لالایی
خاستگاه لالایی، درونمایه و اهمیت لالایی برای کودکان و مادران
زهرا مهاجری
لالاییهای فارسی، بخش عمدهای از ادبیات شفاهی سرزمین ماست که در کنار افسانهها و قصههای عامیانه (بهعنوان گونهای از ادبیات کودکان) در گذشته کاربرد بسیار داشته است. مادران هنگام خواباندن فرزندان خود با خواندن لالایی، فضایی سرشار از عاطفه میآفریدند و ضمن آرامش بخشیدن به کودک، نرم نرمک او را از عالم بیداری به دنیای رنگین خواب فرومیبردند.
پیشینۀ استفاده از لالاییها بهدرستی مشخص نیست، اما شواهد موجود حاکی از آن است که در روزگاران گذشته، برای محافظت از کودکان در برابر سرما و گرما و گزند حشرات و جانوران وحشی، آنان را در نوعی گهواره موسوم به «نَنو» میخوابانیدهاند. لالاییها در کنار همین ننوها و از اعماق روح و جان مادران، پدران و دایههای مهربان پدید آمدهاند و بیسبب نیست که واژه «لالایی»، کلمۀ «مادر» و محبتها و نوازشهای مادرانه را در ذهن تداعی میکند. این پیوند جداییناپذیر، در کلام شیرین استاد «شهریار» اینگونه توصیف شده است:
مادر فرشتهای است کش آهنگ لای لای
قدسیترین پیام خدا و پیمبر است
گهواره آن کجاوه که بندد قطار عمر
و آهنگ زنگ قافله، لالای مادر است
واژه «لالایی» صفت نسبی «لالا» است و در فرهنگ فارسی معین، به معنای آوازی است که مادران و دایگان برای خواباندن طفل شیرخواره میخوانند. «لالا» یا «لَله» به معنای بنده و خدمتکار، مربی بزرگزادگان و خفتن در زبان کودکانه است.
در فرهنگهای لغت فارسی قبل از فرهنگ فارسی معین، واژة «لالایی» ذکر نشده، اما واژة «بنگره» در همان معنی «لالایی» آمده است.
در لغتنامه دهخدا آمده است که: «بنگره، صوتی و ذکری را گویند که زنان به وقت خوابانیدن اطفال میخوانند تا ایشان به خواب روند و آن را «نانو» نیز گویند»:
تو خفتهای خوش ای پسر و چرخ روز و شب
همواره میکشد به بالینت بنگره
ناصرخسرو
ریشه کلمه «بنگره» از بانگ است که در زبان پهلوی «وَنگ = Vang» تلفظ میشده و به معنی صدا، آواز یا گریه همراه با ناله است. پیشوند این کلمه یعنی «بن» در فرهنگ «بهدینان» به معنای «حبس و بند» آمده است. بدین ترتیب «بنگره» یعنی بانگ بلند، ناله بند یا ناله خاموشکن. «نانو» یا «نَنو» به معنای جای خواب کودکان و نیز «نانا» یا «ننه» است.
«نانا» یا الهة «ایشتار»، در اساطیر سومری «ایزد ماه» بوده و پس از نفوذ اساطیر عبری به «ایزد بانو» تبدیل شده است. ناگفته نماند که «بنگره» نسبت به لالایی عمومیت بیشتری دارد و هر نوع آواز، ترانه یا بانگی را که برای خواباندن کودک به کار میرفته است، در برمیگیرد. قراین موجود حاکی از آن است که قبل از پیدایش لالاییها از اشکال کلیتر موسیقی و آواز به نام «بنگره» و «نانو» استفاده میشده است.
الف) موارد اهمیت و کاربرد لالاییها
لالاییها، سخنان شیرین، ساده، کوتاه و آهنگینی است که برای آرام کردن و خواباندن کودک توسط مادر، پدر، دایه و یا مادربزرگ طفل خوانده میشود و از یکسو بیانگر احساسات درونی، آلام و آرزوها، ویژگیهای روحی و مشکلات و مسائل خانوادگی و اجتماعی زنان و مادران است و از سوی دیگر، با مضامین لطیف و سرشار از مهر و عاطفۀ خود، پیوندی ناگسستنی میان مادر و فرزند به وجود میآورد.
چنانکه میدانیم، کودکان برای رسیدن به رشد و تکامل و برخورداری از زندگی سعادتمندانه، نیاز به آرامش خاطر و امنیت همهجانبه دارند. خواندن لالایی توسط مادر و به هنگام خواب، پاسخ مناسبی به این نیاز طبیعی کودک است و به تحکیم روابط عاطفی مادر و فرزند کمک میکند. لالاییها و دوبیتیهای محلی (که پارهای اوقات بهجای لالاییها استفاده میشده)، نمونهای از هنر خودجوش ایرانی است که توسط زنان و مردان باذوق ولی کمسواد سروده شده، وزنهای ساده در آنها به کار رفته و از موسیقی خاص فولکلوریک برخوردار است. بهعلاوه میتوان در موارد پژوهشی زیر از لالاییها سود جست:
۱- درزمینۀ مطالعات زبانشناسی، لهجهشناسی، بررسی واژهها و تعبیرات، موسیقی کلام و…
۲- پژوهش در مسائل جامعهشناسی و فرهنگ مردم، وضع معیشت و کسبوکار، خوراک و پوشاک، ابزار و لوازم زندگی، اعتقادات و خرافات.
۳- لالاییها به لحاظ بیان عواطف انسانی و آلام و درد و اندوه مادران، بسیار غنی و سرشار است تا آنجا که وجود همین مضامین و تعبیرات دلنشین، اشکالاتی را که گاه از جهت قافیه و وزن در آنها مشاهده میشود، بهراحتی جبران میکند؛ بنابراین، برای درک چگونگی زندگی زنان و کودکان، نگرانیها، آرزوها و آمال و رنجها و شادیهای مادران میتوان به لالاییها استناد کرد و آنها را موردبررسی و تحلیل قرار داد.
۴- شاید بتوان گفت که مهمترین فایده لالاییها، ارزشهای تربیتی آن است. متخصصان تعلیم و تربیت و قصهگویان باتجربه معتقدند که قصهگویی پیش از خواب را برای بچهها باید از ۶ ماهگی و دست بالا از ۹ ماهگی آغاز کرد و بهتر است که این کار با خواندن لالایی برای اطفال خردسال شروع شده، با نقل قصههای ساده و سپس داستانهای پرماجرا و دنبالهدار، ادامه پیدا کند.
نکتۀ شایان توجه این است که ضرورتِ گفتن لالایی و قصههای شیرین هنگام خواب و استراحت بچهها در شرایط فعلی جامعۀ ما و با توجه به فرهنگ زندگی ماشینی، بیش از گذشته احساس میشود.
امروزه، بیشتر مادران جوان علاوه بر رسیدگی به امور منزل، در خارج خانه، عهدهدار کار و مسئولیتی هستند و در طول ساعات روز، فرصت کافی برای برقراری ارتباط درست و مؤثر با کودکان خود ندارند. علاوه بر این، ازآنجاکه کیفیتِ بودن با بچهها مهمتر از کمیت و میزان ساعات آن است، ناگزیر، مادران میبایست از روشها، وسایل و راههایی استفاده کنند که از زمانِ در کنار بچهها بودن، بیشترین بهره را ببرند.
یکی از این راهها خواندن لالایی توسط مادر به هنگام خواباندن کودک و قصهگویی در محیط خانه است. بچهها نیاز دارند که پدر و مادر و بهخصوص مادر در طول شبانهروز، لحظات و دقایقی را به آنها اختصاص دهد و جالب است بدانیم که مادران هم به این زمان خاص نیاز دارند و درواقع این نیاز، نیازی است متقابل.
چه قدر زیباست ساعات و دقایق پایان روز که در آن مادر، به دنبال فراغت از کار و فعالیتهای روزانه در کنار فرزند عزیزش -که روزی پر از بازی و شیطنت را پشت سر گذاشته است- مینشیند و با لحنی ملاطفتآمیز با کودک گفتوگو کرده، در فضایی دوستانه و سرشار از عشق، لالاییهای زیبا را در گوش او زمزمه میکند. کودکِ خوشبخت که از محبت پاک و خالصانۀ مادر سیراب شده است، در کمال آرامش و رضایت خاطر، دیده برهم مینهد و آرامآرام به عالم خواب و دنیای آرزوها قدم میگذارد تا صبح فردا شاداب و با طراوت از جای برخیزد و بر روی خورشید درخشان لبخند بزند.
و اما مادر که در ساعات روز سرگرم رسیدگی به امور خانه و گاه، انجام دادن کارها و وظایف بیرون از خانه بوده است هرچند که در تصورات خود با فرزند همراه است، در عمل و از نزدیک، فرصت برقراری ارتباط مؤثر و سازنده با کودک را ندارد. از سوی دیگر، استفاده از وسایل سرگرمی و ارتباطجمعی نظیر رادیو، تلویزیون، فیلم و بازیهای رایانهای، آنچنان ذهن و اندیشه و تخیل کودکان را به خود مشغول میکند که دیگر مجالی برای صحبت و برقراری ارتباط صمیمانه با پدر و مادر باقی نمیماند. درواقع، باید گفت کاربرد بیرویۀ این ابزار و وسایل ارتباطی بهجای ایجاد انس و الفت میان افراد خانواده، جمع صمیمی آنها را پراکنده میکند، درحالیکه هم پدر و مادر و هم فرزندان به وجود این روابط عاطفی نیاز دارند.
بدین ترتیب، بهرهگیری درست و بجا از فرصتهای کوتاه در پایان روز و هنگام استراحتِ بچهها میتواند راهحل مناسبی برای برطرف ساختن این مشکل باشد. در این لحظات که مادر، کودک خود را در آغوش گرفته یا در کنار او نشسته است و با صدای گرم و محبتآمیز برایش لالایی میخواند یا قصه میگوید، پیوند عاطفی محکمی میان آنان ایجاد میشود و در صورت استمرار، رشد عاطفی کودک، روند سریعتری پیدا میکند.
چنانکه میدانیم پژوهش روان شناسان گویای آن است که تأمین نیازهای عاطفی کودک، ارتباط مستقیم با تربیت اخلاقی و تثبیت معیارهای اجتماعی – اخلاقی در وی دارد. بهعلاوه، این لحظات، فرصتهای سازندهای برای کشف خلاقیت کودک و پرورش آن، در اختیار مادر قرار میدهد و نیز موجب رشد تخیل و قوای ذهنی مادر و کودک میشود.
ب: هدف از گردآوری لالاییها و شیوه پژوهش
علیرغم کارآیی و ارزشمند بودن لالاییها، نسل امروز ما با لالایی، ویژگیها و اهمیت آن آشنا نیست، همچنان که با افسانهها، متلها، دوبیتیها و بازیهای محلی ایرانی نیز آشنایی اندکی دارد.
گردآوری این مجموعه، گامی است در جهت آشنایی پدران و مادران جوان با گوشههایی از فرهنگ غنی سرزمینمان (که چنانچه موردتوجه قرار نگیرد، به دست فراموشی سپرده خواهد شد) و استفادۀ کاربردی از آنها برای دستیابی به اهداف تربیتی. بدین لحاظ در نقل لالاییها تا حد زیادی از ثبت اختصاصات لهجههای مختلف زبان فارسی صرفنظر شده تا کاربرد این اشعار لطیف و دلنشین برای کودکان امروز و توسط والدین و مربیان ممکن گردد؛ بدون اینکه نیاز به دانستن زبان یا لهجهای خاص وجود داشته باشد.
شایان یادآوری است که مجموعۀ حاضر با استناد به روایتهای گوناگون لالاییهای مناطق مختلف کشور (بهویژه خراسان) فراهم آمده است در امر گردآوری لالاییها، از مساعدت گروهی از دانشجویان علاقهمند برخوردار بودهام که به دنبال درک اهمیت موضوع و آگاهی از شیوه کار در شهر و روستای خود به جستوجو پرداخته، روایتهای شفاهی لالاییها را با دقت ثبت و ضبط کردهاند. آنگاه پس از مقابلۀ نمونههای مختلف و گزینش زیباترین و اصیلترین شکل لالاییها و کنار نهادن موارد مکرر، لالاییهای برگزیده را به فارسی ساده و روان (و تا حدودی بدون ویژگیهای لهجهای) بازگردانی و تدوین کردهام.
