قصه صوتی قدیمی: پیتر و گرگ / متن فارسی + فایل صوتی قصه گو 1

قصه صوتی قدیمی: پیتر و گرگ / متن فارسی + فایل صوتی قصه گو

پیتر و گرگ-کتابهای قصه گو انتشارات بی تا-کتاب تصویری کودکان-epubfa-ایپابفا (1).jpg

قصه صوتی قدیمی

پیتر و گرگ

نویسنده: والت دیزنی

موسیقی از: سرگئی پروکوفیف، آهنگساز روس

مجموعه کتابهای قصه گو – 12

انتشارات بی تا

با صدای: حسن خیاط باشی

تايپ، بازخوانی، ويرايش تصاوير و تنظيم آنلاين: انجمن تايپ ايپابفا

جداکننده پست ایپابفا2فایل صوتی

بچه های عزیز! هنگام خواندن این داستان، به فایل صوتی آن هم گوش دهید. داستان از دقیقه 1:20 شروع می شود.

جداکننده پست ایپابفا2به نام خدا

پیتر و گرگ-کتابهای قصه گو انتشارات بی تا-کتاب تصویری کودکان-epubfa-ایپابفا (2).jpg

بچه ها این قصه پیتر و گرگه . همانطور که می دانید در موسیقی پیتر وگرگ هر کدام از قهرمانان داستان به وسیله یکی از سازهای ارکستر مشخص شده اند . پیتر بوسیله گروه سازهای زهی، همینطورکه الان می شنویم . پرنده که اسمش ساشاست بوسیله فلوت معرفی شده که صدای خیلی نازکی داره .

و سونیا که اردک داستان ما باشه بوسیله ابوا معرفی شده اینطوری .

اینهم آیوین یعنی آقا گربه که بوسیله ساز کلارینت با صدای بم و کلفت خودش را معرفی می کند .

ساز باسون نقش پدربزرگ پیتر را بازی می کند .

و وقتی شکارچی ها تفنگ هاشون رو شلیک می کنند به جای صدای تفنگهای آنها ، صدای طبل های بزرگ به گوش می رسه که در موسیقی بهشون می گویند تیمپانی .

و البته گرگ داستان را هم نباید فراموش کرد .

آقا گرگه نمی دونه که امروز چه خوابی برایش دیدن . چون قهرمان داستان ما یعنی پیتر کوچولو تا دندون مسلح شده و تصمیم گرفته که آقا گرگه رو شکار کنه .

… مثل اینکه در برنامه شکار تغییر کوچکی پیدا شده چون پدربزرگ پیتر اصلاً دوست نداره که بچه های کوچکی مثل پیتر برای شکار گرگ از خانه خارج بشوند. پدر بزرگ حتماً فکر میکنه که ممکنه برای پیتر، این شکار خطر داشته باشه …ولی برای شکارچی بزرگی مثل پیتر که تقریباً شش سالشه برگشتن به خانه خیلی ناراحت کننده است .

ولی او به هرحال در فکر شکاره … می بینید … اصلاً فکر شکار از سر پیتر بیرون نمیره .

پیتر و گرگ-کتابهای قصه گو انتشارات بی تا-کتاب تصویری کودکان-epubfa-ایپابفا (3).jpg

خیلی زود پدربزرگ به خواب عمیقی فرو میره و این برای پیتر فرصتیه که از خانه خارج بشه … بله … پیتر در حالی که تفنگ آماده اش روی دوششه با خوشحالی از روی برفها راهی جنگل انبوه میشه …

اوه بچه ها، نمی دونید که پیتر چقدر خوشحاله . همینطور که داره راه میره پاهاش تا زانو میره توی برف . در میاد. اما سرما و برف و هیچی جلو دارش نیست . اون فقط فکر شکار گرگه . اوووه یک مقداری برف از یک درخت ریخت روی سر پیتر … آها …عیب نداره، ولی داره میره …

همینطور که پیتر توی جنگل راه میره یک دفعه چشمش به ساشا مي افته . ساشا رو که می شناسید، همون پرنده کوچولوئی که قبلاً براتون گفتم. ساشا با اینکه خیلی خونگرم وخوش برخورده ولی یک کمی هم فراموشکاره …

پیتر و گرگ-کتابهای قصه گو انتشارات بی تا-کتاب تصویری کودکان-epubfa-ایپابفا (4).jpg

– سلام پیتر … چه خبر …کجا داری میری . منم میتونم باهات بیام ؟؟ میتونم ؟؟ اوه پسر. تفنگ . پُرم هست! من میدونم تو داری میری شکار . این همون کاریه که من خیلی دوست دارم . بیا … بیا بریم پیتر … همه چیز روبراهه، بیا بریم …

