خانهی موشها خراب شده بود و آنها میگشتند تا خانه جدیدی برای خود پیدا کنند. رفتند و رفتند تا به یک خانه قدیمی خالی رسیدند.
بخوانیدبایگانی/آرشیو سالانه: ۱۴۰۰
داستان مصور کودکانه: خواهران مهربان || خوشرفتاری با بزرگسالان
اسم من کتی است. من و خواهرم سوسن هردو در کلاس سوم هستیم، و چون یکدیگر را خیلی دوست داریم همیشه درسهایمان را باهم حاضر میکنیم
بخوانیدداستان مصور نوجوانان: جمشید شاه || آفرینش زمین
یکی بود، یکی نبود غیر از خدا هیچکی نبود، خدا این آسمان را آفرید. بعد زمین را میان آسمان آفرید. زمین به بزرگی این روزهایش نبود، خیلی کوچکتر بود. خدا دورتادور زمین کوچک، کوهها را آفرید که خیلی بلند بودند.
بخوانیدداستان مصور کودکانه: گل بلور و خورشید
شب در آسمانِ قطب شمال ماند. یک ماه ماند؛ دو ماه ماند؛ سه ماه ماند؛ شش ماه تمام ماند. شب، خوابش گرفت. ستارهها هم آنقدر چشمک زدند تا چشمهایشان کم سو شد.
بخوانیدقصه صوتی موزیکال: خروس زری پیرهن پری || متن کامل+ قصه صوتی
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکی نبود. یک گربه بود و یک طُرقه بود و یک خروس خوشگل چاقوچله بود که ته جنگل، تو یک کلبهی چوبی، سهتایی باهم زندگی میکردند. گربه پالتو پوستی داشت. طرقه هم تن خودش یک نیمتنهی مخملی داشت؛ اما خروس تپلی، بس که پرهاش قشنگ بود و رنگبهرنگ بود، حیفش میآمد چیزی روی آن تنش کند. دمش نیلی بود و، شکمش سیاه و سرخ و نارنجی
بخوانید