مجموعه شعرهای کودکانه
شاعر: مهری طهماسبی دهکردی
فهرست
درخت
درختم و درختم
ریشهی من توخاکه
ریشهی من عاشقِ
زمین و آب ِپاکه
تمیز و پاک می کنه
برگای من هوارو
سرحال و شاد می کنه
همّه ی آدمارو
میوهی من مقوّی
خوشمزه و لذیذه
خوراک خوبی واسه
بچّه های عزیزه
قدرمنو بدونید
آدمهای مهربون
زیر سایه م بشینید
تو گرمای تابستون
پیشی گرسنه
یه گربهی گرسنه
توی سطل زباله
پی غذا می گرده
وای که چه بی خیاله!
نمی دونه زباله
میکروب داره فراوون
ناخوشی و مریضی
همراه داره برامون
میرم برای گربه
یه کاسه شیر میارم
میگم بیا پیشی جون
کاسه را جلوش میذارم
پیشی زبالهها رو
فوری رها می کنه
با چشمای قشنگش
به من نگا می کنه
می خوره با اشتها
تو کاسه هرچی شیره
میومیو می کنه
راهشو می گیره میره
یک دانه گندم
یک دانه گندم
افتاد برخاک
روی زمینی
مرطوب و نمناک
در خاک تیره
آرام خوابید
خورشید تابان
بر خاک تابید
یک ساقهی سبز
از خاک رویید
بر روی دنیا
با مهر خندید
یک دانه کم کم
شد خوشهای ناز
برخاک افتاد
یک دانهاش باز
شب یلدا
شب یلدا می دونی خیلی درازه
یه شب سرده پُر از رمزه و رازه
فصل پاییز برگای درختُ ریخته
رنگ برگا چه قشنگه خیلی نازه
صحبت از فصل زمستون، برف و سرماس
خبراز شیطنتای ننه سرماس
همه امشب می شینیم قصه می گیم
قصههای شاد و شیرین،
بی غم و غصه می گیم
هندونه، انار و آجیل آگه باشه میخوریم
شعرای شاد و قشنگی واسهی هم میخونیم
شب یلدا پُره از خاطرههاس
شب قصههای شیرین واسهی ما بچههاس
مامان بزرگ نی نی
نی نی مامان بزرگی
داره که خیلی ماهه
موهای او سفیده
اما چشاش سیاهه
مامان بزرگ می زنه
روی چشاش یه عینک
برای نی نی خریده
اون یه دونه عروسک
می گه عزیز دلم
تو نازی و قشنگی
دختر خوشگل من
تو باهوش و زرنگی
بچه خوب راستگوست
آتل متل توتوله
بچهی خوب چه جوره؟
بچهی خوب می دونه
دروغ یه کار زشته
آدمی که راست میگه
جاش میون بهشته
مامان گفته عزیزم
کودک خوب و دلبند
راست بگو چون دروغگو
دشمنه با خداوند
فصل پاییز
کلاغه میگه خبرخبر
پرستوها میرن سفر
حالا که فصل پاییزه
برگ درختا می ریزه
بارون می باره نم نم
یه وقت زیاد یه وقت کم
هوا یه خُرده سرده
برگ درختا زرده
پاییز خیلی قشنگه
ببین چه رنگارنگه!
خواب عجیب
یه شب که من خوابیدم
خواب عجیبی دیدم
خواب میدیدم یه مورچم
یه مورچهی سیاهم
کوچولو و ریزه میزه
یه خرده قدکوتاهم
خواب میدیدم بار میبرم
دونه به انبار میبرم
همراه چندتا مورچه
رد شدم از یه کوچه
اون کوچه خیلی تنگ بود
میون راه، یه سنگ بود
به دنبال مورچهها
از سنگه رفتم بالا
رو سنگه میدویدم
جلوی پامو ندیدم
خوردم زمین و پرت شدم
از خواب ناز بیدار شدم
از روی تختم افتادم
میون اتاق ولو شدم
دیدم که مورچه نیستم
میون کوچه نیستم
یه بچهی باهوشم
شیطون و بازیگوشم
دندان سالم= لبخند زیبا
یه روزی چند تا پسته
از مامانم گرفتم
پستهها خندون بودن
یکی یکی شکستم
یه پسته خندون نبود
سفت و دهن بسته بود
گذاشتمش توی دهنم
شکستمش با دندونم
آی دندونم وای دندونم
چه دردی داره دندونم
دندون ناز و خوشگلم
کارم غلط بود می دونم
حالا به بچهها میگم
آی بچههای نازنین
غنچههای روی زمین
با دندون ناز و سفید
چیزای سفتو نشکنید
دندونتون درد میگیره
می شکنه و زود می میره
اونوقت می شید بی دندون
از کارِتون پشیمون
دلقک ابری
تو آسمون آبی
لکهی ابری دیدم
شبیه دلقکا بود
منم بهش خندیدم
دماغ گندهای داشت
تو دستاش دوتا توپ داشت
دلقک شیطون بلا
توپ هارو انداخت بالا
باد اومد و توپارو
با خودش برد تو هوا
دیگه اونارو ندیدم
به جای دوتا توپش
چند تیکه پنبه دیدم
