کتاب قصه مصور کودکانه
سندباد و فیل صورتی
چاپ: 1980 آلمان غربی
ایپابفا: سایت کودکانهی قصه کودک و کتاب کودک
به نام خدا
سندباد با کشتی به مسافرت طولانی رفته بود. پس از مدتی، طوفان شدیدی بادبانها را پاره کرد و باعث شکستن دکل کشتی میشود. سندباد بالاخره به هر زحمتی بود خود را به جزیرهای میرساند تا شاید بتواند دکل دیگری برای کشتی خود درست کند.[restrict]
بالاخره با کوشش زیادی سعی میکند تا تَنهی یک درخت بزرگ را بشکند و از آن برای خودش دکلی درست کند.
ولی مشکل از همینجا شروع میشود که سندباد چگونه درختِ به این بزرگی را به داخل کشتی ببرد.
همینطور که داشت فکر میکرد یکمرتبه صدای نالهای به گوشش رسید و بهطرف صدا حرکت کرد.
سندباد چشمش به یک فیل صورتی قشنگ افتاد که در وسط نیزار گیرکرده و هر چه سعی میکند نمیتواند از آنها خارج شود.
سندباد به کمک تبر خود، نیها را قطع میکند و با کوشش زیاد، بالاخره موفق میشود فیل صورتی را از وسط نیزار نجات دهد. فیل صورتی که از این کار سندباد خیلی خوشحال شده بود با خوشحالی زیاد دُم خود را بهعنوان تشکر برای سندباد تکان داد و شروع به جستوخیز کرد.
فیل صورتی برای اینکه این محبت سندباد را جبران کرده باشد. بهآسانی تنه درختی را که سندباد برای ساختن دکل کشتی بریده بود از جایش بلند کرد و به داخل کشتی برد.
حالا سندباد و فیل صورتی دوست خیلی خوبی برای همدیگر شدهاند و در این مسافرت طولانی، سندباد دیگر تنها نیست. زیرا فیل صورتی، همسفر مهربانی برای او شده است.
[/restrict](این نوشته در تاریخ 20 سپتامبر 2021 بروزرسانی شد.)