قصه صوتی زادگاه خونین داستانی از انقلاب تا جبهه و فراسوی آن (صدا با کمی تاخیر پخش میشود. صبور باشید.) (این نوشته در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۰ بروزرسانی شد.)
بخوانیدبایگانی/آرشیو سالانه: ۱۴۰۰
قصه صوتی: زنبور بیباک || هوشیار و ملکه جدید
یکی بود یکی نبود. غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. توی یک دشت سرسبز خرم که انواع گلها و گیاهان وجود داشت زنبورهای عسل برای خودشان روی درختی کندوهایی درست کرده بودند و زندگی میکردند.
بخوانیدقصه صوتی زورو با صدای اصلی گویندگان فیلم زورو || بخش 1 و 2 کامل
در سال 1820، لُس آنجلس به اسپانیا تعلق داشت. این داستان، جدال زورو با سربازان حاکم ظالمی است که بر آن سرزمین حکومت میکرد.
بخوانیدداستان آموزنده کودکان: ترس فینگیل || از سایهها نترس!
یکی بود یکی نبود. یک روز دوست فینگیل که بچۀ شیطونی بود به فینگیل گفت که شبها توی خونه ها هیولا و دیو میاد و همۀ عروسکها و وسایل خونه زنده میشن و شروع به حرکت میکنن.
بخوانیدداستان آموزنده کودکان: رگال، عقابی که از بلندی میترسید!
در دوردستها، آنسوی علفزارها و کوهسارها، جنگلی بود سرسبز و پر از جانورهای کوچک و بزرگ که بعضیشان زیر خاک زندگی میکردند، بعضیشان توی دشت و بعضی هم بالای درخت، لابهلای شاخ و برگها...
بخوانید