ج) درونمایۀ لالاییها
لالاییها در زبانهای مختلف وجود داشته است و جزو ابتداییترین آثار موسیقی جهان به شمار میآید و سه بعد دارد: ۱- شاعرانه ۲- موسیقیایی ۳- تئاتری
لالاییها درونمایهای شاعرانه و سرشار از عواطف و احساسات دارند. صرفنظر از وزن کامل عروضی، موزون و آهنگیناند. موسیقی لالاییها کاملاً رمانتیک و گاه غمگِنانه است. همچنین تصنیفهای زیبایی از لالاییها توسط آهنگسازان معروف جهان ساخته شده که از آن میان میتوان به آثار «ویلیام بارِت» انگلیسی، «شوپن» و «موتزارت» اتریشی اشاره کرد. منظور از بُعد تئاتری لالاییها، حرکات و کنش خاص مادر، ضمن خواندن لالایی است که سبب میشود لالاییها تأثیر مطلوبی بر روی کودک بگذارد.
لالاییها با شکل و محتوای گوناگون در اغلبِ قریب بهاتفاق گویشهای ایرانی وجود دارد. باآنکه روایتهای مختلفی در لالاییها دیده میشود و در ارتباط با محیط و مسائل زندگی، بینشهای اجتماعی و… تنوع مضمون دارند، اما هدف -که همانا آرام ساختن و خواب کردن کودک در طیفی از رؤیاهای رنگارنگ و نیز بیان غمها، شادیها و امیدهای زندگی میباشد- در همۀ آنها مشترک است.
محتوای لالاییها عبارت است از زیباییهای طبیعت، بیان ویژگیهای روحی و شخصیتی و مشکلات و مسائل خانوادگی و اجتماعی زنان و مادران و آلام و آرزوهای مادر در مورد فرزندش. ویژگی دیگر لالاییها، بدیههگویی در مضمون و وزن و قافیه و الفاظ میباشد که توجه برخی از شاعران را جلب کرده است بهطوریکه با الهام از لالایی، آثاری به وجود آوردهاند که از این جملهاند برخی از شعرای دورۀ مشروطیت که لالاییهای سیاسی ساختهاند. همچنین ازجمله شاعرانی که در گویش محلی شعر ساختهاند، هه ژار، شاعر میهنی کرد را میتوان نام برد که لالایی مؤثری به نظم درآورده است.
لالاییها از جنبۀ موسیقیایی نیز اهمیت دارند. زمزمهگر لالایی آن را نه مانند یک شعر معمولی بلکه باید با آهنگ بخواند. تأثیر و اهمیت این جنبه، از ویژگیهای دیگر لالایی مهمتر است، زیرا کودک اساساً مفاهیم و معانی لالایی را درک نمیکند، بلکه این آوا و آهنگ است که در او اثر میگذارد و لذت و شادمانی و حرکت در عالم رؤیاها را نصیبش میسازد.
لالاییهای فارسی از مضامین متنوع و رنگارنگی برخوردارند که رایجترین آنها ازاینقرار است:
۱- ستایش مادر از فرزند
هر کودکی در چشم مادر خود، خوبترین و زیباترین است؛ ازاینرو هرگاه که مادر به ستایش فرزند مینشیند، او را به دلپسندترین، لطیفترین و زیباترین موجودات طبیعت یعنی گل و ماه و خورشید مانند میکند:
لالا لالا به گُل مانی
به آب زیر پل مانی
به گل مانی که تازه میدهد پَر
به ماه مانی که تازه میزند سَر
۲- آرزوهای مادر برای فرزند
کودک، محور آرزوها و آمال قلبی مادر میباشد. مادر، سرمایۀ جوانی، سلامت و شادابی خود را بیدریغ نثار فرزندش کرده و چهبسا در راه تأمین آسایش و خوشبختی او از خواستهها، امیال و آرزوهای خود چشم پوشیده است؛ ازاینرو طبیعی مینماید که تبلور تمامی امیدها و آرزوهای خود را در وجود کودکش ببیند و همۀ خوبیهای عالم و بهترینهای زندگی را برای او بخواهد.
لالا لالا گُل لاله
دل از مهر تو خوشحاله
الهی زنده باشی تو
شَوی دهساله، صدساله
***
لالا لالا عزیز الله
قلم در دست برو ملا
بخوان جزوۀ کلامالله
نگهدارت بُود الله
۳- راز و نیاز با خدا و دعاهای مادر برای فرزند
وجود کودک تا آنجا برای مادر عزیز و باارزش است که نهتنها خود با دلوجان به مراقبت و پشتیبانی از او برمیخیزد، بلکه بزرگان دین و خدا و پیامبر را هم به یاری میخواهد.