دلقکه همراه باد
بالا رفت و بالا رفت
تو آسمونها گم شد
نفهمیدم کجا رفت
دخترقالیباف
دختر قالیبافم
دارم قالی میبافم
گلهای سرخ میبافم
گلهای زرد میبافم
میبافم روی هرگل
یه پروانه یه بلبل
تو نقشهی قالی من
پلنگ خال خالی من
جست می زنه تو هوا
می پره از رو گلها
قالی من یه باغه
یه باغ پرگل
بشنو تو از باغ من
نوای بلبل
گل نیلوفر صورتی
چند تا دونه ی سیاه
کاشتم تو خاک باغچه
خیال میکردم اونا
هستند تخم تربچه
آبشون دادم تا سبز شدند
از دل خاک بیرون زدند
بزرگ شدند، قدکشیدند
دورِ درختی پیچیدند
یه روز دیدم که گل داده
گلهای شیپوری داده
گلهایی که قشنگ بودند
صورتی و یه رنگ بودند
به مادرم گفتم ببین
اون دونه های تو زمین
تخم تربچه نبودند
تخمای نیلوفر بودند
نیلوفر صورتی رنگ
شیپوریِ ناز و قشنگ
پیچ می خوره دورِ درخت
بالا میره از اون درخت
تا سرشو بالا کنه
آسمونُ نگا کنه
دوستی
گنجشکک ناز نازی
جیک و جیک وجیک صدا کرد
پرید لب حوض نشست
به آب حوض نگا کرد
دوتا ماهی قرمز
میون حوض آب دید
گنجشکک نازنازی
به هر دو ماهی خندید
دو تا ماهی قرمز
گنجشکه را که دیدن
هی میون حوض آب
چرخیدن و چرخیدن
دوتا ماهی و گنجشک
با هم چه حرفا گفتن
رفیق شدن سه تایی
گل گفتن و شنفتن
رفیق قلقلی من
ای توپ قلقلی بدو
کوچولوی فسقلی بدو
بپر بالا
بیا پایین
برو تو هوا
بخور زمین
توپ قشنگم می دونی
که خیلی ناز و شیطونی؟
پر میکشی توی هوا
قل میخوری روی زمین
میری بالا
میای پایین
دیروز چه شیطون شدی!
روی درخت پریدی
همونجا پنهون شدی
خواستم تو رو بیارم
روی زمین بذارم
چشمم تو را خوب نمیدید
دستم بهت نمیرسید
درخته را تکون دادم
تو افتادی روی زمین
گرفتمت دو دستی
رفیق من تو هستی
خواب مامان
مامانم میگفت:
خواب میدیدم بچه شدم
مثل گل باغچه شدم
پیرهن چین چین پوشیدم
دنبال توپم دویدم
اما وقتی بیدار شدم
دیدم که بچه نیستم
یک گل باغچه نیستم
خودم یه بچه دارم
گل توی باغچه دارم
بچهی من گل منه
قمری و بلبل منه
آواز خروس
وقتی خروس نازم
قوقولی قوقو رو سر داد
از یه روز خوبِ خوب
بازم به من خبر داد
گفت عزیزم بیدار شو
صبح شده باز دوباره
هوا چه روشن شده
خورشیدخانوم بیداره
پاشو چشاتو واکن
دنیا خیلی قشنگه
خورشیدخانوم طلایی،
آسمون آبی رنگه
زودباش با یاد خدا
از خواب ناز بیدار شو
وقتی صبحونه خوردی
مشغول کار و بار شو
چراغ آسمون
ای ماه آسمون چرا
اینقده شیطون شدی؟
چند شبی من ندیدمت
کجا تو پنهون شدی؟
شبها برای دیدنت
چشام به آسمون بود
هی با خودم میگفتم
مهتاب چه مهربون بود!
حالا که نیست
شبها سیاه و تاره
آسمون شب تو دلش
هزارتا غصه داره
تااین که یک شب،
یک شب تاریک
دیدم تو را هلال ِ باریک
از آسمون سر کشیدی
یواش یواش قدکشیدی
گرد و تپل مپل شدی
مثل یه دسته گل شدی
شدی چراغ آسمون
ماه قشنگ و مهربون
مورچه سیاه کوچولو
مورچه سیاه کوچولو
کار می کنه، بار می بره
دونه هارو جمع می کنه
داخل انبار می بره
مورچه سیاه کوچولو
زیرِ زمین لونه داره
تو لونه ی زیرِزمین
یه عالمه دونه داره
مورچه سیاه کوچولو
عاشق کار و کوششه
تابستون و فصل بهار
همیشه زحمت می کشه
مورچه سیاه کوچولو
خوشحاله و غم نداره
فصل زمستون که بیاد
آب و غذا کم نداره
جم جمک برگ خزون
جم جمک برگ خزون
با من بیا به خونه مون
ببین مامان مهربون
بابای خوب و شیرین زبون
بابابزرگم تو خونه
مثل جواهر می مونه
مامان بزرگم عسله
از خوبی ضرب المثله
داداش گلم زرنگه
قوی مثل پلنگه
خواهر نازمن گله
نرگس و یاس و سنبله
جم جمک برگ خزون
بگو تو چی دیدی خونه مون؟
تو خونه تون مهر و وفا
عشق و امید بود و صفا
_____________