مجمع الجزایر گولاگ

مجمع الجزایر گولاگ: دردنامه «سولژنیتسین» علیه جنایات ضدبشری کمونیسم در دوران استبداد استالین، به قلم عبدالله توکل

مجمع الجزایر گولاگ: دردنامه «سولژنیتسین» علیه جنایات ضدبشری کمونیسم در دوران استبداد استالین، به قلم عبدالله توکل 1

مقدمه عبدالله توکل بر ترجمه فارسی کتاب:
«مجمع الجزایر گولاگ»
نوشته: الکساندر سولژنیتسین
چاپ: 1366
نگارش و بازخوانی:گروه فرهنگ و ادب ایپابفا

مجمع‌الجزایر گولاگ که اسناد و مدارک و شواهد آن به دستور شخص خروشچف برای تدوین تاریخ حکومت شوراها و ره‌آوردهای جان‌گداز و نکبت‌بار کمونیسم برای ملت روس و ملل دیگر روسیه گردآورده شده است کتابی است که اکنون به همه زبان‌ها برگردانده شده است و در همه کشورهای جهان – جز کشورهایی که در چنگ کمونیسم گرفتار هستند – انتشار یافته است… و روی‌هم‌رفته، یادنامه میلیون‌ها انسانی است که رنج بردند و طعمه مرگ شدند… گزارشی است که از گرداب خشم و طعنه و ترحم سرچشمه گرفته است… مرثیه‌ای است و کیفرخواستی…

جلد اول مجمع‌الجزایر گولاگ ما را در دهلیز جهنم، در آستانه جهنم رها می‌کند. سولژنیتسین در جلد دوم مجمع‌الجزایر گولاگ ما را به اعماق جهنم می‌برد، به بازداشتگاه‌های مرگ می‌برد (که خود، پس از بازداشتش در سال ۱۹۴۵، مدت هشت سال در آن به سر برده است).

سولژنیتسین در جلد دوم مجمع‌الجزایر گولاگ به شرح «کشتار از طریق کار» یا «کشتار به‌وسیله کار» می‌پردازد، توضیح آنکه اکثر مردمی که بازداشت می‌شوند برای آن به زندان‌ها و بازداشتگاه‌های مجمع‌الجزایر گولاگ فرستاده می‌شوند که حکومت شوراها به کارگران بی‌مزد و بی‌مواجب احتیاج دارد و شکنجه‌ها بدین گونه آغاز می‌شود… و همین انسان‌ها هستند که به‌جای اسب به گاری‌ها… و به‌جای سگ به درشکه‌های برفی بسته می‌شوند تا بار ببرند و بار بیاورند.

سولژنیتسین، در اینجا تاریخچه مجمع‌الجزایر را با تفصیل بسیار، از آغاز تا پایان شرح می‌دهد، از زندگی روزانه زندانیان، از زنان زندانی و سرنوشت بسیار تلخ این زنان، و از ملتی به نام زِک ها (Zeks) (زندانیان) حرف می‌زند و آنگاه شاهد عروج مذهبی و روحانی خود سولژنیتسین می‌شویم.

در جلد دوم مجمع‌الجزایر گولاگ، به قلب تاریخ و جغرافیای مجمع‌الجزایر می‌رویم، شاهد سر برآوردن مجمع‌الجزایر از دریا، شاهد تحکیم و تولیدمثل و تکثیر آن در سطح کشوری می‌شویم که سرانجام، خودش به‌نوعی، حومه بیکران بازداشتگاه‌ها و اردوگاه‌هایی تبدیل می‌شود… و در اینجا، با کشوری آشنا می‌شویم که در سایه کار کشتار گونه، ملت تازه‌ای به نام ملت بردگان، زندگی می‌کند و کم‌کم آغشته رسوم و اخلاق و اصطلاح‌های این بردگان (زندانیان) می‌شود.

جلد دوم مجمع‌الجزایر گولاگ «فرهنگ» بازداشتگاه‌های مرگ است که ده‌ها سال در میان ده‌ها میلیون بومی مجمع‌الجزایر پابرجا مانده است. مجمع‌الجزایری که برای خودش آیین‌ها و قاعده‌ها و قانون‌ها و روایت‌ها و طبقه‌ها و سلسله مراتبی دارد و این بومیان مجمع‌الجزایر، همان زِک ها هستند، قومی که در تاریخ بشر منحصربه‌فرد است، و یگانه قومی است که به‌سرعت نابود می‌شود و با همان سرعت هم تکثیر می‌یابد و تولیدمثل می‌کند، زیرا که امواج پیاپی بازداشت‌های فشرده و «گروهی» به‌سوی مجمع‌الجزایر روان هستند.

برای انسانی که از این مهلکه جسته است و می‌خواهد به‌تنهایی به توصیف چنین دهشت‌هایی بپردازد، اتمام چنین کاری محال است اما بااین‌همه، سولژنیتسین به دنبال حرف‌هایش چنین می‌گوید: «برای آنکه بدانیم دریا چه مزه‌ای دارد، به جرعه‌ای بیش احتیاج نیست.»

جلد سوم مجمع‌الجزایر، جلد آخرین اثری است که چون بنای فناناپذیری، به یاد میلیون‌ها قربانی استبداد در اتحاد شوروی برافراشته شده است. سولژنیتسین در اینجا به بررسی واپسین دوره فرمانروایی استالین و فرمانروایی جانشینانش می‌پردازد: یک ربع قرن پس‌ازآنکه انقلاب، زندان‌های با اعمال شاقه را از میان برد، این زندان‌ها و بازداشتگاه‌ها چه گونه از نو پدید آمدند و چه شد که به‌زودی با بازداشتگاه‌های ویژه‌ای که به سیاسی‌ها اختصاص داشتند و هر زندانی، در آن، مثل بازداشتگاه‌های نازی‌ها، برای خودش نمره داشت، درآمیختند و یکی شدند. و این کارها درست دو سه سال پس از دادگاه نورنبرگ انجام گرفت، درصورتی‌که بشریت آه از دل برمی‌آورد و چنین می‌گفت: «چنین چیزی هرگز دیگر پدید نخواهد آمد!».

و امروز مورخ مارکسیستی که می‌خواهد مسئولیت سرنوشت قربانیان را به گردن قربانیان بیندازد این سؤال را به میان می‌آورد: «چرا هیچ مقاومتی نشان ندادید؟» سولژنیتسین در اینجا فرصت را غنیمت می‌شمارد و با شرح تاریخچه خارق‌العاده فرارها، اعتصاب‌ها، و شورش‌ها و عصیان‌های سرشار از حماسه‌ای که در تاریخ بازداشتگاه‌های شوروی در دوره پس از جنگ، روی داده است و تاکنون هیچ‌کسی از آن خبر نداشته است، به این سؤال جواب می‌دهد.

در جلد سوم مسئله دیگری هم به میان می‌آید:

آیا مرگ استالین به عمر گولاگ پایان داد؟ سولژنیتسین جواب می‌دهد که مطلقاً چنین چیزی نیست و نظام بازداشتگاه‌ها بسی سخت‌تر شده و خشونتِ بس بیشتری پیداکرده است. و آن تبعید درون‌مرزی که در جریان تصفیه گولاگ ها گریبان ۱۵ میلیون دهقان را گرفت، و بعد، گریبان ملیت‌هایی را گرفت و همه‌شان را به دیار نیستی فرستاد. اکنون روش معمول و تعمیم‌یافته‌ای برای از سر باز کردن و دور کردن عناصر ناسازگار شده است. سولژنیتسین می‌گوید که بسیاری از قهرمان‌های بی‌نام‌ونشانی که در این کتاب هستند و هنوز نمرده‌اند، همچنان در بازداشتگاه‌های مجمع‌الجزایر به سر می‌برند.

خلاصه، مجموعه مجمع‌الجزایر گولاگ شرح یکی از دهشت‌بارترین جنایت‌هایی است که تاکنون در تاریخ جهان، علیه بشریت صورت گرفته است و گزارش کاملی از تاریخ و نحوه کار و وسعت دستگاهی است که نامش بازداشتگاه مرگ است. و نکته دیگری که در این کتاب به چشم می‌خورد این است که مجمع‌الجزایر گولاگ ازلحاظ مذهبی آغشته به ایمان عمیقی است، و ناگفته نماند که سولژنیتسین راه ایمان آوردن به خدا را در زندان از یک دانشجوی جوان دانشگاه مسکو یاد می‌گیرد.

اهمیت مجمع‌الجزایر گولاگ از حدود «قضیه» شوروی فراتر می‌رود. انسان بی‌سلاح در پیکار نابرابری که با قدرت زمینی و تجاوز پیشه و نیرنگ‌باز آغاز کرده است، در خلال قرن‌ها، در هیچ گوشه‌ای از روی زمین مدافعی روشن‌بین‌تر و نیرومندتر و حلال زاده‌تر از سولژنیتسین پیدا نمی‌کند و این حلال‌زادگی و شرعیت، زاده دو چیزی است که هیچ‌یک از بدگویان جیره‌خوار و نابینای او نمی‌تواند انکار کند: یکی عذابی که دیده است و دیگری نبوغی که دارد.

مجمع‌الجزایر گولاگ که سولژنیتسین اسمش را پژوهش ادبی گذاشته است، درباره گمراهی‌ها و انحراف‌های تبهکارانه قرن بیستم و ایدئولوژی‌های استبدادی‌اش، حقیقتی را بازمی‌گوید که در نظر اول ناگفتنی و تشریح ناپذیر به نظر می‌آید. برای اینکه مجمع‌الجزایر به‌هیچ‌وجه داستان نیست، زاده تخیل نیست، اثر هنری تازه‌ای است که شکل و قالب تازه‌ای دارد. بی‌گمان، مجموعه اسناد و مدارک، مجموعه «نقل‌قول» های رسمی و مجموعه «شهادت‌ها» است. و سلسله‌ای از خاطره‌های خود نویسنده است. و همین اسناد و مدارک و همین قول‌ها و شهادت‌ها است که مواد اولیه این کتاب را به وجود می‌آورد.

به نظر سولژنیتسین، «بدی» از همان آغاز حکومت شوراها، از اصل حکومت یک‌حزبی، از اصل استقرار یک حزب نیرومند و مطلق‌العنان سرچشمه می‌گیرد که پایانش استقرار قدرت پلیسی است. «بدی» از همان ایدئولوژی مارکسیسم و به زبان دیگر، از فطرت و ماهیت و همه آن ایدئولوژی‌ها و جهان‌بینی‌ها سرچشمه می‌گیرد که جانشین وجدان اخلاقی و معنوی و روحانی فرد می‌شوند و اجازه بدی کردن به مردم می‌دهند و درعین‌حال به مردم اطمینان می‌دهند که در راه نیکی گام برمی‌دارند.

عبدالله توکل



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *