مجموعه-شعر-کودکانه-1

مجموعه شعرهای کودکانه سروده خانم مهری طهماسبی دهکردی / بخش اول

مجموعه شعرهای کودکانه
شاعر: مهری طهماسبی دهکردی

مجموعه شعرهای کودکانه سروده خانم مهری طهماسبی دهکردی / بخش اول 1

فهرست

مجموعه شعرهای کودکانه سروده خانم مهری طهماسبی دهکردی / بخش اول 1

مجموعه شعرهای کودکانه سروده خانم مهری طهماسبی دهکردی / بخش اول 3

نوبهار

نوبهار آمد و شد

همه‌ی دل‌ها شاد

باغ خشکیده‌ی ما

بازهم شد آباد

آسمان ابری شد

باز باران بارید

از دل سخت زمین

چشمه خندان جوشید

بلبل آمد در باغ

نغمه‌ی شادی خواند

بر سر شاخه نشست

در کنار گل ماند

 

سیزده ماه رجب

تولد امام علی  علیه السلام

سیزده ماه رجب

روز شادی و شوره

تولد امامه

وقت جشن و سروره

سیزده ماه رجب

علی (ع) آمد به دنیا

علی (ع) امام  اول

بنده‌ی خوب خدا

تولدت مبارک

 امام محبوب ما

ای یار بی پناهان

دوست همه بچه‌ها

 

بهار

مجموعه شعرهای کودکانه سروده خانم مهری طهماسبی دهکردی / بخش اول 3

بهار خانم آمده

به کوه و دشت و صحرا

عجب  صفایی داده

به این دنیای زیبا!

توی زمین خالی

کاشته گل رنگارنگ

رو  شاخه‌ی درختا

شکوفه‌های قشنگ

ابر سیاه و بارون

با پُلِ رنگین کمون

رنگین کمونِ زیبا

تو سینه‌ی آسمون

پرنده‌های زیبا

رو شاخه‌ی درختا

همه با هم می خونن

میون  باغ و گل‌ها

بهار  و سبزه و گل

ابر سیاه و بارون

پرنده‌های زیبا

درخت و  رنگین کمون

تورو  یادم میارن

خداوند مهربون

پروردگارِ زمین

خالق  این آسمون

 

برای بابابزرگ و مامان بزرگ

مجموعه شعرهای کودکانه سروده خانم مهری طهماسبی دهکردی / بخش اول 5

بابابزرگ خوبم

تو خیلی مهربونی

وقتی که با توهستم

حس می‌کنم جوونی

با من میشی همبازی

همیشه  وقت بازی

از اون اخلاق خوبت

هستم همیشه راضی

مامان بزرگ نازم

خوبی و خوش زبونی

دوستت دارم فراوون

از بس  که مهربونی

با این که پیرهستید

دل شما جوونه

پیرنمیشه تو دنیا

دلی که مهربونه

سالم و سرحال باشید

هردوتاتون همیشه

ازشماها عزیرتر

کسی پیدا نمی شه

 

بهار میاد…

به نام خدا

بهار میاد…

بهار میاد، دوباره

میریم به دید و بازدید

با چهره‌های خندان

با دل‌های پرامید

پرستوی مهاجر

بازم میاد از سفر

لاله‌ی سرخ درمیاد

میون کوه وکمر

کاشکی تمام دل‌ها

بهاری و شاد باشه

از  دردو رنج و غصّه

آزادِ آزاد باشه

 

کاشکی…

مجموعه شعرهای کودکانه سروده خانم مهری طهماسبی دهکردی / بخش اول 6

کاشکی منم یه بابا

داشتم که مهربون بود

قصه می‌گفت، شعر می خوند

خیلی شیرین زبون بود

از سرِ کار میومد

خسته توی خونه مون

بهش می‌گفتم سلام

خوش اومدی باباجون!

خسته نباشی بابا

بابای مهربونم

خیلی زحمت می‌کشی

اینو خودم می دونم

حالا چایی میارم

تا خستگیت دربره

شاد بشیم و بخندیم

حوصله مون سر نره

راستی بابام کجا رفت؟

چرا نیومد خونه؟

چرا دل کوچیکم

هی می گیره بهونه؟

من بابایی ندارم

بابام رفته از اینجا

به جای دوری رفته

رفته به آسمون ها

 

حنا بر گیسوان نقره‌ای

مادربزرگ پیرم

مویی سفید دارد

بر لب همیشه لبخند

در دل امید دارد

گیسوی مثل برف و

رویی چو ماه دارد

بر گوشه‌ی لبانش

خالی  سیاه  دارد

 مادر بزرگم امروز

بر موی خود حنا بست

هر تار نقره‌اش را،

یک لایه‌ی طلا بست

 گردیده رنگ مویش

چون آفتاب   تابان

در چشم خسته‌ی او

شادی  شده نمایان

 

درختکاری

مجموعه شعرهای کودکانه سروده خانم مهری طهماسبی دهکردی / بخش اول 7

 ماه اسفند، ماه درختکاری

زمستون داره میره

باید نهال بکاریم

واسه زمین خالی

درخت هدیه  بیاریم

درخت هدیه‌ی خدا

واسه زمین و خاکه

هوای  ما با درخت

هوای خوب  و پاکه

 

واتر…. سو…. ماء…. آب

آب

تو واتری یا آبی؟

تو سویی یا که مائی؟

هرچی که هستی خوبی

تو نعمت خدایی

تو مایه‌ی حیاتی

زندگی با تو زیباس

جای تو رودخونه ها

چشمه و نهر و دریاس

…………………………..

واتر، سو، ماء=آب (در زبان‌های انگلیسی، ترکی، عربی)

 

پا توی کفشای مامان!

مجموعه شعرهای کودکانه سروده خانم مهری طهماسبی دهکردی / بخش اول 8

کفشای مامان

پاشنه بلنده

وقتی می‌پوشه

نی نی می‌خنده

حالا پوشیده

کفشا رو نی نی

میگه مامان جون

منو می‌بینی؟

بزرگ شدم من

قدم بلنده

چرا باباجون

به من می‌خنده؟

مامان میگه جان!

چه کاری کردی!

پاهاتو توی

کفش من کردی؟

مهری طهماسبی دهکردی

 

کفشای من

کفش های من

ای کفشای من که یار و جفتید

شب خواب می‌دیدم به من می‌گفتید:

از ما یاد بگیر رسم  رفاقت

رسم یاری و مهر و محبت

هر کجا که تو قدم   میذاری

چون ما با توایم غمی نداری

هرجا که بری ما هم باهاتیم

پوششی واسه هر دو تا  پاتیم

 دوست پای تو هم چپ و هم راست

راحتی پا در گرو ماست

 

چراغ آسمون

ماه شب تار

ای ماه آسمون چرا

اینقده شیطون شدی؟

چند شبی من ندیدمت

کجا تو پنهون شدی؟

شب‌ها برای دیدنت

چشام به  آسمون بود

هی با خودم می‌گفتم

مهتاب چه مهربون بود!

حالا که نیست

شب‌ها سیاه و تاره

آسمون شب تو دلش

هزارتا غصه داره

تااین که یک شب،

یک شب تاریک

دیدم تو را هلال ِ باریک

از آسمون سر کشیدی

یواش یواش قدکشیدی

گرد  و تپل مپل شدی

مثل یه دسته گل شدی

شدی چراغ آسمون

ماه  قشنگ و مهربون

 

درختکاری

مجموعه شعرهای کودکانه سروده خانم مهری طهماسبی دهکردی / بخش اول 7

من یه درخت هستم

بلند و سبز هستم

تو خاک ریشه دارم

رو شاخه میوه دارم

پاک می‌کنم هوا را

شاد می‌کنم  شما را

اگر تو  ماه اسفند

تو یک نهال بکاری

سال دیگه می‌بینی

که یک درخت داری

 

چتر و عروسک

چتر و عروسک

عروسک قشنگم

چتر وکلاه داره

وقتی بارون می باره

 چترو به دست می گیره

کلاه به سر میذاره

میره توی خیابون

راه میره زیر بارون

خیس نمیشه لباساش

آب نمی‌ره تو کفشاش

وقتی بارون بند میاد

آبی میشه آسمون

تو آسمون آبی

میاد یه رنگین کمون

عروسکم چترشو زود می بنده

برای رنگین کمون می خنده

 

بچه‌ی باادب

بچه‌ی باادب

من بچه‌ی باادبم

تمیزم و مرتبم

گل‌های خنده رو لبام

هرجا میرم میگم سلام

خوش اخلاق و مهربونم

خنده رو و خوش زبونم

تلاش و کوشش می‌کنم

همیشه ورزش می‌کنم

میخوام سلامت بمونم

تا درسامو خوب بخونم

درس می خونم بچه‌ها

عاقل و دانا میشم

با جنب و جوش و ورزش

خیلی توانا میشم

 

خواب درخت

درخت

زمستونُ دوست دارم

وقتی که برف می باره

روی زمین یه فرشِ

سرد و سفید می ذاره

درختا بی برگ و بار

در انتظار بهار

شاید میگن خدایا

بازم بهارُ بیار

میگن پس از زمستون

بهارمیاد دوباره

شکوفه، سبزه و گل

همراه خود میاره

تو سینه‌ی درختا

پر از نور امیده

درخت تو فصل سرما

خواب بهارُ دیده

 

باغبان

مجموعه شعرهای کودکانه سروده خانم مهری طهماسبی دهکردی / بخش اول 10

من دوست دارم باغبان باشم

در هر زمینی گل بکارم

صدها گل یاس و شقایق

آلاله و سنبل بکارم

هرجا زمینی خشک و خالیست

با دست من آباد گردد

از دیدن گل‌های زیبا

دل‌های غمگین شاد گردد

 

مار

مجموعه شعرهای کودکانه سروده خانم مهری طهماسبی دهکردی / بخش اول 11

من یک مار درازم

خوش نقش و خوش نگارم

می‌خزم روی زمین

چون دست  و پا ندارم

روی تنم پر از خال

پر از نقش و نگاره

نگاه کنید بچه‌ها

رنگای زیبا داره

خداوند توانا

این رنگارو کشیده

نقش و نگار و رنگی

به این خوبی کی دیده؟

 

زمستون

مجموعه شعرهای کودکانه سروده خانم مهری طهماسبی دهکردی / بخش اول 12

هوا چه سرده

رسیده از راه

فصل ِزمستون

دارم می‌لرزم

مثل گیاه ِ

خشک ِ بیابون

باید بپوشم

کلاه و پالتو

توی خیابون

از آسمونِ

ابری می باره

برف ِ فراوون

مامان برای ِ

کلاغ و گنجشک

ریخته رو برفا

خرده‌های نون

دی ماه و بهمن

با ماهِ اسفند

سه ماهِ سردِ

فصل ِ زمستون

تو فصل ِ سرما

باشید همیشه

خوشحال و خندون

 

چشمای من

چشم-های-من

با چشمای کوچیکم

نگاه کردم به دنیا

 دیدم که دنیای ما

 راستی داره تماشا

یه آسمونِ آبی

روی سرِ زمینه

 خورشید از اون بالاها

 هر روز مارو می بینه

شب‌ها توی آسمون

 ستاره می درخشه

 به تاریکی شب‌ها

نور و صفا می بخشه

شکرخدا دوچشمِ

 روشن و بینا دارم

 میگم خدای دانا

 از تو سپاسگزارم

 

دعوت از ماه

دعوت از ماه

ماه قشنگ آسمون

یه  شب بیا به خونه مون

از آسمون بپر پایین

بدو بیا روی زمین

بیا، بشین کنار من

قصه بگو برای من

قصه‌ی یک  ستاره

 که تا سحر بیداره

یا اون ابر سیاهی

که دوست  داره بباره

ماه قشنگ آسمون

تو کی میای به خونه مون؟

یه شب میای می دونم

منتظرت می مونم

____________



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *