جلد کتاب قصه زیباروی تنبل - افسانه روسی از سیبری

قصه «زیباروی تنبل: آی یوگا» قصه ای از سرزمین های سرد روسیه

زیباروی تنبل «آی یوگا» -افسانه ای روسی از سرزمین سیبری-ارشیو قصه ایپابفا

زیباروی تنبل
«آی یوگا»
افسانه‌ای از روسیه

نویسنده: د. ناگیشکین
ترجمه: ناهید کاشی چی
نقاشی از: چه لینتسووی
انتشارات گوتنبرگ
نگارش، بازخوانی، بهینه‌سازی تصاویر و تنظيم آنلاين: آرشیو قصه و داستان ايپابفا
یادداشت: تصاویر اصلی کتاب سیاه‌وسفید است.

پست جداکننده نوشته-به نام خدا-بسم الله الرحمن الرحیم -آغاز داستان در سایت ایپابفا

یکی بود یکی نبود، در قبیله «ساماروف» مردی به اسم «لا» بود که دختری داشت بسیار زیبا به نام «آی یوگا». همه او را دوست داشتند.

روزی شخصی گفت:

– نه در این قبیله و نه در هیچ قبیله دیگری کسی زیباتر از «آی یوگا» پیدا نمی‌شود.

از آن روز «آی یوگا» خیلی مغرور شد. او دیگر کاری به‌جز اینکه خودش را در آیینه تماشا کند نداشت و چنان فریفته خود شده بود که نمی‌توانست دقیقه‌ای از عکس خود چشم بردارد. گاهی به طاس مسی براق نگاه می‌کرد و زمانی به جوی آب چشم می‌دوخت.

زیباروی تنبل «آی یوگا» -افسانه ای روسی از سرزمین سیبری-ارشیو قصه ایپابفا

هیچ کار نمی‌شد کرد. «آی یوگا» هرروز بیشتر مفتون خود می‌شد و بیشتر از خودش خوشش می‌آمد و روزبه‌روز تنبل‌تر می‌شد.

زیباروی تنبل «آی یوگا» -افسانه ای روسی از سرزمین سیبری-ارشیو قصه ایپابفا

روزی مادرش به او گفت:

– «آی یوگا»، برو آب بیار!

– توی جوی آب می‌افتم و غرق می‌شوم.

– خوب یک درخت یا بوته‌ای را نگهدار تا نیافتی.

– بوته می‌شکند.

– خوب يك بوته بزرگ‌تر و محکم‌تر را بگیر.

– دستم زخمی می‌شود.

– دستکش دستت کن.

– دستکش پاره می‌شود.

و بازهم در طاس مسی خیره شد و گفت: «به‌به چقدر من قشنگم!»

زیباروی تنبل «آی یوگا» -افسانه ای روسی از سرزمین سیبری-ارشیو قصه ایپابفا

مادرش گفت:

– خوب اگر دستکشت پاره شد آن را با سوزن بدوز.

– سوزن می‌شکند.

– سوزن بزرگ و محکم بردار.

– به انگشتم فرو می‌رود.

– انگشت دانه دستت کن.

– انگشت دانه سوراخ خواهد شد.

و بازهم در آیینه به عکسش خیره شد.

در این موقع دختر همسایه گفت:

– من می‌روم و برای شما آب می‌آورم.

زیباروی تنبل «آی یوگا» -افسانه ای روسی از سرزمین سیبری-ارشیو قصه ایپابفا

دخترك به رودخانه رفت و به‌قدر کافی آب آورد.

مادر خمیر درست کرد و با گیلاس وحشی، نان کیک خوشمزه‌ای پخت. همین‌که «آی یوگا» شیرینی‌ها را دید، داد زد: مادر به من شیرینی بده!

مادر جواب داد: شیرینی‌ها داغ است. دست‌هایت می‌سوزد.

– دستکش دستم می‌کنم.

– دستکش‌هایت خیس است.

– آن‌ها را خشك می‌کنم.

– چین‌وچروک برمی‌دارند.

– آن‌ها را صاف می‌کنم.

– دست‌هایت درد می‌گیرد، چرا می‌خواهی خودت را به‌زحمت بیندازی؟ زیبایی‌ات از بین می‌رود. بهتر است من شیرینی را به آن دختری بدهم که دلش برای دست‌هایش نمی‌سوزد و برای من از رودخانه آب می‌آورد.

آن‌وقت مادر شیرینی را به دختر همسایه داد.

زیباروی تنبل «آی یوگا» -افسانه ای روسی از سرزمین سیبری-ارشیو قصه ایپابفا

«آی یوگا» خیلی عصبانی شد و به کنار رودخانه رفت. در آب به‌عکس خودش خیره شد. دختر همسایه آن‌طرف رودخانه نشسته بود و شیرینی می‌خورد. «آی یوگا» چنان به دخترک نگاه می‌کرد و گردنش آن‌قدر دراز شده بود که حد نداشت. دخترك دلش به حال «آی یوگا، سوخت و گفت:

– بیا «آی یوگا» شیرینی را بگیر بخور من ناراحت نمی‌شوم.

«آی یوگا» که دیگر کاملاً عصبانی شده بود، با خودش فکر کرد، او یعنی «زیبارویی که در هیچ قبیله‌ای نظیرش وجود ندارد» باید شیرینی گاز زده کسی دیگر را بخورد! از این فکر رنگش از خشم سفید شد و شروع کرد به لرزیدن و آن‌چنان دست‌هایش را به‌طرف دختر تکان داد که ناگهان دست‌ها به بال مبدّل شدند.

زیباروی تنبل «آی یوگا» -افسانه ای روسی از سرزمین سیبری-ارشیو قصه ایپابفا

او فریاد زد: «من نمی‌خواهم، هیچ‌چیزی نمی‌خواهم، هی هی هی چ ی ز!» و نتوانست خودش را نگاه دارد و افتاد توی رودخانه و همان دقیقه به يك «قو» ی سپید و زیبا مبدل شد و در رودخانه شناور شد و ازآنجا دور گردید و مرتب می‌گفت: «آه من چقدر زیبا هستم قا. قا. قا! به‌به چقدر من قشنگی هستم قا. قا. قا!»

زیباروی تنبل «آی یوگا» -افسانه ای روسی از سرزمین سیبری-ارشیو قصه ایپابفا

او آن‌قدر رفت و رفت تا بالاخره صحبت کردن را فراموش کرد. فقط اسم خودش را هیچ‌گاه از یاد نبرد و برای اینکه مردم به زیبایی او حسد برده و او را از یاد نبرند همیشه فریاد می‌زد:

– «آی یوگا» قاقا. «آی یوگا» قاقا.

پایان

کتاب قصه «زیباروی تنبل» چاپ گوتنبرگ توسط گروه قصه و داستان ايپابفا از روي نسخه اسکن قدیمی، تايپ، بازخوانی و تنظيم شده است.

(این نوشته در تاریخ 20 سپتامبر 2021 بروزرسانی شد.)



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *