ایمان بنده کامل نمی‌شود مگر انصاف درباره خود و درباره مردم را رعایت کند

5 داستان آموزنده درباره انصاف داشتن

5 داستان آموزنده درباره انصاف داشتن

 

1- پیامبر صلی الله علیه و آله و عرب

2- انصاف علی علیه السلام

3- عدی بن حاتم

4- متوکل و امام هادی علیه السلام

5- انصاف اباذر

 

1- پیامبر صلی الله علیه و آله و عرب

(عربی خدمت پیامبر) صلی الله علیه و آله آمد، و حضرتش به سوی جنگی می‌رفتند. عرب رکاب شتر پیامبر صلی الله علیه و آله را گرفت و عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه و آله به من عملی آموز که سبب رفتن به بهشت شود.

فرمود: از روی (انصاف) هر گونه دوست داری که مردم با تو رفتار کنند، تو با آن‌ها رفتار کن. و هر چه را ناخوش داری مردم با تو کنند، با آن‌ها انجام مده فرمود: جلو شتر را رها کن (که قصد به جهاد دارم).

 

2- انصاف علی علیه السلام

(شعبی) می‌گوید: من همانند دیگر جوانان به میدان بزرگ کوفه وارد شدم. امیرالمؤ منین علیه السلام را بر بالای دو ظرف طلا و نقره ایستاده دیدم که در دستش تازیانه ای کوچک بود، و مردم سخت جمع شده بودند و آن‌ها را به وسیله تازیانه به عقب می راند که ازدحام مانع از تقسیم نشود.

پس امام به سوی اموال برگشت؛ و بین مردم تقسیم کرد به نوعی که برای خودش هیچ چیز باقی نماند و دست خالی به منزلش بازگشت.

من به منزل آمدم و به پدرم گفتم: امروز چیز عجیبی دیدم نمی‌دانم عمل این شخص خوب بود یا بد؛ که چیزی برای خو برنداشت!

پدرم گفت: او چه کسی بود؟ گفتم: امیرالمؤ منین علیه السلام و آنچه دیدم را برایش نقل کردم. پدرم از شنیدن انصاف و تقسیم علی علیه السلام به گریه افتاد و گفت: پسرم، تو بهترین کس از مردم را دیده ای.

 

3- عدی بن حاتم

(عدی پسر حاتم) طائی معروف، از محبین و مخلصین امیرالمؤ منین علیه السلام بود. او از سال دهم هجری که مسلمان شد همیشه در خدمت امام علیه السلام بود و در جنگ جمل و صفین و نهروان ملازم رکاب حضرت بوده است و در جنگ جمل یک چشم او مجروح شد و نابینا گشت.

به خاطر کاری وقتی به معاویه وارد شد، معاویه گفت: چرا پسران خود را نیاوردی؟

گفت: در رکاب امیرالمؤ منین علیه السلام کشته شدند، معاویه زبان دراز کرد و گفت: علی در حق تو انصاف نداد که فرزندان ترا به کشتن داد و فرزندان خود را باقی گذاشت!

عدی در جواب فرمود: من با علی علیه السلام انصاف ندادم که او کشته شد و من زنده ماندم. ای معاویه هنوز خشم از تو، در سینه‌های ما وجود دار. دانسته باش که قطع حلقوم و سکرات مرگ بر ما آسان تر است از اینکه سخنی ناهموار در حق علی بشنویم.

 

4- متوکل و امام هادی علیه السلام

روزی امام هادی علیه السلام به مجلس (متوکل خلیفه عباسی) وارد شد و پهلوی او نشست. متوکل در عمامه امام دقت کرد و دید پارچه آن بسیار نفیس است، از روی اعتراض گفت: این عمامه بر سر شما را چند خریده ای؟

امام فرمود: کسی که برای من آورده، پانصد درهم نقره خریده است. متوکل گفت: اسراف کرده ای که پارچه ای به قیمت پانصد درهم نقره بر سر بسته ای.

امام فرمود: شنیده‌ام در این روزها کنیز زیبائی به هزار دینار زر سرخ خریداری کرده ای؟ گفت: صحیح است.

امام فرمود: من عمامه ای به پانصد درهم برای شریف‌ترین عضو بدنم خریداری کرده‌ام و تو هزار زر سرخ برای پست‌ترین اعضایت خریده ای، انصاف بده کدام اسراف است؟

متوکل بسیار شرمنده شد و گفت: انصاف آن است که ما را حق اعتراض نسبت به بنی هاشم نبود، و صد هزار درهم بابت صله این جواب، برای حضرت فرستاد.

 

5- انصاف اباذر

در راه رفتن به جنگ تبوک  ابوذر سواری‌اش کند بود و عقب افتاد، به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کردند: ابوذر عقب ماند، فرمود: اگر در او خیری باشد خدا او را به شما ملحق می‌سازد.

ابوذر چون از شترش ماءیوس شد، آن را رها نمود و به راه افتاد. در یکی از منازل پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمدند، و یکی از مسلمین گفت: یک نفر از راه دور دارد پیاده می‌آید.

فرمود: خدا کند ابوذر باشد. چون خوب دقت کردند، گفتند: یا رسول الله اباذر است، سپس فرمود: خدا بیامرزد اباذر را تنها راه می‌رود، تنها می‌میرد، تنها برانگیخته می‌شود.

چون پیامبر صلی الله علیه و آله اباذر را دید فرمود: او را آب دهید که تشنه است. هنگامی که اباذر شرفیاب حضور پیامبر صلی الله علیه و آله شد، دیدند ظرف آبی همراه دارد.

فرمود: اباذر آب داشتی و تشنگی کشیدی؟ عرض کرد: آری یا رسول الله صلی الله علیه و آله پدر و مادرم به قربانت، در راه تشنه شدم، به آبی رسیدم وقتی چشیدم، آب سرد و گوارائی بود با خود گفتم: (انصاف نباشد) از این آب بیاشامم مگر آنکه اول پیامبر صلی الله علیه و آله بیاشامد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اباذر خدا ترا بیامرزد، به تنهائی زندگی می‌کنی و غریبانه می‌میری و تنها داخل بهشت می‌شوی.

 



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *