جای زخمی ناسور چهرهاش را خط انداخته بود. جای زخم به شکل هلالی، رنگ باخته و تقریباً کامل بود که شقیقه را از یک سو به گودی نشانده بود و گونه را از سویی دیگر. دانستن نام حقیقیاش بیاهمیت است.
بخوانیدبایگانی/آرشیو سالانه: ۱۳۹۹
داستان کوتاه «انتخاب سوپی» / اُ. هنری
سوپی روی یک نیمکت در میدان مَدیسون نیویورک نشست و به آسمان نگاه کرد. یک برگ خشک روی بازویش افتاد. زمستان از راه میرسید و او میدانست که باید هرچه زودتر نقشههایش را اجرا کند.
بخوانیدداستان کوتاه «نقش روی دیوار» / ویرجینیا وولف
نخستین بار شاید در نیمههای ژانویهٔ سال جاری بود که تا سرم را بلند کردم چشمم به نقش روی دیوار افتاد. برای پیدا کردن تاریخ دقیق لازم است انسان به خاطر بیاورد چه دیده است.
بخوانیدداستان کوتاه «زندگی پنهان والتر میتی» / جیمز تربر
«جا نمیزنیم!» صدای فرمانده مثل صدای شکستن یخ نازکی بود. اونیفورم رسمیاش تنش بود و کلاه سفید قیطاندوزی شدهاش را یکوری تا روی یک چشم خاکستری بیحالش پایین کشیده بود.
بخوانیدداستان کوتاه «چشمهای سگ آبیرنگ» / گابریل گارسیا مارکز
آنوقت نگاهی به من انداخت. فکر کردم اول زن به من نگاه میکرده. اما بعد که پشت چراغ رویش را برگرداند و من نگاهِ لغزنده و سمجِ او را، از روی شانهام، در پشت سر احساس کردم، فهمیدم که این من بودهام که ابتدا به او نگاه میکردهام.
بخوانید