– گرگ …؟؟ آوه … نه، این که گرگ نیست، این اردکه …سونیاست … سلام سونيا … سلام پیتر ….می بینید … سونیا خیال میکنه که بزرگترین شکارچی گرگه و دلش میخواد به این گروه ملحق بشه … می دونید تخیل چیز بسیار خوبیه ولی به شرطی که گاهی امر به آدم مُشتبه نشه …

– خوب …الان این گروه مثل اینکه سه نفر شدن … سونيا، ساشا، پیتر … حالا هر سه تایی راه افتادن برای پیدا کردن گرگ و شکار اون.

پیتر و گرگ-کتابهای قصه گو انتشارات بی تا-کتاب تصویری کودکان-epubfa-ایپابفا (5).jpg

– گرگ …؟؟ آه … می بینید … تخيل سونیا آنقدر قویه که از گرگه ترسید ولی اصلاً گرگی در بین نبود … اوه … این فقط خیالاته … اوه … ترسو … ببینیم پس این کیه ؟ وای . نمیتونه اون باشه … اوه … نه … این آیوينه، همون گربه هه … سلام آیوین … با اینکه آیوین عاشق تفريحه اما گربه آرام و خجالتی هم هست … شما که اینجور گربه ها رو می شناسید … اوه آیوین …

– هي … ساشا اونجا رو نگاه کن … نه … نه … نه جدی … بس کنین … بس کنین … بس کنین … بس کنین … اوه … اونا چطور میخوان موفق بشن، در حالی که همش باهم می جنگند …آیوین تو باید خجالت بکشی … پسره گنده … گربه احمق، حالا دیگه بیا ساشا … آیوین پشیمونه … دیگه اینکار رو نمیکنه …آیوین . حالا آیوین هم به جمع شکارچیان ما اضافه شد. چند نفر شدن ؟… چهار نفر . پیتر، سونیا ، ساشا و آیوین …

دوباره گروه کوچک شکارچیان بی باک ما تصمیم گرفتن برن وگرگ رو پیدا کنن و بالاخره هم پیداش کردن .

پیتر و گرگ-کتابهای قصه گو انتشارات بی تا-کتاب تصویری کودکان-epubfa-ایپابفا (6).jpg

– سونيا … سونيا … پشتته … بپا … گ. ر . گ . اوه اون گرگه مثل اینکه همه جا هست … ببین … آره از اون هم که ما فکر می کردیم خیلی وحشتناک تره! بپا … بدو سونيا … قایم شو … پیتر یک کاری بکن … نه … نه پیتر … نه … اون نه … همین جوری نایست . نه، اینجوری هم نمیخواد بایستی … اوه سونیا تو اینجا چیکار میکنی … الان که وقت آرتیست بازی نیست … سونيا مواظب خودت باش … بدو سونیا بدو . اووه اینجا با این گرگه خیلی خطرناکه! سونیا مواظب خودت باش! بدو سونیا! برو اونجا … توی تنه درخت … اوووه .

پیتر و گرگ-کتابهای قصه گو انتشارات بی تا-کتاب تصویری کودکان-epubfa-ایپابفا (9).jpg

خدای من … سونيا … سونیای بیچاره … اون نتونست تند بدوه … تنها چیزی که ازش مونده یک پر سبزه که افتاده کنار اون تنه درخت روی برفها … خداحافظ سونيا …

پیتر و گرگ-کتابهای قصه گو انتشارات بی تا-کتاب تصویری کودکان-epubfa-ایپابفا (10).jpg

– تو فکر می کنی این گناهت بی مجازات میمونه … نه … نه به شرطی که پیتر و ساشا بتونن کاری بکنن …بله … پیتر داره با طنابش یک کمند درست میکنه …

پیتر و گرگ-کتابهای قصه گو انتشارات بی تا-کتاب تصویری کودکان-epubfa-ایپابفا (11).jpg

ساشا هم داره اونو به درخت میبنده … پیتر… مراقب باش … ساشا تو هم همینطور … آها … حالا ميزون کن … بارک الله … نشونه بگیر … آها بنداز … اوه فکر می کنم گرگه روگرفتن … البته فکر می کنم … بله . اونا حلقه کمند رو انداختن به دمش … هي … حالا بکش … بکش … محکمتر بکش … دیگه بهتر از این نمیشه … بکش … آها … از پا بکشش بالا … آفرین … آها این درسته … این درسته …

پیتر و گرگ-کتابهای قصه گو انتشارات بی تا-کتاب تصویری کودکان-epubfa-ایپابفا (12).jpg

ساشا … ساشا … به اون دندونای خطرناک زیاد نزدیک نشو … الان وقت پریدنه ساشا بپر ساشا … خوبه … بپر … بالاتر … بچرخ… بچرخ دور درخت … بزار بپیچه … بچرخ … داره بسته میشه …خوبه … هي … به طرف اون درخت نرو، همینطور پرواز کن … آها ادامه بده … ساشا … ساشا… وای خیلی به خودش مطمئنه سعی کردم بهش بگم … اوه این بده … این خیلی بده … خوب … حالا ببینم کجا بودیم … بله پیتر دم گرگ رو به طناب انداخته و میکشه و گرگ هم سعی میکنه ساشا رو بگیره … اوه من که تحمل نگاه کردنش رو ندارم … نه، نمیتونم ببینم … پیتر پیتر … ساشا … طناب … طناب داره پاره میشه … بدوین … به خاطرجونتون فرارکنین و یالا … اوه ه ه ه … ساشا بپر … ساشا… برو کمک بیار … بپر … مواظب باش … تندتر ساشا … تندتر، عجله کن ساشا … تو باید بری کمک بیاری …اوه اون محاله به موقع برسه … هرگز … اون هم درست وقتی که همه چیز در بدترین وضعه …

– این صدا چیه … اینها دیگه کين ؟… یک کم صبر کنید من نگاه کنم … ها … پرواز کن ساشا … اونا شکارچیان … بله …درسته شکارچیان … میشل، راشل و ولادیمیر … آها … ولادیمیر اون وسطيه …

بچه ها مثل اینکه آخر داستان یک جور دیگه ای داره میشه … بله شکارچیها الان اومدن … الان همشون میان به کمک پیتر …هاها … اما پیتر ما به کمک احتیاج نداره …

پیتر سخت مشغوله … با پشتکاری که داره من می دونم حتماً توی این کار موفق میشه …

اوه … این هم ساشا، پرنده کوچولو … ببینید … طوری پرواز میکنه مثل اینکه میخواد جون پیتر رو نجات بده … خوب … بله … معلومه که میخواد نجات بده …

– ساشا بهشون بگو … به شکارچیها بگو … گ . ر . گ …گرگ؟ … گرگ…؟ وووووووووووووووووه ما خودمون چیکار کردیم و نمیدونیم ….

– آماده برای نجات … حرکت …

پیتر و گرگ-کتابهای قصه گو انتشارات بی تا-کتاب تصویری کودکان-epubfa-ایپابفا (13).jpg

– پیتر … تو کجائی … پیتر … آه پیتر … تو اونجائی …خوشحالم که سلامتی و گرگ رو هم بالاخره گرفتی … اوه چه روز خوبی … آره، بازم باید گفت … اوه چه روز خوبی … اوه پیتر تو واقعاً یک قهرمان هستی … آره تو هم همینطور آیوین! تو هم یک قهرمان هستی … اوه چه پیروزی با شکوهی … بیاین بریم به طرف گله … ببینید … صدای دهقانها رو می شنوید … که چقدر خوشحالند … هورا … هورا … هورا … همه خوشحالند … همه بغیر ازگرگه …هاهاها … اون گرگ پیر …

پیتر و گرگ-کتابهای قصه گو انتشارات بی تا-کتاب تصویری کودکان-epubfa-ایپابفا (14).jpg

ولی ساشای بیچاره زیاد خوشحال نیست … چون اون پرید رفت سراغ اون تنه درخت … می بینید …اون تو فکر دوست و همبازی از دست رفتشه … می دونید که سونیا رو میگم … بیچاره سونيا …

پیتر و گرگ-کتابهای قصه گو انتشارات بی تا-کتاب تصویری کودکان-epubfa-ایپابفا (15).jpg

– سونيا … سونيا … هاها …سونیا تو نمردی . پس تو توی تنه درخت قایم شده بودی …تو سلامتی … اوه سونیا … این قشنگترین و بهترین روز دنیاست. حالا دیگه پیتر میتونه واسه شکار هر جا که دلش میخواد بره … و همه ما میتونیم تا ابد به خوبی و خوشی زندگی کنیم …

قصه ما هم تمام شد .

«پایان»

جداکننده تصاویر پست های سایت ایپابفا2

کتاب قصه «پیتر و گرگ» از مجموعه کتاب های قصه گو توسط انجمن تايپ ايپابفا از روي نسخه اسکن قدیمی ، تايپ، بازخوانی و تنظيم شده است.

(این نوشته در تاریخ 23 فوریه 2024 بروزرسانی شد.)



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *