کتاب شعر
مجموعه شعر کودک
گل آمد و گل آمد
ترجمه به نظم: پروین دولتآبادی
تصویرگر: شهرزاد اسفرجانی
به نام خدا
«گل دیدم و نچیدم»
گل آمد، گل آمد
گل سرخ، گل زرد
نشست روی شاخه
لب را به خنده واکرد
یک گل برای بابا
یک گل برای ماما
چه خوشگلی، چه زیبا
گل سرخ، گل زرد
من گلها را نچیدم
بر سر شاخه دیدم.
************
«باران»
قطرهقطره ریخت باران،
پردهای آویخت باران
پشت شیشه مینشینم
تا که باران را ببینم
قطرههای تند باران
روی شیشه پایکوبان
شادمان رقصید باران
روی حوض و روی ایوان
شعر باران، شعر فردا
شعر باغ و شعر گلها
************
«رنگینکمان»
کنار دشت زیبا
از رو زمین تا بالا
رنگینکمان نشسته
یک تاب رنگی بسته
طناب رنگبهرنگ است
چه خوشنقش و قشنگ است
اگر میشد با دستم
جفت چشمها را میبستم
با این دامن چینچین
رو آن طناب زرین
نشسته تاب میخوردم
تا آن دورها میبردم
کمان رنگرنگی
چه زیبا چه قشنگی
************
«آدمک برفی»
برف میبارد
بر شاخۀ کاج
برگ آن کهنه درخت
میشود سوزن عاج
برف میبارد
بر بام بلند
میزند نقرۀ برف
بر سپیدی لبخند
کوچه پُر میشود از خندۀ ما
بچهها میسازند آدمک برفی را
کودک آهسته کند
شال پشمی به سرش
میگذارد دگری
شبکلاهی به سرش
شب برفی شب یخبندان است
آدمک برفی در کوچه ما مهمان است
کاش سرما نخورد
************
«زمستان رفت»
خورشید زلف طلایی
که آن بالا بالایی
آفتاب کن و آفتاب کن
برفهای کوه را آب کن
بتاب به روی گلها
رو سبزههای زیبا
از شاخه دانهدانه
سر میزند جوانه
بگو که رفت زمستان
گل آمده به بستان
************
«آفتابمهتاب»
آفتابمهتاب چه رنگه
چقدر هردو قشنگه
یکی روشنی روز
یکی نور شبافروز
یکی طلای زرده
یکی نقرۀ سرده
یکی پرتو خورشید
به روی خاک پاشید
یکی از ماه زیبا
بتابد بر همهجا
آفتابمهتاب چه رنگه
چقدر هردو قشنگه
************
«بادکنک من»
بادکنک سرخ و سفید
آمد زمین، بالا پرید
پروانه شد توی هوا
اینجا پرید، آنجا پرید
تو دستهای کوچکم
بند نشد، بند نشد
دویدم و گرفتمش
از رو زمین بلند نشد
بادکنک سرخ و سفید
روی هوا بالا پرید
قشنگ و آزاد و سبک
اینجا دوید، آنجا دوید.
************
«پروانهها»
زرد و گلی
رنگبهرنگ
سیاهوسفید
از همه رنگ
چرخ میزند توی هوا
پروانه با بال فشنگ
یکی، دوتا، ده تا شدند
از روی شاخه پا شدند
پروانهها ناز میکنند
بالها شون را باز میکنند
بلند و آزاد و سبک
تو باغچه پرواز میکنند.
************
«آواز خروس»
خورشید خانم که خسته بود
رفت پشت آن کوه کبود
هلال ماه، ابروکمان،
نشست کنار آسمان
ستارهها دور و برش
الماس میریختند به سرش
وقتیکه شب سحر شد
خروس از آن خبر شد،
قوقولیقوقو را سر داد
به بچهها خبر داد:
کی خواب و کی بیدار است؟
صبح شده، وقت کار است.
(این نوشته در تاریخ 20 سپتامبر 2021 بروزرسانی شد.)