنگی، یه کم از رنگین کمون سرش میشد
عمریه بهش میگم دیوونتم، سکوتو هیچ
نه که عاشقم بشه، کاش که جنون سرش میشد
اونی که عاشقشم کاش که وفا سرش میشد
شمع و پروانه و فانوس و خدا سرش میشد
نمیخوام تمام حرفا رو بفهمه لااقل
کاش خودِ «دوست دارم»، جدا جدا سرش میشد
اونی که عاشقشم کاش «میمیرم» سرش میشد
واس خاطر تو «ماهو میگیرم» سرش میشد
یه جوری زمزمه میکنه که از پیشش برم
لااقل کاش «نمیشه»، کاش «نمیرم» سرش میشد
ای کاش اون فقط یه کم در به دری سرش میشد
اینکه میمیره دل از بی خبری سرش میشد
کاش همه رنگایی که خودش میخواد و نمیدید
یه کمی رنگ من خاکستری سرش میشد
اونی که عاشقشم، کاش که سفر سرش میشد
رفتن و هجرت و کوچ و بال و پر سرش میشد
نه دوسم داره، نه میگه که دوستم نداشته باش
کاش یه بار «منم به همراهت ببر»، سرش میشد
اونی که عاشقشم کاش که جواب سرش میشد
میون هر کی که داره، انتخاب سرش میشد
کاش جای خیلی چیزا که بلده فقط یه کم
عشق این عاشقو بی حد و حساب سرش میشد
کاش یه کم … منو نگا کن، تو وفا سرت میشد؟
شمع و پروانه و فانوس و خدا سرت میشه؟
من خودم یه وقتا دیدم نگران من میشی
ترس وکهکشان و گیتار و دعا سرت میشه؟
ببینم قایم نکن خیلی چیزا سرت میشه
بدی و زشتی قلب آدما سرت میشه
واسهی همینه که خوب داری بازی میکنی
که همین حرفایی که زدم کجا سرت میشه
تو تمام دردامو سرت میشه، سرت میشه
نه که حالا، از اون اول همیشه سرت میشه
میدونی عاشقتم، دلت برام شور میزنه
ولی بیشتر از میخوامش، نمیشه سرت میشه
من میرم، حرفای من یه روزی باورت میشه
شعر من کلید قفل زرد دفترت میشه
اما هر چی که شدی، رسیدی به هر جا بدون
گفته بودم تو قد فرشتهها سرت میشه
من که هر چیزی نوشتم از تو باز سرم نشد
اینکه شاید نباشم پیش تو باورم نشد
فکرامو کرده بودم خواستم همین حالا برم
نذارش پای دروغ، آره نشد برم، نشد
ترانهی اردیبهشت
زیبا تو که با اون مژت یه دنیا رو مات میکنی
یه دنیا رو قربونی چشمک چشمات میکنی
تو که اگه کسی نخواد با تو مث آینه باشه
با داغی لحن نگات اونو مجازات میکنی
نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشت
به عشق تو سرش بالاس، ترانهی اردیبهشت
زیبا اگه موج صدات، بلرزه، رنگ غم بشه
از اون طراوت چشات اگه یه ذره کم بشه
چیکار میتونم بکنم، جز اینکه آرزو کنم
تمام غصههای تو، فقط مال خودم بشه
نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشت
به عشق تو سرش بالاس ترانهی اردیبهشت
زیبا کی گفته تو نخوای، تو کوچهها بهار میاد
وقتی بهاره که جهان با حرف تو کنار بیاد
اگه یه غم به هم زده دنیای ارغوانیتو
الهی که بره به جاش، برای من هزار بیاد
نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشت
به عشق تو سرش بالاس ترانهی اردیبهشت
زیبا شاید بگی حالا صحبت دیوونگی نیست
اما میگم بی عشق تو اسم چیزی زندگی نیست
دریای طوفان زدهتو ببینم و چیزی نگم
خوب میدونیم من و تو که این رسم پروانگی نیست
نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشت
به عشق تو سرش بالاس ترانهی اردیبهشت
زیبای من دنیای ما طلوع داره، غروب داره
نقشهی سرنوشتمون، شمال داره، جنوب داره
تو اونا که پشت نقاب، از نسل دور آدمن
هم آدمای بد داره، هم آدمای خوب داره
نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشت
به عشق تو سرش بالاس ترانهی اردیبهشت
زیبا نگین عشق تو، صد تا طبق جواهره
یه قایق بادی داره پر از نگاه و خاطره
میون این شهر غریب، با چهرههای آشنا
یکی میمیره واسه تو که یه جورایی شاعره
نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشت
به عشق تو سرش بالاست ترانهی اردیبهشت
زیبا با یک چکه غمت، میریزه هفت تا آسمون
میشکنه از غصهی تو، یه بار دیگه رنگین کمون
من نمیدونم که خزون نشسته رو کدوم گلت
میخوای بهم نگی، نگو اما همینجوری نمون
نبیمنت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشت
به عشق تو سرش بالاس ترانهی اردیبهشت
یه عمریه تو میدونا چشما به تو خیره میشه
با رنگ روشن نگات، روز همه تیره میشه
قصهی هر کس که به تو بد کنه و خوب نباشه
حکایت مجرمیکه دایم تو زنجیره میشه
نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشت
به عشق تو سرش بالاس ترانهی اردیبهشت
زیبا جای تو، آسمون بارید و کلی خالی شد
ماه هم از این غصهی اون، دلش گرفت، هلالی شد
دخترکی که زندگیش با رؤیای تو میگذره
دچار کابوس بد و خط خطی و خیالی شد
نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشت
به عشق تو سرش بالاس ترانهی اردیبهشت
زیبا به جون همه چیم، آره جون خودت قسم
بدون لبخند تو من به هیچ جایی نمیرسم
به خاطر خود خودت ابرو یه کم کنار بزن
بذار که ماه طلوع کنه از چش مثل هیچکسم
نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشت
به عشق تو سرش بالاس ترانهی اردیبهشت
زیبا جونم خوشم باشی نمیشه باز از تو نوشت
چه برسه به اینکه نه، بگذریم از خیال زشت
نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشت
به عشق تو سرش بالاس ترانهی اردیبهشت
وقتی رفتم
هیچکی از رفتن من غصه نخورد
هیچکی با موندن من شاد نشد
وقتی رفتم کسی قلبش نگرفت
بغض هیچ آدمیفریاد نشد
وقتی رفتم کسی گریهاش نگرفت
اشکشو کسی نریخت پشت سرم
راستی که بی کسی درد بدیه
منم انگار همیشه تو سفرم
وقتی رفتم کسی غصش نگرفت
وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد
دل من میخواس تلافی بکنه
پس چش هیچ کسی عاشقم نکرد
وقتی رفتم، نه که بارون نگرفت
هوا صاف و خیلیام آفتابی بود
اگه شب میرفتم و خورشید نبود
آسمون خوب میدونم، مهتابی بود
چشمی با رفتن من خیره نموند
به در و به آسمونو پنجره
میدونم، خیلیا گفتن چیزی نیس
این که ماتم نداره، بذار بره
وقتی رفتم کسی اشکش نیومد
نیومد هیچ جا صدای گریه ای
توی این دنیای بد، هیچکی نداشت
از سفر رفتن من، گلایه ای
هیچ کسی نگاش برام ابری نشد
زلزله، هیچ دلی رو تکون نداد
راس راسی، واسه کسی مهم نبود
نه که فک کنی بود و نشون نداد
چهرهی هیچ کسی پژمرده نبود
گلا اما همه پژمرده بودن
کسایی که واسشون مهم بودم
همه شاید یه جوری مرده بودن
کی میرم کجا میرم، میام یا نه
کسی لااقل اینو سوال نکرد
انگاری میخوام برم خرید کنم
هیچ کسی چیزی نگفت، حلال نکرد
دم رفتن کسی حرفی نمیزد
همه ساکت بودن و بی سر و صدا
یه نگهبان که ما رو نگا میکرد
زیر لب گفت، به سلامتی کجا؟
اشک و خندم دو تایی کنار هم
با یه لحن مهربون جواب دادن
انگاری یه عالمه کوهای سخت
از رو شهر شونهی من، افتادن
این سوال مهربونو، بی ریا
پرسش سادهی یه غریبه بود
کسی که اسم منم نمیدونست
زیر چشماش غمیبود، داغ و کبود
شعرمو باید یه جور عوض کنم
یا بذارمش همینجور بمونه
ته قلبم میخوام این حقیقتو
هر کسی دوس داره شعرو، بخونه
دم رفتن کسی گفت سفر به خیر
که واسم غریب و ناشناخته بود
اما اون وقتی رسید که قلب من
همهی آرزوهاشو باخته بود
بهتره اهالی رویامونو
بدون توقعی، جواب کنیم
نباید حتی رو بهترین کسا
توی بدترین جاها، حساب کنیم
طاقت ناتمام
همنفس گلم سلام، دیگه یه گوله آتیشم
مضحکه دوستم نداری، دلم میخواد بیای پیشم
عجیبه، وقتی نمیخوای من یکی دیوونه ترم
منتظرم ناز کنی و فقط بشینم بخرم
یکی میگفت، که آدما، بیشترشون اینجورین
بر عکس آرزوهاشوم، عاشق هم تو دورین
ولی تو چی، نه دوریو، نه نزدیکی دلت میخواد
اولش اینجور نبودی، خوب یادمه، یادت مییاد؟
باز که مث قبلیا شد، باز که میذارمش کنار
چشات چه برقی میزنه، تو قاب عکست، رو دیوار
راستی یه چیزی رو بگم، پشت سرم حرف میزنن
میگن که جادو کردنش، دوستن اونا یا دشمنن؟
همش میپرسن اون چی شد؟ آره دیگه تو رو میگن
یکی میگفت اینجور کسا، فکر یه آدم دیگن
چیکار کنم، خودت بیا، جواب حرفا رو بده
به قول جَوّیا هوا، بهمنه، نامساعده
به تو نمیشه راس نگم، از این خیالا ترسیدم
از تو چه پنهون یه کمیپنهونی از تو رنجیدم
