بایگانی/آرشیو سالانه: ۱۴۰۰

داستان کودکانه و پرماجرای: پدربزرگِ دریانوردِ من! || در جستجوی گنج

کتاب داستان کودکانه و پرماجرای پدربزرگِ دریانوردِ من! (23)

پدربزرگ و مادربزرگ من، در یک خانۀ کوچک که باغچه‌ای هم دارد زندگی می‌کنند. تابستانِ گذشته و تعطیلاتم را نزد آن‌ها گذراندم...یک روز، پدربزرگ، ماکت یک کشتی قدیمی را که در اتاقش بود نشانم داد و گفت: تو می‌دانستی که من ناخدای این کشتی بودم؟

بخوانید

کتاب داستان کودکانه: آریل، پری دریایی کوچولو

کتاب داستان کودکانه آریل، پری دریایی کوچولو (14)

ساکنان دریا باعجله به‌طرف قصر «شاه تِریتون» می‌رفتند...شش دختر پادشاه با صدای ارکستر وارد صحنه شدند و شروع به خواندن آواز کردند. امشب قرار بود که کوچک‌ترین دختر پادشاه به نام «آریل» برای اولین بار تک‌خوانی کند.

بخوانید

داستان کودکانه: مرغ دریایی کنجکاو || سفر به سرزمین‌های دور

داستان کودکانه: مرغ دریایی کنجکاو || سفر به سرزمین‌های دور 1

مرغ دریایی داستان ما، در یک روز زیبای بهاری، وقتی‌که هنوز خورشید کاملاً از مشرق طلوع نکرده بود، به دنیا آمد. او در روزهای اول با شور و شوق زیادی به دنیای ناشناخته‌ای که به آن وارد شده بود می‌نگریست، دنیایی پر از رازها و شگفتی‌ها.

بخوانید

داستان کودکانه: مهمانی در ساحل دریا || مهمانی دادن چه خوب است!

کتاب داستان کودکانه مهمانی در ساحل دریا (20)

روز آفتابی قشنگی بود. کَتی و پیتر برای بیرون رفتن آماده می‌شدند. کتی به‌سرعت در اطراف خانه‌اش شنا کرد تا چیزهایی که لازم دارد، آماده کند. صدای شالاپ و شُلوپی به گوش رسید. کتی گفت: «تویی لاک‌پشت کوچولو؟»

بخوانید