بایگانی/آرشیو سالانه: ۱۴۰۰

داستان زیبای کودکانه: شیرِ کتاب‌خانه || شیرها هم قصه را دوست دارند

کتاب داستان کودکان شیرِ کتاب‌خانه (36)

یک روز، شیری به کتاب‌خانه آمد. او صاف از جلوی میز کتاب دار گذشت و به‌طرف قفسه‌های کتاب رفت.آقای مَک بی، در طول سالن به‌طرف دفتر سرپرست کتاب‌خانه دوید. او فریاد زد: «خانم مِری وِدِر!»

بخوانید

داستان کودکانه: سه بچه خوک || خانه را از چه چیزهایی می‌سازند؟

کتاب-داستان-کودکانه-سه-بچه-خوک-و-گرگ-شکمو-(11)-

روزی روزگاری در زمان‌های قدیم، سه بچه خوک بودند که با پدر و مادرشان زندگی می‌کردند، روزی از روزها، پدر به بچه‌ها گفت: «شماها دیگر بزرگ شده‌اید. باید بروید و هرکدام خانه‌ای برای خودتان بسازید.»

بخوانید

داستان کودکانه: وینی پو و تقویم جدید || اگر زمستان تمام نشود!

کتاب-داستان-کودکانه-وینی-پو-و-تقویم-جدید

روزهای آخر زمستان بود. پو نگاهی به تقویم دیواری‌اش انداخت و گفت: «صورتیِ ریزه‌میزه! فکر می‌کنی بعد از فصل زمستان چه فصلی باشد؟» صورتیِ ریزه‌میزه کمی فکر کرد و گفت: «فکر می‌کنم تابستان.»

بخوانید