به اونا چیزی نمیگم، به هیچکی حرفی نزدم
هر چیه من مال توام، این کارا رو خوب بلدم
اما تا کی؟ باید تا کی این نقشا رو بازی کنم؟
حالا که راضین همه، باید تو رو راضی کنم؟
راستی عجب دنیاییه، کاراش غریب و وارونس
دیوونه کم بود، خودشم از همه بیشتر دیوونس
ببین گلم، بهشت من، طاقت شونه هام کمه
عین یاس همسایمون، شاخهی آرزوم خمه
زخم زبون آدما هر ثانیه زیادتره
همش میگن کجاس؟ چی شد؟ تو رو نمیخواد ببره؟
مادربزرگ میگفت برو طالعتو یه جا ببین
منم آوردم عکستو، گفتم تو فالم اینه، این
همه بهم میخندیدن، تو هم بودی میخندیدی؟
کاش خودتو به جای من میذاشتی و میفهمیدی
خب دیگه دردا خیلی شد، به درد آوردم سر تو
گفتم شاید دریابی این دیوونهی پرپر تو
یه سر بزن، یه کار بکن، اینجا یه کم آروم بشه
منم اگه دوس نداری، بگو بذار تموم بشه
یه نامهی تابستونی، تو یک شب ابری تیر
تکلیفمو روشن کن و حق دل من و بگیر
دوسِت دارم تکراریه، خیلی بهت نیاز دارم
قلبمو با هر چی توشه، واست، تو نامت میذارم
اگه دوسم داشتی که هیچ، فقط رو نامه دس بکش
اگر نه، راحت بگو و بدون من نفس بکش
فقط حقیقتو بگو، هر چی تو قلبت میگذره
به حرف قلبت گوش بده، اینجوری خیلی بهتره
نمیذارم
نمیذارم تو رو از من بگیرن
حتی تو عالم عکس و نقاشی
روی پیشونی سرنوشتته
تو باید فقط مال خودم باشی
نمیذارم که تو رو بدزدنت
جای تو فقط روی چشمای منه
توی فال من فقط اسم توئه
کسی که چشاش مث تو روشنه
نمیذارم اینهمه خاطرهمون
پنهونی کنج یه خورجین بمونه
قسمت طالع تو سفر بشه
واسه من یه درد سنگین بمونه
نمیذارم اونا که کم عاشقن
من و از خیال تو جدام کنن
نمیذارم تو بری که آدما
همشون با سرزنش، نگام کنن
نمیذارم توی خلوتت کسی
بیاد و با شادی با تو دس بده
اون باید لذت این دس دادنو
به من و خاطرهی تو پس بده
نمیذارم کسی جز خودم یه روز
با تو و با رویاهات کنار بیاد
تازه از تولد تو حق داره
توی هر پسکوچه ای بهار بیاد
نمیذارم که نوازش کسی
شبِ ناز، مژههاتو خواب کنه
نمیذارم خونهی آرزومو
کسی با اومدنش، خراب کنه
نمیذارم یه غریبه با نگاش
پادشاه دل بی ریات بشه
من میخوام خودم پرستشت کنم
نمیذارم که کسی خدات بشه
نمیذارم به بهونهی کسی
عشق و دنیای منو یادت بره
تو یه عمره، دیگه، زیبای منی
با یه دنیا اعتماد و خاطره
نمیذارم تو رو صیدت بکنن
نمیذارم که تو از پیشم بری
ولی توی سرنوشتم، میبینم
تو نمیمونی پیشم، مسافری
نمیذارم جای من کسی شبا
بالای سرت لالایی بخونه
نمیذارم دلی که مال منه
پیش بیگانه امانت بمونه
این نذاشتن چه قدَر خوبه، ولی
آخه من که اختیاری ندارم
تصمیما رو همیشه تو میگیری
من چه جوری میتونم که نذارم
تازگی خیلی سفارش میکنی
میگی کم کم دیگه وقت رفتنه
زیبا جون تو میخوای از پیشم بری؟
از تو این قدَر فقط سهم منه؟
نمیخوای جواب بدی من میدونم
داشتن زیبا یه کار ساده نیست
مریمت شرایط و لیاقتش
واسهی یه مژّتم آماده نیست
ترس رفتنت دیوونم میکنه
ولی این دیوونه که کاره ای نیست
زیبا چش به رات میمونم همیشه
تنها دل خوشیم اینه، چاره ای نیست
فانوس مشکی
توی دنیایی که قلبا، هر کدون یه جا اسیرن
کاش به فکر اونا باشیم که از این زمونه سیرن
اونا که تو عصر آهن، تشنهی یه جرعه یادن
کاش که دست کم نگیریم، اینجور آدما زیادن
نذاریم که تو چشاشون، بشینه دونهی اشکی
اونا فانوسن و خاموش، آره فانوسای مشکی
دنیاشون شاید یه شهره، خالی از قهر و دو رنگی
توی سینهشون یه قلبه جای این دلای سنگی
چهرهشون شاید به ظاهر مث دیگران نباشه
اما نور مهربونی، توی شهرمون میپاشه
غم چشماشون عجیبه، توی خاطرا میمونه
ما ازش خبر نداریم، چیزی رو که اون میدونه
توی این عصر پر از درد، خیلی آدما یه دنیان
خیلیا تو جمع دنیا، بی قرار و تک و تنهان
زیر سایهی سلامت، هواشونو داشته باشیم
توی جمع بی قرارا، عطر خوشبختی بپاشیم
به بهونهی زمونه، نذاریم که برن از یاد
بذاریم زنده بمونن، مث عشق پاک فرهاد
قصهی فانوس مشکی، صحبت دیروز و فرداس
قصه شون مال حالا نیست، از حالا تا ته دنیاس
نمیگم با این ترانه، گل کنه محبتامون
جایی رو باید بگیرن، همیشه تو فرصتامون
این ترانه یه اشارس به دلای خواب و بیدار
که به یاد اونا باشیم همه به امید دیدار
غم تنهایی رو باید از نگاهشون بخونیم
خدا خیلی مهربونه، اگه ما بندهی اونیم
ماجرای دو تا گل سرخ
گل سرخ قصهمون با شبنم رو گونه هاش
دوباره دل داده بود به دست عاشقونه هاش
خونهی اون حالا تو یه گلدون سفالی بود
جای یارش چه قدَر تو این غریبی خالی بود
یادش افتاد که یه روز یه باغبونه دو بوته داشت
یه بهار اون دو تا رو کنار هم تو باغچه کاشت
با نوازشای خورشیدِ طلا قد کشیدن
قصهشون شروع شد و همش به هم میخندیدن
شبنمای اشکشون از سر شوق و ساده بود
عکس دیوونگیشون تو قلب هم افتاده بود
روزای غنچگیشون چه قدر قشنگ و خوش گذشت
حیف لحظههایی که چکید و مرد و برنگشت
گلای قصهی ما، اهالی شهر بهار
نبودن آشنا با بازی تلخ روزگار
فک نمیکردن همیشه مال همن تا دم مرگ
بمیرن، با هم میمیرن از غم باد و تگرگ
یه روز اما یه غریبه اومد و آروم و ترد
یکی از عاشقای قصهی ما رو چید و برد
اون یکی قصهی این رفتن و باور نمیکرد
تا که بعدش چیده شد با دستای سرد یه مرد
گلای قصهی ما عاشقای رنگ حریر
هر کدوم یه جای دنیا بودن و هر دو اسیر
هیچکی از عاقبت اون یکی با خبر نبود
چی میشد اگه تو دنیا، قصهی سفر نبود
قصهی گلای ما حکایت عاشقیاس
مال یاسا، پونهها، اطلسیا، رازقیاس
که فقط تو کار دنیا، دل سپردن بلدن
بدون اینکه بدونن، خیلیا خیلی بدن
یکیشون حالا تو گلدون سفال، خیلی عزیز
اون یکی بُرده شده واسه عیادت مریض
چه قدَر به فکر هم، اما چقد در به درن
اونا دیگه تا ابد از حال هم، بی خبرن
روزگار تو دنیای ما قربونی زیاد داره
این بلاها رو سر خیلی کسا در مییاره
بازیاش همیشه یک عالمه بازنده داره
توی هر محکمه کلی برگ و پرونده داره
این یه قانون شده که چه تو زمستون، چه بهار
نمیشه زخمینشد از بازیای روزگار
اگه دست روزگار گلای ما رو نمیچید
حالا قصهی وصالشون به آخر میرسید
ولی روزگار ما همیشه عادتش اینه
خوبا رو کنار هم میاره، بعدم میچینه
کاش دلایی که هنوزم میتپن واسه بهار
در امون بمونن از بازی تلخ روزگار
نامهی یک متهم
شاکی پرونده سلام، درسته من متهمم
حتی برای متهم شدن پیش تو هم کمم
چه ذوقی کردم، شنیدم گفتی شکایت میکنی
اما دلم گرفت که گفتی، منو اذیت میکنی
من تو رو اذیت میکنم، منی که میمیرم برات
منی که تندی میشکنم زیر تولد نگات
تو حکم من نوشته بود، طبق مواد یک و بیست
تو روزگار من و تو این کارا عاقلانه نیست
معلومه عاقلانه نیست، عاشق که عاقل نمیشه
ولی با این جواب من که حکمیباطل نمیشه
شاکی محترم، گلم، بگو که زندونیم کنن
بگو پیش پای چشات، یک شبه قربونیم کنن
بگو به افتخار تو، بیان منو دار بزنن
علت دیوونگیمو، تو کوچهها جار بزنن
بگو که از رو قصمون کلی لالایی بسازن
عکسای زیبا رو ولی اینجا و اونجا، نندازن
آخه حسودی میکنم، بفهمن این رازو همه
فردا تقلب کنن از جنون این متهمه
دوس ندارم زیبای من از هر کسی شاکی باشه
متهم اون نباید تو کرهی خاکی باشه
شاکی من، قانون میگه: به هر کی رو کنه جنون
چون قانونو نمیشناسه، دیگه نه تنبیه و نه اون
متهمت، اما میخواس، شامل این بندا نشه
به خاطر همین داره، بارای عقلو میکشه
نشسته تنها، این گوشه، بدون حامی و وکیل
کلی خوشش اومده از عشق تو و جرم و دلیل
خوب میدونه اگه وکیل ببنده این پرونده رو
میچینه از لبای تو گلای سرخ خنده رو
درسته که عاشقتم، اما مگه من دیوونم
خنده رو از تو بگیرم، که بی چشات نمیتونم
خلاصه که شاکی ماه، صاحب پروندهی من
خاطرهی گذشته هام، مالک آیندهی من
متهمت قصدی نداشت، عاشقیشو به دل نگیر
فقط اونو قبول بکن، به چشم مجرمیاسیر
اینجا وکیلی نمییاد که بگه من جنون دارم
چون اگه آزادم کنن، باز سرتو درد مییارم
شاکی نازنین من، مزاحمت شدم، ببخش
مثل تمام لحظهها، بتاب و آروم بدرخش
متهمت قول میده که دیگه به تو نامه نده
درسته دیوونس ولی موندنُ رو قول بده
فک نکنی نامهی من شده مثل دفاعیه
شاکی گل، نشون ندی این مدرک و به قاضیه
نشون بدی اونم میگه به خاطر درد جنون
متهمت گناه داره، بگذر از اتهام اون
ولی تو این کارو نکن، میخوام اسیری بکشم
تابلوی چشمای تو رو ناز و کویری بکشم
فدای چشمات که تو نور، مکار و صد رنگ میشه
زرد پاییزی میپوشی، چشات چه خوش رنگ میشه
راحت شدی از دست من با شعر و عشق و التماس
نمیگم اما، نمییام، بیرون از این رخت و لباس
به شاکی مثل گلم، از منی که متهمم
زیبا جون اشکال نداره، امضا کنم که مریمم؟
مریم دیوونهی تو، یازده آبان و یه روز
جرم من افتخارمه، به قاضیام میگم هنوز
یادت باشه که لحظهی صدور حکم، تو محکمه
دلت نسوزه، نگذری از تقصیر متهمه
شاکی هیچ کس نشو، فقط اینو ازت میخوام
فدای شاکی گل و جرم جنون و اتهام
الهی دروازهی بخت، به روت همیشه وا بشه
دست به خاکستر بزنی، الهی که طلا بشه
متهم هر چی ردیف، ردیف پنج و دو و سه
نمیذارم تو عاشقی، کسی به گردم برسه
با همه میبینمت، با همه کس
ندارم بشنومت از این و اون
ببینم عکستو تو آلبوم عکس دیگرون
نمیتونم ببینم با همه مهربونی تو
با منی که عمریه دیوونتم، نامهربون
با همه میبینمت، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
دیگه طاقت ندارم تو رؤیای کسی باشی
دنیای منی، محاله دنیای کسی باشی
عمریه داد میزنم زیبا فقط مال منه
نمیتونم ببینم تو زیبای کسی باشی
با همه میبنمت، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
دیگه طاقت ندارم، زیبا چه قدر سفر میری؟
به خدا رو کره زمین باشی هدر میری
میدونم، توی قایم باشک تلخ روزگار
یه روز از دست چشای این دیوونه در میری
با همه میبینمت، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
دیگه طاقت ندارم، همه تو رو نشون میدن
وقتی که میبینمت، دستاشونو تکون میدن
قیمت ناز نگات، هر چی باشه من میخرم
بقیه رد میشن و همه میگن گرون میدن
با همه میبینمت، با همه به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
دیگه طاقت ندارم، توام منو دوس نداری
خودتم از همه بیشتر من و تنها میذاری
میدونی نه روزگار، نه مردمش، نه تو، نه عشق
قدیما به این میگفتن، غریبی، بدبیاری
با همه میبینمت، با همه به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
دیگه طاقت ندارم، همه تو رو نشون میدن
وقتی که میبینمت، دستاشونو تکون میدن
قیمت ناز نگات، هر چی باشه من میخرم
بقیه رد میشن و همه میگن گرون میدن
با همه میبینمت، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
دیگه طاقت ندارم، توام منو دوس نداری
خودتم از همه بیشتر منو تنها میذاری
میدونی نه روزگار، نه مردمش، نه تو، نه عشق
قدیما به این میگفتن، غریبی، بدبیاری
با همه میبینمت، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
دیگه طاقت ندارم بخونمت تو هر غزل
گل ارکیده بیارن واسه تو بغل بغل
تو که بهتر میدونی، هیچ کس دیگه نمیگفت
به چشای مثل ماه نازنین تو، عسل
با همه میبینمت، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
دیگه طاقت ندارم، پروانه هات فراوونن
اونا از دیوونگیم بی خبرن، نمیدونن
اما من یه روز میام انقده فریاد میزنم
تا برن تمام عاشقایی که تو میدونن
با همه میبینمت، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
دیگه طاقت ندارم، بپیچه موجای صدات
کسی عکسی داشته باشه از طلوع خنده هات
نمیخوام حتی کسی یه شاخه گل بهت بده
همهی گلا رو من یه روز میریزم زیر پات
با همه میبینمت، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
دیگه طاقت ندارم همه تو رو طلب کنن
از آتیش عشق تو یا بسوزن یا تب کنن
مگه من مرده باشم که بذارم چند تا دیگه
روزشونو به هوای دیدن تو شب کنن
با همه میبینمت، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
دیگه طاقت ندارم ببینمت با دیگری
دسای کسی باشه تو اون دسای مرمری
نمیتونم ببینم من دیوونت باشم و تو
بی تفاوت از کنار یه دیوونه بگذری
با همه میبینمت، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
دیگه طاقت ندارم دنیا برام جهنمه
عکساتو همیشه میبینم تو دستای همه
تو بیا و محض خاطر کسی که دوس داری
بگو که عاشق تر از هر کی که دیدی، مریمه
با همه میبینمت، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
دیگه طاقت ندارم، به خیلیا نس میدی
خیلی راحت با غریبه آشنا دس میدی
میدونم اگه یه ذره دیگه ایراد بگیرم
همهی شعرا و نامههای من رو پس میدی
با همه میبینمت، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
دیگه طاقت ندارم، دلم برات تنگ شده
غم تو رو شونه هام یه کوهی از سنگ شده
تو صدات یه چیزیه خیلی منو میترسونه
حتی من بهم میگه مهر تو کمرنگ شده
با همه میبینمت با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
دیگه طاقت ندارم، تو نمیخوای ببینمت
گل من فک میکنی میخوام بیام بچینمت
دوس دارم یه وقت کوتاه بذاری برای من
توی لحظههای فیروزه ای و ناب و کمت
با همه میبینمت، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
دیگه طاقت ندارم، دلم یه گوله آتیشه
گل من تو هم که دائم میگی اینجور نمیشه
حق داری، من دیوونم تو که گناهی نداری
نمیتونی بسوزی پای یه عاشق، همیشه
با همه میبینمت، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
دیگه هم تو کار داری، هم ماجرا طولانیه
هوای چشم منم ابریه و طوفانیه
زیبا جون اگر یه وقت حرفی زدم به دل نگیر
اوج دیوونگیا تو بیتای پایانیه
با همه میبینمت، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
شنیدم امسال دیگه میخوای بیای تولدم
کلی شرمندهی این حرفایی که زدم، شدم
با همه میبینمت، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
چه بیای و چه نیای من همیشه شرمندتم
همیشه مزاحم اخم و نگاه و خندهتم
میدونی عاشقتم، به این دلیله که همش
نگران حالا و گذشته و آیندهتم
با همه میبینمت، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
زیبا جون اینو بذار تو برگههای چکنویس
نمیگم نخون، بخونو بعدشم روش بنویس
اگه خوب نگاه کنی، میبینی که مونده رو اون
رد اشک دو تا چشم عاشق ابری و خیس
با همه میبینمت، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
زیبا جون منو ببخش، عاشقتم اما بَدَم
توی این دنیا، فقط دیوونگی رو بلدم
من میمیرم واسه هر چی که بگی، هر چی بخوای
به دلت نگیر که این حرفو یه عالمه زدم
با همه میبینمت، با همه کس به جز خودم
تقصیر من چیه که عاشق چشم تو شدم؟
جز تو تموم دنیا پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
شعرای عاشقانه پر
قصیده پر، ترانه پر
اسم تو در میون باشه
معجزه و بهانه پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
پروانه پر، پرنده پر
بازنده پر، برنده پر
چشمای خیس گریه پر
لبای غرق خنده پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
آفتاب داغ ظهرا پر
امضا و اسم و مُهرا پر
کسایی که دیوونتن
اون عاشقای رسوا پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
مجنونای تو کوچه پر
یاسای توی باغچه پر
قابای غرق گرد و خاک
تو گیر و دار طاقچه پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
دخترای دیوونه پر
لاله و یاس و پونه پر
هر کسی که عاشقته
تو کوچه و تو خونه پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
هق هق و اشک و گریه پر
شکایت و گلایه پر
اسم تو رو صدا زدن
تو آفتابو تو سایه پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
حادثه پر، معجزه پر
اون شاه ماهی قرمزه، پر
در بزرگ آهنی
حصارای دروازه پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
هر کسی که میبینی پر
دلای مثل چینی، پر
هر کسی که فقط یه بار
کنار اون بشینی، پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
رفتن تو خواب همه پر
زیر لبا زمزمه، پر
وارد جایی که بشی
شلوغی پر، همهمه پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
دیدن تو، تو رؤیا پر
دادن اسم و امضا پر
باید همه یاد بگیرن
دیدن زیبا تنها پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
قصهی کوه و تیشه پر
بازی سنگ و شیشه پر
دل بردن از زیبای ما
از حالا تا همیشه پر
راه و فریب و نقشه پر
طرح گل بنفشه پر
خیال اینکه روزی اون
دل به کسی ببخشه، پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
با عشق من زندگی پر
جنون و دیوونگی پر
بزرگه مثل آسمون
نادونی پر، بچگی پر
جز تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
مسیر کهکشونا پر
فراز آسمونا پر
زیبا مث فرشته هاس
شیداها پر، حیرونا پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
این عاشقای تازه پر
دوستای بی اجازه پر
هر کی که با زیبای من
نمیتونه بسازه پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
جنگل و دشت و دریا پر
خواب و خیال و رؤیا، پر
زیبا، فقط من بمونم
بقیهی آدما، پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
چراغا پر، فانوسا پر
دریا و اقیانوسا، پر
حتی گلای خونگی
گلدونا پر، کاکتوسا پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
کوزههای سفالی پر
جاهای تنگ و خالی پر
عطر خوش خاطرهها
تو بوتههای شالی پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
زندگی وقتی خوابی، پر
رنگ سیاه و آبی پر
هوا، تنفس تو
آفتابی پر، مهتابی پر
جز تو تموم دنیا پر
هرکسی غیر زیبا پر
رسیدن و پنجره پر
یاد و غم و خاطره، پر
کنار تو نشستن و
تولد منظره پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
خیال داشتن تو، پر
جنون خواستن تو، پر
فقط واسه خود خودم
تنها گذاشتن تو، پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
هفته و روز و فردا، پر
عید و بهار و یلدا، پر
هر کی دلش تو رو بخواد
عاشق، دیوونه، شیدا، پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
هوای دیدن تو، پر
درد نچیدن تو پر
آرزوی دزدیدنت
فکر رسیدن تو پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
حرفی که رو دیواره، پر
نامهی اون آواره، پر
هر کسی که از عشق تو
میخواد بشه بیچاره، پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا، پر
جادهی راه شیری، پر
برای تو اسیری، پر
اون کسی که خیال کنه
از پیش من تو میری، پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
حرفای کهنه و نو پر
هر عددی به جز دو، پر
خلاصه که برای من
هر آدمی، غیر تو، پر
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
همه باید پر بزنن
تا زیبا، بال من بشه
جواب هر مسئله رو
درد و سوال من بشه
من نمیخواستم همه رو
تو شعرا پر بدم، ولی
اینکارو باید بکنم
تا زیبا مال من بشه
جز تو تموم دنیا پر
هر کسی غیر زیبا پر
خدا کنه زیبا نگه
خود توام با اونا پر
حال و هوای داشتنت
هوایی که تو توش نفس میکشی
عطر گلش به آسمون میرسه
کسی که دیوونهی چشمات میشه
مثل من آخر به جنون میرسه
جاده ای که تو توش قدم میذاری
تا کهکشون راه شیری میره
به هر کی مثل من نگا بندازی
یه عمری قلبش به اسیری میره
اتاقی که خواباتو توش میبینی
بدون اینکه بدونی بهشته
زیبا نمیدونم چرا یه جوری
اسم تو رو خدا با من نوشته
شاخه گلی که تو میگیری دستت
تو هیچ خزونی دیگه خم نمیشه
زیبا بذار هر چی که خواستن، بگن
از عشق من به تو که کم نمیشه
آب زلالی که ازش مینوشی
حس میکنه زود رسیده به دریا
قطرهی آبم دیگه خوب میفهمه
دریا یعنی تو، یعنی عشق زیبا
سقفی که بالای سرت میشینه
چه قد به بالا بودنش مینازه
اون تنها سقفیه که توی دنیا
بازی آسمون بهش میبازه
فقط یه خطشو برات نوشتم
زیبای ماه من اینا بهانهس
اینا همه گذشتن از جنونه
اینا همش رد شدن از ترانهس
به کل آدما حسودیم میشه
شاید یه بار اسم تو رو بیارن
به اونا که زیبا میخوام بدونی
اندازهی من تو رو دوس ندارن
اونی که تو قاموس ناز چشمات
دلت میخواهد بهش بگی دخالت
یه جور جنونه که حالا پزشکا
بهش میگن گذشتن از حسادت
اینو نوشتم که بگو عزیزم
همین حالا، چه امروز و چه فردا
بدون اعتنا به حرف مردم
دیگه میخوام سر بذارم به صحرا
برم یه جای دور خیلی نزدیک
یه جایی پشت عقدههای دنیا
برم یه جا دنبال تو بگردم
دنبال تو، دنبال عطر زیبا
انقد برم که مردم زمونه
بدون حد و مرز و حرف و قانون
به مریمیکه عاشق زیبا شد
بگن توی کتاب و قصه، مجنون
زیبا چرا من اینجوری نوشتم
تو هم مث من داری میگی دوری؟
میگی تحملش کنم تا آخر
زیبا ولی نمیگی که چه جوری؟
زیبا میگی وصالت عاشقی نیس؟
یه روز صدا تو نشنوم میمیرم
اما نه، هر چی تو بگی، همیشه
خیال بکن حرفمو پس میگیرم
من میدونم یه روز گرم ابری
از پیش من میری واسه همیشه
به قول تو این کار سرنوشته
نه و نمیخوام که سرش نمیشه
مث نسیم اولای پاییز
با طالعت میری و من میمونم
بی خبر از اون مقصد طلاییت
مث دیوونه ها برات میخونم
هر جا با هر کی توی دنیا، بری
دلم عجیب هواتو کرده، زیبا
اول اسم نازتم نمیدم
به لشگر ستارههای دنیا
تو گفتی عاشقی رسیدنی نیست
درس مث رویای من که کاله
مث ضریحی تو، یه مرزی داری
شکستن ضریح تو محاله
زیبا فقط یه چیز دیگه مونده
اینکه میگم، تمام آرزومه
بگی میدونی من چه قد دیوونم
فقط همینو بدونی، تمومه
تو مخمل صورتی خیالم
سر تو هر لحظه سر پادشاس
خیال چشمای قشنگ تو تخت
عادت و این حرفا مال آدماس
کسی که عاشق تو شد یه روزی
همه میگفتن یه ذره آدمه
حالا میگن مجنون عشق زیباست
توی شناسنامه، ولی مریمه
زیبا، نرو، میری ولی دیوونت
یه روزی ثابت میکنه به دنیا
که آدما واسه جواب گرفتن
فقط باید برن سراغ زیبا
دو دیقه بعدِ یه تماس کوتاه
یک شب نرم و خنک و پاییزی
زیبا جونم کاش که یکی میفهمید
چه قدر دوست دارم چه قدر عزیزی
مخمل خاطرهی تو
وقتی که نگات میشینه روی دیوار اتاقم
عکس تو تو قاب چوبی دوباره میاد سراغم
یاد اون روزا میافتم، با تو بودن زیر بارون
وقتی که شرمنده بودن، پشیمون لیلی و مجنون
یاد اون شبا میافتم، لب اون چشمهی جاری
که گرفت از ما یه عکاس، دو تا عکس یادگاری
یکی شون سهم تو بود و یکی شونم مال من بود
کجا فکرشو میکردیم، آخرش جدا شدن بود
زیر رعد و برق تقدیر، من و تو با هم شکستیم
توی رؤیاهامون اما، هنوزم صاف و یه دستیم
گل سرخی اینجا روی طاقچهس،
خاطرش هست و خودش مُرد
توی میدون زمونه، من و تو بازی رو باختیم
تقصیر طالع ما بود، سرنوشتو خوب شناختیم
مث اون کلاغ قصه، که نمیرسید به خونه
دوس نداش که مال همشیم دست بی رحم زمونه
اسمش اینه که تو رفتی، یادگاریت رو به رومه
تو رو داشتن تا همیشه منتهای آرزومه
بی گناهی، اما کوچِت، چه آتیشی زد به ریشهم
همیشه بهت میگفتم، نباشی دیوونه میشم
میدونی ما بی گناهیم، جرممون فقط وفا بود
هیچ دلی راضی نمیشه، که بگه تقصیر ما بود
مخمل خاطرهی تو، تو صندوقچهی چوبی
خوابیده مثل یه قصه، پر راز و پر خوبی
تو رو میسپرم به دست صاحب پونه و خورشید
اما افسوس و صد افسوس که تو رو به من نبخشد
طعم تلخ واقعیت
بذار یواش شروع کنم، سلام گلم، هم نفسم
آرزوهام راضی شدن، دیگه بهت نمیرسم
گفتم چیا گفتی بهم، گفتی که آینده داری
دنیا همش عاشقی نیست، گریه داری، خنده داری
گفتم که گفتی من باشم به لحظه هات نمیرسی
به قول دل شاید دلت گرو باشه پیش کسی
خلاصه گفتم که چشات قصد رسیدن نداره
رؤیاها کاله و دسات خیال چیدن نداره
گفتم که گفتی زندگی ت غصه داره، سفر داره
هم واسه من هم واسه تو با هم بودن خطر داره
گفتم تو گفتی رؤیاها مال شبای شاعراس
شهامتو کسی داره که شاعر مسافراس
مسافرا اون آدمان که با حقیقت میمونن
تلخیاشو خوب میچشن، غصه هاشو خوب میدونن
گفتم فقط میخوای واست یه حس محترم باشم
عاشقیمو قایم کنم، تو طالع تو کم باشم
گفتم که گفتی ما دو تا به درد هم نمیخوریم
ولی یه جا مثل همیم، هر دومون از قصه پریم
گفتیم تو گفتی میتونیم یادی کنیم از همدیگه
اما کسی به اون یکی لیلی و مجنون نمیگه
گفتم تو گفتی سهممون از زندگی جدا جداس
حرف تو رو چشم منه، اما اینام دست خداس
هر چی که تو گفته بودی، گفتم به دل بی کم و بیش
حال خودم؟ نه راه پس مونده برام نه راه پیش
این حرفای خودت بوده، از من دیوونه تر دیدی؟
اصلاً نگفتم اینا رو خودت دیدی یا شنیدی
دلم که حرفاتو شنید، اول که باورش نشد
ولی نه، بهتره بگم، نفهمیدش، سرش نشد
یه جوری مات و غمزده، فقط به دورا خیره شد
رنگ از رُخِش نه، نپرید، شکست و مرد و تیره شد
بلور رویاهام ولی چکید، مث خواب تگرگ
آرزوهام از هم پاشید، رسید ته کوچهی مرگ
راستش ازم چیزی نموند، به جز همین جسم ظریف
خوب میدونی چی میکشه غریب تو خونهی حریف
نگی چرا نوشته هام لطیف و عاشقونه نیست
رؤیا و آرزوم که هیچ، حتی دل دیوونه نیست
زیبا باید تنهایی من این نامه رو سیا کنم
رسم گذشتهها میگه باید به تو نگا کنم
حرفاتو گفتم به خودت، ببینی راستی تو زدی
اصلاً توی ذات تو هست، یه همچی چیزی بلدی؟
اگر تو بیداری بودی، بشین میادش خبرم
اگر نگفتی بنویس، من میخوام از خواب بپرم
دوسِت دارم چه توی خواب، چه توی مرگ و بیداری
فدای یک تار موهات، که تو منو دوس نداری
مواظب آدما باش، زندگی گرگه زیبا جون
خدای رویای منم، هنوز بزرگه زیبا جون
دوشنبهی پر از غمِ یه ظهر گرم مردادی
با اون چشای روشنت چه کاری دست من دادی
مزاحم همیشگی
یه بار بذار حرف بزنم، دیگه نه حرف سفره
نه حرف تیر تو قلب یه دیوونهی در به دره
نه صحبت پرسیدن لحظه و روز و حالته
نه قصهی عاشقیه، نه پاسخ سوالته
نه اشکی ریختم لا به لاش، نه پر شده از عطر یاس
نه توش غرور پیدا میشه، نه اعتماد، نه التماس
این دفه حرف قصه نیست، خاکستر حقیقته
یادت میاد یکی میگفت حقیقتم مصیبته
بذار بدون پرسش و ساده و بی مقدمه
بریم سراغ حرفی که، میترسونه یه عالمه
همیشه از نخواستنت، تو رویاهام میترسیدم
بعد خودمو گول میزدم، به ترسیدن میخندیدم
ترسه ولی قایم میشد، شب میومد مثل لولو
واسه همین گاهی بهت، فقط میگفتم تو بگو
نگفتی و گذاشتمش پای غمای خستگی
فهمیدم اشتباه بوده، اینم یه جور دیوونگی
خیال نکن این که میگم، شکایته، رنگ گِله س
قبول ندارم اخم تو مال نبود حوصله س
دیگه مزاحم نمی شم، خیالت آسوده باشه
سهم من از آتیش بذار، فقط یه کم دوده باشه
مهم اینه که اسمِتو تمام دنیا بلدن
فرقی نداره که با من چه قدر خوبن چه قدر بدن
مهم اینه تا دینمو یه کم به عشق تو دادم
طبق یه قانون از چشات مثل یه قطره افتادم
قصهی ما دو تا شاید، به درد تاریخ میخوره
کار من از جانب تو، به درد توبیخ میخوره
همونشم تو بنویس، کلی جای سپاس داره
با من که کاری نداری، اونو میدی کی بیاره؟
نه بگذریم، انگار دلم بازم پرید اون شبکه
برای تو تکراریه اما نگه میترکه
خوب میدونم تو این سالا تحملم کردی، آره؟
چشات روشون نشد بگن زیبا تو رو دوس نداره؟
دل به دل کسی نده، عاشقی دزده زیبا جون
هر کار تو عاشقی کنی، بدون مزده زیبا جون
سخته مزاحمت نشم، نمیدونم چیکار کنم
نه، نمیشم، اما میخوام از خودمم فرار کنم
دلم میخواد برم یه جا که دیگه زیبا نباشه
تمام دنیا رو برم فِک میکنم جا نباشه
تو همهی وجودمی، هر جا برم میای پیشم
ولی بهت قول دادم و، دیگه مزاحم نمیشم
من نمیرم، یادت باشه تو اونی هستی که میره
منم یه جور مزاحمم، که کلی پیشت میمیره
مزاحمیکه ردشو، تمام آدما دارن
نیازی نیس شمارشو به ذهن دستگا بسپارن
مزاحم خیلی روزا، چه تو طلوع، چه تو غروب
مزاحم روزای تلخ، مزاحم روزای خوب
نه اینکه بار آخره، مزاحَمت طولانی شد
اخماتو وا کن تا برم، باز که هوات طوفانی شد
الان تمومش میکنم، امون نمیدم تا بگی
خوبیش اینه با هم میگیم، مزاحم همیشگی
حالا که دلت اومد، نامه رو بردار پاره کن
دیگه مزاحمت نشم؟ دل میگه استخاره کن
چشمای ناز و روشنت، شاده که شرّ من کمه
قند تو دلت آب میشه از نبودن این مریمه
تازه همونم که میخوای، بدون زنگ و صحبتی
این آخرین حرف منه، دلم خوشه که راحتی
مزاحم همیشگیت تاریخُ مرداد میزنه
اما زمان هیچه براش، فقط داره داد میزنه
داد میزنه ای آدما، مسافرای زندگی
از این به بعد به من بگید، مزاحم همیشگی
دشمنای من و تو
زیبا پشت سرمون حرفای رنگی میزنن
دروغ و تهمتا رو به چه قشنگی میزنن
زیبا انگار نمیخوان ما دو تا مال هم باشیم
دوس دارن که غیر ممکن و محال هم باشیم
نگا به خودت نکن، خیلی از آدما بدن
خیلیا پشت سر ما حرفای سیا میزدن
زیبا دنیا دشمنه، درنده داره، مار داره
آخه توی این همه پس، با من و تو چیکار داره
هر کی از راه میرسه، یه قصهی تازه میگه
اسممو زود میذاره کنار یه اسم دیگه
از بد اقبالی من توام به اون گوش میکنی
بیشتر از پیش منو میرونی، فراموش میکنی
زیبا جون قهر تو هم مثل یه دنیا میمونه
کی تو دنیا واسه مریم، مث زیبا میمونه
آدما دوس ندارن به قصه مون نگا کنن
دوس دارن ما رو یه جور از همدیگه جدا کنن
تو به جای اعتماد، حق میدی به غریبهها
نمیگی اونا کجا و عشق مریمت کجا
میخوای از پیشت برم، خیلی روون بهم بگو
مث سبزههای سیزده، بسپرم به دست جو
اما تو خودت بگو، حرف خیانتو نزن
حق دیوونگی رو تو محکمت بده به من
زیبا من اسمتو با دنیا عوض نمیکنم
واسه خاطر نگات تا ته دنیا میشکنم
وقتشه تا بیام و به عاشقی عمل کنم
مشکل خیلیا رو با این بهونه حل کنم
انقدر داد میزنم اسمتو با چشمای خیس
که خودت بهم بگی کافیه مریم، ننویس
انقدر داد میزنم عشق تو رو تو کوه و دشت
که بگن دختره از عشق تو رفت و برنگشت
یا من و تنها میذاری توی پرواز و سفر
یا به هم میریزی دنیامونو با حرف و خبر
دنیا انگار نمیخواد تو منو باور بکنی
دلشون خنک میشه، مریمو پر پر بکنی
زیبا من یه عمره، دیوونهی حرفای تو ام
عاشق امروز و قربونی فردای تو ام
قصهی من و تو رو یه روزی عبرت میکنن
حرفی پشت ما بگن؟ نه، مگه جرأت میکنن
تو قبول نمیکنی، بذار زمان نشون میده
پاسخ سوالای سختو همیشه اون میده
زیبا ثابت میکنم، عاشقتم به هر کسی
زوده اون روزی که تو به این حقیقیت برسی
خط بزن خیلیا رو از تو کتاب زندگیت
که حسودی میکنن به قصهی دیوونگیت
وقتی مُردم واسه تو، به هم نریزه عالمت
سر بلندی، که به خاطر تو مرده مریمت
سالای زیادیه، زیبا تو شعرای منه
همه عالم میدونن که زیبا دنیای منه
نمیخوام هوای چشمای تو خاکستری شه
فکر تو به عشق سرخ مریمت، سرسری شه
دنیا رو به هم میریزم تا بگم، آی آدما
که میخواین زیبا به جای تو به من بگه شما
دوس دارم تمامتون رنگ خوشی رو نبینید
جای گل همیشه خارای مصیبت بچینید
نمیدم زیبا رو به اونا که دو به هم زنن
چینی نازک عاشقی رو ساده میشکنن
زیبا جون تحمل تو مثل عمر گل کمه
همه دور و برتن، از چپ و راس یه عالمه
اما من مجنون تر از هر عاشق و هر دیوونم
کاری میکنم خودت بهم بگی من میدونم
توی آینه دلت از مریمت لک نباشه
لابهلای عاشقیم، زیبا یه وقت شک نباشه
خیلی آدما میخوان، با واسطه، بی واسطه
خط قرمز بکشن رو جادهی این رابطه
نذار زیبا، بذا با هم تا خود خدا بریم
جوری آروم که نفهمن من و تو کجا بریم
دیوونت، دختری از جنس روزای پاییزه
که به عشقت میشینه اشک بلوری میریزه
اسممو صدا کن و همش نگو میخوام برم
بگو مریم، زیبا جون بگو، عجیب منتظرم
کاش اونا که تو رو میخوان و با عشق من بدن
کار دیگه میدونستن جای دو به هم زدن
زیبا جون نمیشه این قصه رو اینجوری بگم
لازمه بیام پیشت، بی غصهی دوری بگم
مواظب باش چشای نازتو جادو نکنن
حیلههای تازه ای پیش نگات رو نکنن
واسه مریم همیشه، قشنگترین بهونه ای
میدرخشی تنها و کلی عزیز دردونه ای
کسی که اگه یه روز مونده به کل زندگیش
به همه میگه که زیباس علت دیوونگیش
زیبا میپرستمت قد یه عالمه بهشت
اخمو وا کن و بخون «گریه نکن که سرنوشت …»
تقلب طبیعت
ماه نمیدونست چه جوری بتابه
از روی دست تو دید و بلد شد
خورشید که دید نوری ازش نمیخوای
رفت بالای قله و با تو بد شد
دریا که دید موج موهات از اون نیست
غرشی کرد و ته دل حسود شد
آسمون از غم که تو رو زمینی
تا همیشه رنگ چشاش کبود شد
گل که دونست خزون واسه تو هیچه
رنگش پرید و تو یه لحظه پژمرد
درختی که تو از پیشش رد شدی
انقده برگاش رو زمین ریخت که مرد
بارون که دید پیشت زلالیش کمه
بغضشو خورد و یه دفه بند اومد
آسمونم به آدما دروغ گفت
به جای بارون دیگه لبخند اومد
نسیم که دید مثل تو مهربون نیست
عاشقی رو گذاش کنار و باد شد
تو دنیا هیچ کس مث تو نمیشد
پس کم کَمک آدم بد زیاد شد
برفا دیدن هر چه قدم ریز باشن
از شرم رنگ چش تو آب میشن
یلداترین شبای سالَم باشن
با یه اشارهی نگات خواب میشن
شب نتونست مثل تو روشن باشه
خشم و غضب کرد و یهو سیا شد
روزم پیش چشای تو کم آورد
قایم شد و روشنی، کیمیا شد
فرشتهها وقتی تو رو شنیدن
پشت نقاب چهره قایم شدن
بعضیاشون راه زمین گرفتن
ترسیدن و، یواشی آدم شدن
ستارهها دیگه شبا تو خوابن
یا گم شدن یا خیلی کم سو شدن
سیارههای کهکشون شیری
در نمییان، پیش تو ترسو شدن
زمین فقط این وسطا یه جوری
به این که تو زیر پاشی مینازه
طفلکی مثل من داره تو رؤیاش
با تو یه قصر آرزو میسازه
خلاصه زیبا، همه چی به هم ریخت
با یه کم از اسم تو، اسم زیبا
یقین دارم نزدیکه اون روزی که
با کشف تو به هم میریزه دنیا
با اسم تو عجیب دیوونه میشم
به قبلهی چشمای نازت، قسم
دنبال اسمت انقدر میدوم
یه روز ولی به ته خط میرسم
عسل تو چشماته مراقبش باش
از من دیوونه به یه فرشته
زیبا اگه هر چی میگم همون شد
یادت باشه اینا رو کی نوشته
دیوونهی چهار تا فصل و هر روز
دیوونهی عصر و شب و سپیده
مریمیکه تا اسمتو آوردن
یه ذره رنگ چهرشم پریده
یه عصر پاییزی سرد و دلگیر
که همه جا سفیده، غرق برفه
فقط چهار تا نقطه چین میذارم
چون اسم ناز تو چهار تا حرفه
یه دل دارم
یه دل دارم خدا داره
زمین داره، هوا داره
میون دریای غمش
کشتی و ناخدا داره
یه دل دارم ترک داره
ترس و یقین و شک داره
رو بام برفیش، همیشه
یه دنیا بادبادک داره
یه دل دارم وفا داره
یه طاقی از طلا داره
تو بهترین جاش یه دونه
قصر و یه پادشا داره
یه دل دارم نگین داره
هوا داره، زمین داره
تو دریای پر از غمش
قایق و سرنشین داره
یه دل دارم غصه داره
قفلای سربسته داره
از اونا که میان میرن
یه عالمه قصه داره
یه دل دارم، خیال داره
عین پرنده، بال داره
زخمیه اما زخماشم
تماشا داره، فال داره
یه دل دارم درد داره
زمستون سرد داره
رنگ بهارو ندیده
خزونای زرد داره
یه دل دارم شیشه داره
تبر داره، تیشه داره
آرزوهایی که شاید
یه روزی وا میشه داره
یه دل دارم دعا داره
خوبی داره، خطا داره
خودش میگه تو این زمون
این دل کجا بها داره
یه دل دارم صدا داره
شادی که نه، بلا داره
یه جاش کویری یه جاش ابر
هر کدومو جدا داره
یه دل دارم جنون داره
سرخی رنگ خون داره
عاشقه و خودش میگه
هر چی داره از اون داره
یه دل دارم دونه داره
لاله داره پونه داره
طفلکی فهمیده که یه
صاحب دیوونه داره
یه دل دارم دیدن داره
دیوونگیش چیدن داره
جوریه حالش که فقط
یه دنیا پرسیدن داره
یه دل دارم دریا داره
کویر داره، صحرا داره
دنیای ما، هیچه پیشش
واسه خودش دنیا داره
یه دل دارم، بارون داره
لیلی داره، مجنون داره
ناخونده توش زیاد میاد
اون همیشه مهمون داره
یه دل دارم سفر داره
خنده براش ضرر داره
گوش ندادن به تپشش
خیلی جاها خطر داره
یه دل دارم، اگر داره
رو همه چی اثر داره
خودم تعجب میکنم
از همه چی خبر داره
یه دل دارم حباب داره
تشنه که میشم، آب داره
گاهی یه چیزایی میگه
میگه بکن، ثواب داره
یه دل دارم پری داره
ونوس و مشتری داره
زیر پاهای اسم اون
فرشای مرمری داره
یه دل دارم اسیر داره
کارش یه جایی گیر داره
برای خاطرات من
صندوقی از حریر داره
یه دل دارم ماه داره
بیراهه و راه داره
اندازهی ابرای سرد
دردسر و آه داره
یه دل دارم آتیش داره
تو ابرا قوم و خویش داره
نه راه پس مونده براش
نه طفلی راه پیش داره
یه دل دارم رقیب داره
فراز داره، نشیب داره
با اینکه آدم نشده
کلی درخت سیب داره
یه دل دارم که غم داره
یه عمره اونو کم داره
وقتی که رفته، وقتی نیست
بیخود چرا بگم داره
یه دل دارم فقط دله
قایق عشقش تو گله
غروبا بیشتر میگیره
اما همیشه غافله
یه دل دارم اما میگه
غلط نوشتی، نَنِویس
تو خیلی وقته که دادیش
اونم که حالا پیش تو نیس
راس میگه، عاشقم دیگه
عاشق و کله بی حواس
اصن یادم نبود که دل
پیش خودم نیست و کجاس
خلاصه که اون لغتی
که یکیه با دو تا حرف
چیزیه که نداشتنش
بیشتر واست میکنه صرف
از ته دل، نه، نمیگم
ولی اگر که دل نبود
دروغ چرا، تو دنیامون
انقدر غم و مشکل نبود
پیش روی دلم میگم
توهین نباشه به دلا
خوش به حال بی خیالا
خوشا به حال عاقلا
طلاترین خاک
وطن ای خونهی پر غصهی اجدادی من
اسم تو تنها دلیله واسه آزادی من
عشق، تو خون گرم و عاشقم ریشه داره
خاک زرخیز تو مجنونو به یادم میاره
قهرمانات مث افسانه هامون جهانیان
مردم عاشق تو سمبل مهربانیان
زیر سایه بون امنت میشه تا ابد نشست
پشت بیگانه رو با خنجر غیرتت، شکست
وطنم، دیوونهی مرزای زرخیز توام
عاشق زمستونو، بهار و پاییز توام
جونمو میدم تا مرزای تو در امون باشه
اوج پرچمت همیشه توی آسمون باشه
تو مال حافظ و مولوی و نیمایی، وطن
خونهی رستم و خاک ابن سینایی، وطن
آرزومه تا ابد زنده و آباد باشی
خونهی نوادههای پاک فرهاد باشی
ما تو کوچههای سبز تو به دنیا اومدیم
چه جوری جون واسه آب و خاک عاشقت ندیم؟
عشق تو مثل ضریح و گنبدا مقدسه
واسه هر عاشق دور از تو یه دنیا نفسه
همیشه مایهی افتخار دنیایی، وطن
تو بلندی، تو مث شبای یلدایی، وطن
جون من درسته که برای تو خیلی کمه
ولی عشق دادنش میارزه به یه عالمه
تو رو با طلاترین خاک عوض نمیکنم
با شکوه و عاشق و پاینده باشی، وطنم
سوء تفاهم
حس خشم تو میان دل من گم شده است
باز زیبا، نکند، سوء تفاهم شده است
باز زیبا، نکند عاشقی مریم تو
بازی و دستخوش تهمت مردم شده است
باز زیبا، نکند حرف جدیدی زدهاند
صحبت سیب و یا صحبت گندم شده است
من دیوانه دلم تنگ تو بود و دیدم
دل زیبای گلم، قحط تبسم شده است
جرم من چیست، بگو، معجزهی ماه بهشت
باز در ذهن قشنگت چه تجسم شده است؟
قهر کردی گل من، چشم، ولی حق با توست
هر زمان صحبتی از حق تقدم شده است
آخر شعر بیا لطف کن و زیبا شو
اسمت انگار میان غضبت گم شده است
اونی که میخواستم
اونی که میخواستم عهدشو شکست و
به پای عشق جدید نشست و
چش روی آرزوم همیشه بست و
پشت مه پنجرمون رها شد
اونی که میخواستم مث اشک چکید و
تو طول راه یهو یکی رو دید و
صدای از ما بهترو شنید و
به خاطر هیچی ازم جدا شد
اونی که میخواستم دل ما رو برد و
تو راه که میرفت به یکی سپرد و
تو خاطرش، خاطرهی ما مرد و
یکی دیگه تو رویاهاش خدا شد
اونی که میخواستم دل ازم برید و
بین گلا یه گل تازه چید و
به اونی که دلش میخواس رسید و
مثل تموم مردا بی وفا شد
اونی که میخواستم زود ازم گذشت و
یه روزی رفت و دیگه برنگشت و
منکر مجنون شد و کوه و دشت و
منکر عشق و بودن با ما شد
اونی که میخواستم زیر قولش زد و
با یکی دیگه پیش من اومد و
به خاطر اون به ما گفتش بد و
عزیز تر از دیروز و از حالا شد
اونی که میخواستم شدش از ما سرد و
پیغام دادش که دیگه برنگرد و
بد بودن ما رو بهونه کرد و
غیبش زد و یک دفعه کیمیا شد
اونی که میخواستم ما رو بد شناخت و
هستی شو پیش یکی دیگه باخت و
قصر من و با یکی دیگه ساخت و
شکر خدا باز ولی پادشا شد
اونی که میخواستم من و داد به باد و
رفت پیش اون کس که دلش میخواد و
زد زیر عشقش تا یادش نیاد و
اسم منم جزِ آدم بدا شد
اونی که میخواستم من و زد کنار و
خزونشو یه جوری کرد بهار و
قایم شدش تو یه عالم غبار و
تقدیر ما مثل موهاش سیا شد
اونی که میخواستم آخرش گم شد و
بازیچهی چشمای مردم شد و
وارد عشق صد و چندم شد و
توی خیال کس دیگه جا شد
اونی که میخواستم، ولی انگار مده
مال همه یه جورایی گم شده
کاش از میون غبارا بیاد و
بهم بگه هر چی میگی بیخوده
آدم برفی
تو را ساختم با اون برفا، آدم برفی
تو اون شب اومدی دنیا، آدم برفی
شبی که عمرش از هر شب درازتر بود
به اون شب ما میگیم، یلدا، آدم برفی
یه جورایی من و تو عین هم هستیم
توام تنها، منم تنها، آدم برفی
من عاشق بودم و خواستم پناهم شی
توام عاشق بودی اما، آدم برفی
همه انگار پی اونن که کم دارن
تو بودی عاشق گرما، آدم برفی
منم از عشقم و اسمش واست گفتم
نوشتم با دسام زیبا، آدم برفی
تو خندیدی و گفتی، قلبت از یخ نیست
تو عاشق بودی عین ما، آدم برفی
تو گفتی که براش میمیری و مردی
آره مردی همون فردا، آدم برفی
دیگه یخ سمبل قلبای سنگی نیست
سفیدی داشتی و سرما، آدم برفی
تو آفتابو میخواستی تا دراومد اون
واسش مردی، چه قدر زیبا، آدم برفی
نمیساختم تو رو ای کاش واسه بازی
تو یه پروانه ای حالا، آدم برفی
چه آروم آب شدی، بی سر صدا رفتی
بدون پچ پچ و غوغا، آدم برفی
کسی راز تو رو هرگز نمیفهمه
چه قدر عاشق، چه قدر رسوا، آدم برفی
من اما با اجازت مینویسم که
تو روحت رفته به دریا، آدم برفی
تو روحت هر سحر خورشیدو میبینه
میبینیش از همون بالا، آدم برفی
ببخشید که واسه بازی تو را ساختم
قرار ما شب یلدا، آدم برفی
حکایت کفبین پیر
یه روزی یه کف بین پیر، نشست و فالمو گرفت
گرفت و هر چی گفته بود، فکر و خیالمو گرفت
کف بینه بود یه کم سیاه، مهربونو، خمیده پشت
چه بوی اسپندی میداد، چشاش نجیب بود و درشت
بهم نگاهی کرد و گفت، فالتو میخوای بگیرم؟
گفتم بگیر، بعدم بگو، بگو چه وقتی میمیرم؟
گقت دخترم کف میبینم، قهوه و فنجون ندارم
نه بلدم، نه دوس دارم اداشونو در بیارم
گفتم بگو، اینم دسام، از روی چپ میگی یا راس
خندید و گفت فرق نداره، هر دستی که میل شماس
تو زندگیت سختی دیدی، فالت چرا پر از غمه؟
من توی اسمت میبینم، درس میگم نه، مریمه؟
یکی رو دوس داشتی که رفت، مردا همه عین همن
خوبم توشون پیدا میشه، اما خوبا خیلی کمن
بچه بودی چند تا خطر گذشته از بیخ سرت
خیال داری سفر بری، خیره الهی سفرت
یکی دیگه تازگیا تو زندگیت پیدا شده
زیاد بهش تکیه نکن، دوست داره ولی بده
دشمن چه قدر زیاد داری، راستی مگه چه کاره ای؟
فک نکنم دارا باشی، نمیبینم ستاره ای
دو سه تا لکه میبینم، دلت شکسته از کسی
یکی ته قلبته که، میخوای بهش زود برسی
خدا رو از یاد نبری، آیندهتم پاکه و نیک
دو سه تا سد تو راهته، دو تا بزرگ، یکی کوچیک
یکی تو قوم وخویشتون یه کم مریضه، مگه نه؟
همون که اسیرشی؟ واست عزیزه مگه نه؟
نگامو چیدم از نگاش، با کلی غصه خندیدم
اصلن چی گفت و از کی گفت، فالم چی بود، نفهمیدم
آدمای فالای من، مثل خودش غریب بودن
یعنی که خطای دسم، انقد کج و عجیب بودن؟
خیلی خجالت کشیدم، غم از نگاش چکه میکرد
گفتم چرا فال میگیری تو این هوای خیلی سرد
چیه، فالت دُرُس نبود میخوای که مزدمو ندی
نه هر چی گفتی راس بودش، تو راه حلّم بلدی؟
بغض گلوش آخر سر تو شهر چشماش ترکید
گفت دخترم باور نکن، هیچکسی فردا رو ندید
من یه غریبم و اسیر، تو شهرتون دربهدرم
دروغ میگم تا شبمو یه جور به فردا ببرم
منم یه بندهم مث تو، تقدیرامون دست خداس
من کی باشم که بتونم، بگم تو طالعت کجاس
گذشتم و نذاشتم اون بیشتر از این بهم بگه
اون ولی گفتش واسه فال نرو پیش کس دیگه
دیدم اونو که دوباره به یه کسی دیگه رسید
بازم همون کف بینیا، دوباره بغضش ترکید
دنیای بی وفای ما از این کسا زیاد داره
از زمین و از آسمون، غریب و کولی میباره
از همه چی که بگذریم، تمامشم دروغ نبود
شاید به خاطر همین، سرش زیاد شلوغ نبود
سر اونا که راس میگن، همیشه خیلی خلوته
چه توی فال، چه زندگی، دنیا پر از خیانته
کف بین پیر هر چی که گفت دلم یه گوشه ای نوشت
تا ببینه حق با اونه یا بازیای سرنوشت
همه شبیه هم شدیم، فالامونم عین همه
اما فقط اون از کجا دونست که اسمم مریمه؟
این که تموم شد و گذشت اما عجب کف بینیبود
ته دلش زلالتر از پیش گوییای چینی بود
دسام براش فرقی نداشت، اون با دلش فالمو گفت
از بعضی حرفا بگذریم، دروغ چرا، راستشو گفت
دل و ببین که همه جا یه جور به دردت میخوره
یکی باهاش فال میگیره، یکی پولاشو میشمره
خلاصه که دلای پاک، قسمت هر کس نمیشه
دلای روشن و زلال مال غریباس همیشه
اینم یه قصهی عجیب، فالی که چیزی نمیخواست
کف بینی با یه قلب صاف، نه دست چپ نه دست راست
لالایی بی لالایی
دیگه براش نمیخونم، لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخوابه با نغمهی جدایی
ای پونهها، اقاقیا، شقایقای خسته
کبوترا، قناریا، جغدای دل شکسته
قصهی کهنهی شما آخر اونو نخوابوند
ترس از لولو مُرده دیگه پشت درای بسته
دیگه براش نمیخونم، لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخوابه با نغمهی جدایی
بارونای ریز و درشت و عاشق بهاری
ماه لطیف و نقره ای، عکسای یادگاری
آسمون خم شده از غصهی دور دریا
شبای یلدای پر از هق هق و بی قراری
دیگه براش نمیخونم، لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخوابه با نغمهی جدایی
روز و شبای رد شده، چه قدر ازش شنیدید
چه لحظههایی که اونو تو پیچ کوچه دیدید
وقتی که چشماشو میبست ترانه ته میکشید
چه قدر برای خواب اون بی موقع ته کشیدید
دیگه براش نمیخونم، لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخوابه با نغمهی جدایی
آدمکای آرزو، ماهیای خاطره
دیگه صدایی نمییاد از شیشهی پنجره
دیگه کسی نیس که براش هزار و یک شب بگم
رفت اونی که از اولم همش قرار بود بره
دیگه براش نمیخونم، لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخوابه با نغمهی جدایی
برف سفید پشت بوم بی چراغ خونه
دو بیتیهای بی پناه خیلی عاشقونه
دیدید با چه یقینی دائم زیر لب میگفتم
محاله اون تا آخرش کنار من بمونه
دیگه براش نمیخونم، لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخوابه با نغمهی جدایی
پروانهها بسوزید و دور چراغ بگردید
شما دیگه رو حرفتون باشید و برنگردید
یه کار کنید تو قصههای بچههای فردا
نگن شما با آبروی شمعا بازی میکردید
دیگه براش نمیخونم، لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخوابه با نغمهی جدایی
تمام شبها شاهدم، چیزی براش کم نبود
قصههای تکراری تو هیچ جای حرفم نبود
ستارهها خوب میدونستن که براش میمیرم
اندازهی من کسی عاشقش تو عالم نبود
دیگه براش نمیخونم، لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخوابه با نغمهی جدایی
از بس نوشتم آخرش آروم و بی خبر، رفت
نمیدونم همین جاهاس یا عاقبت سفر رفت
یه چیزی رو خوب میدونم اینکه تمام شعرام
پای چشای روشنش بی بدرقه، هدر رفت
دیگه براش نمیخونم، لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخوابه با نغمهی جدایی
لالاییا مال اوناس که عاشقن، دل دارن
شبو میخوان، با روزو با شلوغی مشکل دارن
کسایی که هر چی که قلبشون بگه گوش میدن
واسه شراب خاطره، کوزه ای از گل دارن
دیگه براش نمیخونم، لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخوابه با نغمهی جدایی
دیگه شبای بارونی، چشم من ابری تیره
با عکس اون شاید یه ساعتی خوابم میبره
منتظرهیچ کسی نیستم تا یه روزی بیاد
با دستاش آروم بزنه به شیشهی پنجره
دیگه براش نمیخونم، لالایی بی لالایی
انگار راحت تر میخوابه با نغمهی جدایی
ته دلم همش میگم اگه بیاد محشره
دلم با عشقش همهی ناز اونو میخره
من نگران چشمای روشنشم یه عالم
یعنی شبا بی لالایی راحت خوابش میبره؟
من حرفمو پس میگیرم باز میخونم لالایی
اگه بیاد و نزنه، باز ساز بی وفایی
اِنقدر میخونم تا واسه همیشه یادش بره
رها شدن، کنار من نبودن و جدایی
لالا، لالایی شبای ساکت و پرستاره
کاش کسی پیدا شه ازش برام خبر بیاره
آرزومه یه شب بیاد و با نگاهش بگه
کسی رو جز من توی این دنیای بد نداره
بی وفا، انصافت کجاس؟
تازگیا سفر میری
جاهای پر خطر میری
بی سر صدا بدون من
تا ساحل خزر میری
بی وفا انصافت کجاس؟
رفتن و نازت مال ماس؟
تازگیا امون میدی
گل شدی، دس تکون میدی
یه جوری به غریبهها
اداهاتو نشون میدی
بی وفا انصافت کجاس؟
رفتن و نازت مال ماس؟
تازگیا، دوری چقدر
ساکت و مغروری چقد
چه کم باهام حرف میزنی
راس راسی مجبوری چقدر
بی وفا انصافت کجاس؟
رفتن و نازت مال ماس؟
تازگیا طلا شدی
کم شدی، کیمیا شدی
دیگه صدام نمیکنی
عین غریبهها شدی
بی وفا انصافت کجاس؟
رفتن و نازت مال ماس؟
تازگیا باهام بدی
گفتی میام، نیومدی
نگفته بودی انقدر
بازی با قلبُ بلدی
بی وفا انصافت کجاس؟
رفتن و نازت مال ماس؟
تازگیا سرده نگات
دیگه نمیلرزه صدات
برقی که دنبالش بودم
رفته دیگه از تو چشات
بی وفا انصافت کجاس؟
رفتن و نازت مال ماس؟
تازگیا راه نمییای
سر قرارا نمییای
زمستونا نیومدی
حالا بهارا نمییای
بی وفا انصافت کجاس؟
رفتن و نازت مال ماس؟
تازگیا کم شدی، کم
یه عالمه دوری ازم
نمیشه پیدات بکنم
حتی واسه دوسِت دارم
بی وفا انصافت کجاس؟
رفتن و نازت مال ماس؟
تازگیا خیال کنم
باید ازت سوال کنم
خیال داشتن تو رو
تو رویاهام محال کنم
بی وفا انصافت کجاس؟
رفتن و نازت مال ماس؟
تازگیا، کم مییارم
به جای بارون، میبارم
یه جوری فرصت بده که
بگم چه قدر دوست دارم
بی وفا انصافت کجاس؟
رفتن و نازت مال ماس؟
تازگیا چه ناز شدی
عجیبی، عین راز شدی
شعر و ترانتم خوبه
کلی ترانه ساز شدی
بی وفا انصافت کجاس؟
رفتن و نازت مال ماس؟
تازگیا چه بی حواس
عاشق داری از چپ و راس
بی وفا انصافت کجاس؟
رفتن و نازت مال ماس؟
تازگیا خیلی زیاد
همش تو رو یادم مییاد
میترسم از فکرای تو
بلاهایی سرم بیاد
بی وفا انصافت کجاس؟
رفتن و نازت مال ماس؟
تازگیا عجیب شدی
تنها که نه، غریب شدی
به ما که میرسی یه کم
نجیب بودی، نجیب شدی
بی وفا انصافت کجاس؟
رفتن و نازت مال ماس؟
تازگیا حرف شماس
همش میگی دست خداس
اما بذار بهت بگم
حسابت از همه جداس
بی وفا انصافت کجاس؟
رفتن و نازت مال ماس؟
تازگیا تو سال نو
بدجور میمیرم واسه تو
چون میدونی دوست دارم
ناز نکن از پیشم نرو
بی وفا انصافت کجاس؟
رفتن و نازت مال ماس؟
نامه رسید به آخرا
باید سپردت به خدا
فقط یه قولی بده که
دلت بمونه پیش ما
بی وفا انصافت کجاس؟
رفتن و نازت مال ماس؟
امضای نامهی اوّلی
سرخه و خیلی مخملی
با عطر کلی گل سرخ
با چشم یه کم عسلی
بی وفا انصافت کجاس؟
رفتن و نازت مال ماس؟
بمون که ثابت بکنی
حسابت از همه جداس
نه … دل به دل را نداره
سوختم و آب شدم به پات
امروز و فردا نداره
خوشت میاد ببینی، نه؟
کشتن تماشا نداره
قهر میکنی، ناز میکنی
ناز میکشم، آشتی کنی
قصه که نیس، حقیقته
دروغ و دعوا نداره
ضرب المثل دروغ میگه
نه … دل به دل را نداره
عاشق و طردش میکنن
تو هیچ دلی جا نداره
دوره زمونه دورهی حرفای عاشقانه نیست
صحبت پول و شهرته، صحبتی از ترانه نیست
یه روز منو خواسته بودی، یه روز خیلی خوب دور
امروز چه راحت نمیخوای، من بد شدم بهانه نیست
ضرب المثل دروغ میگه
نه … دل به دل را نداره
عاشق و طردش میکنن
تو هیچ دلی جا نداره
اگه بفهمن عاشقی، همه بهت بد میکنن
نسبت دیوونه میدن دست تو رو رد میکنن
اگه بخوای بجنگی با دستای شوم سرنوشت
با هر چی آدمک دارن، راه تو رو سد میکنن
ضرب المثل دروغ میگه
نه … دل به دل را نداره
عاشق و طردش میکنن
تو هیچ دلی جا نداره
بفهمه عاشقش شدی هی با تو بازی میکنه
دیوونه، آزار اونم با تو رو راضی میکنه؟
رفتی کجا در میزنی، اون خودیه رات نمیده
غریبه جای اون باشه مهمون نوازی میکنه
ضرب المثل دروغ میگه
نه … دل به دل را نداره
عاشق و طردش میکنن
تو هیچ دلی جا نداره
کافیه چیزی بدونه، کار تو دیگه مردنه
دیگه وظیفت اسمشو، با صدتا جون آوردنه
یه بازی یک طرفهس، که آخرش مشخصه
همیشه بازنده تویی، سهم اونم که بردنه
ضرب المثل دروغ میگه
نه … دل به دل را نداره
عاشق و طردش میکنن
تو هیچ دلی جا نداره
اگه بگی دوسش داری، اون تو رو یادش نمییاد
فرقی نداره که چه قدر چه کم بدونه، چه زیاد
باید هنرپیشه باشی تا نقشو خوب بازی کنی
یعنی که وانمود کنی یه جور ازش بدت بیاد
ضرب المثل دروغ میگه
نه … دل به دل را نداره
عاشق و طردش میکنن
تو هیچ دلی جا نداره
عاشق دیگه تو عصر ما هیچ جایی حرمت نداره
انگار کسی نمرهی خوب واسه شجاعت نداره
شاید یه جوری شده که هیچ آدمیتو عصر ما
برای انتخاب شدن، اصلاً لیاقت نداره
ضرب المثل دروغ میگه
نه … دل به دل را نداره
عاشق و طردش میکنن
تو هیچ دلی جا نداره
رنگ گل دسته گلا، فقط رز زرده همین
عاشق هر کس که بشی عاقبتش درده همین
هر کی یه گمشده داره، تمام دلخوشیش اینه
اگر یه روز معجزه شه، اگر که برگرده همین
ضرب المثل دروغ میگه
نه … دل به دل را نداره
عاشق و طردش میکنن
تو هیچ دلی جا نداره
زمونمون عوض شده، دوره نفرینه و جنگ
زیاد شدیم، زیاد شده آدم بدرنگ و دو رنگ
قلب کوچیک عاشقو با یه اشاره میشکنه
اون کسی که دوسش داره، با تیر کمون با چوب و سنگ
ضرب المثل دروغ میگه
نه … دل به دل را نداره
عاشق و طردش میکنن
تو هیچ دلی جا نداره
تا بدونه عاشقشی میره و پیدا نمیشه
میگی میخوام ببینمت میگه نه حالا نمیشه
با هدیهی تولدش میخوای یه جوری ببینیش
میخوای یه جوری بفرست ببخشید اما نمیشه
ضرب المثل دروغ میگه
نه … دل به دل را نداره
عاشق و طردش میکنن
تو هیچ دلی جا نداره
اگر که حدسم بزنه نمیدونی چیکار کنی
عاشقی خب، مگه میشه از عاشقی فرار کنی؟
فکر میکنی اون بدونه خیلی کارت راحت تره
حتی تو رویاهات میخوای که اونو بی قرار کنی
ضرب المثل دروغ میگه
نه … دل به دل را نداره
عاشق و طردش میکنن
تو هیچ دلی جا نداره
هر جور که بود چه خوب چه بد، آروم شدی
یه کم گذشت و دیدی که مُردی دیگه، حروم شدی
یه روزی چش وا میکنی که خودتم نمیشناسی
فقط تو آینه میبینی آخرشه، تموم شدی
ضرب المثل دروغ میگه
نه … دل به دل را نداره
عاشق و طردش میکنن
تو هیچ دلی جا نداره
تو عاشق کسی میشی که عاشق غریبه هاس
گریه و زاری میکنی میگی امیدت به خداس
درسته اما اون که تو شبا براش زار میزنی
راهش و کارش و دلش، حسابی از شما جداس
ضرب المثل دروغ میگه
نه … دل به دل را نداره
عاشق و طردش میکنن
تو هیچ دلی جا نداره
خوش به حال معشوقایی که بویی از قدیم دارن
تو اعتقادشون شگون، برای یا کریم دارن
معشوقای زمون ما چون عاشقو بسوزونن
واسه دل اون طفلکی یه عالمه گریم دارن
ضرب المثل دروغ میگه
نه … دل به دل را نداره
عاشق و طردش میکنن
تو هیچ دلی جا نداره
ضرب المثل کاش راس بود و دلا به هم یه راهی داشت
اون که واسه تو ماه شده، ای کاش که روی ماهی داشت
کاش عاشق بیچاره ای که بی دلیل اسیر میشه
یه روز یه کاری کرده بود، یه جرمی یه گناهی داشت
ضرب المثل دروغ میگه
نه … دل به دل را نداره
عاشق و طردش میکنن
تو هیچ دلی جا نداره
کاش واسه بیراههی دل، یه جا یه راه چاره بود
کاش که علاجش عین قبل، دعا و استخاره بود
کاش واسه هر عاشقی که شبا پی ستارشه
تو دنیا محض دلخوشی، یک شب پر ستاره بود
ضرب المثل دروغ میگه
نه … دل به دل را نداره
عاشق و طردش میکنن
تو هیچ دلی جا نداره
ای عاشقای بی گناه، ما همه زرد و بی کسیم
تنهاییم عین آسمون، آوارهایم عین نسیم
همه باید یاد بگیریم که مثل مجنون بزرگ
عاشق هر کسی بشیم، آخر بهش نمیرسیم
ضرب المثل دروغ میگه
نه … دل به دل را نداره
عاشق و طردش میکنن
تو هیچ دلی جا نداره
دوبیتی
دیشب کلام نقرهی نازت عجیب بود
با من که آشنای تو بودم، غریب بود
شب بود و میهمان و تو و ماه و آسمان
«زیبا» خیال میکنم او یک رقیب بود
تک بیتی ها
مگه ازت چی کم دارم که روز و شب ناز میکنی
فکر میکنی ازم سری، بال داری، پرواز میکنی؟
***
ما رو بگو سپردیمش دل و چشامونو به کی
اون که به زندگی میگه، نمایش عروسکی
***
دارم از تو مینِویسم تو یه روز سرد برفی
قلمم نمینِویسه، میگه تو نداری حرفی
***
برو دیگه نبینمت، خاطرخواهیت دروغ بوده
تو خلوتم با گریه هام، چه قدر سرت شلوغ بوده
***
روشنی چشات نداره مرزی
تو خیلی بیشتر از اینا میارزی
________________
(این نوشته در تاریخ 13 مارس 2021 بروزرسانی شد.)