لالا لالای گهواره
تو را مولا نگه داره
***
لالا لالا خدا یارت
رسولالله نگهدارت
نگهدار سرو جانت
جان مادر به قربانت
۴- بیان دردها و رنجهای مادران و گله از روزگار
لالاییها، سرودِ زنان و مادران سرزمین ماست. نغمههایی که از دلوجان زن ایرانی برآمده، درنهایت بیپیرایگی و لطف بر زبانش جاری گشته است و درست به همین دلیل، چون آینهای شفاف، زوایای زندگی، رنجها و شادیها، دلخوشیها و نگرانیهای او را در خود مینمایاند.
در جامعۀ مردسالار و سنتی گذشته، یکی از دغدغهها و دلواپسیهای زن، نداشتن فرزند پسر بوده است که در صورت غیبت یا فقدان پدر بتواند تکیهگاه و پشتیبان مادر و خانواده باشد.
لالا لالا عسل باشی
دلم میخواست پسر باشی
به هر مجلس که بنشینی
تو جادار پدر باشی
دلمشغولی دیگر او، امکان ورود غریبهای به نام «هَوو» در قلمرو زندگی خانوادگیاش بوده که به معنای از دست دادن شوهر و عدم آرامش و خوشبختی بوده است. زنِ تازهوارد، همۀ توجه و محبت همسر او و پدر خانواده را به خود اختصاص میداده و درنتیجه، فرزندانش باوجود داشتن پدر، یتیم و مادر نیز بییار و یاور میشده است.
لالا لالا گُل زیره
چرا خوابت نمیگیره
بابات رفته زنی گیره
ننهات از غصه می میره
۵ – سفر پدر، تحمل دوری و دغدغۀ انتظار
عدم حضور پدر در خانه و جمع صمیمی خانواده، مشکلات تربیتی بسیاری را به دنبال دارد و در صورت تکرار و در درازمدت موجب بروز بحرانهای عاطفی – روانی در مادر و فرزندان خواهد شد، زیرا در پرورش صحیح کودکان به وجود هردوی آنها (مادر و پدر) نیاز هست و هر یک نقش و وظیفة خاص خود را بر عهده دارد. بدیهی است چنانچه لازم باشد، مادر بهتنهایی این بار سنگین را به دوش بکشد، ناگزیر از تحمل فشارهای جسمی و روحی فراوان خواهد بود.
شماری از لالاییهای فارسی، واگویۀ این رنجها، دلتنگیها و محرومیتهای عاطفی است که بر قلب و روح مادر جوان سنگینی میکند. او که دلتنگ و نگران سلامت همسر و مشتاق دیدار مجدد است، گاه آنچنان در حصار مشکلات زندگی و نیازهای فرزندانش گرفتار میشود که خواستهها و تمایلات خود را فراموش میکند.
لالا لالا گُل سوری
دو چشم دارم به راه دوری
که راه دور فراق داره
به چشمانم بیاد نوری
***
لالا لالا گل پسته
بابات رفته به گلدسته
بچهام آروم نمیگیره
شدم از دست او خسته
اما درنهایت، همین کودک دوستداشتنی با شیطنتها و شیرینزبانیهایش مایۀ امید مادر و انگیزهای برای ادامه حیات اوست.
لالا لالا گل باغم
تو هستی مرهم داغم
لالا لالا تو را دارم
چرا از بیکسی نالم
۶- روابط خانوادگی و ابراز محبت افراد فامیل به کودک
یکی از مضامین متداول در لالاییهای فارسی، بیان چگونگی روابط خانوادگی و مناسبات میان افراد فامیل است که اغلب همراه با محبت و صفا و نشاندهندۀ روحیۀ کمک و همیاری میان آنهاست.
جالب اینجاست که مادر، علاوه بر ابراز محبت به کودک و رسیدگی به نیازها و خواستههای او از بستگان و اطرافیان طفل انتظار دارد که فرزندش را مورد لطف و محبت قرار دهند. در نگاه مادر، پرندۀ آسمان و ماهی دریا نیز در خدمت کودک دلبند او هستند.
لالا لالا گُل آلو
خدا بهش بده عمو
لالا لالا گل غوره
خانۀ دایی به ما دوره
لالا لالا گل آلو
چراغ خانۀ خالو
همون خالوی کمهمت
نکرده گُل ما رِ خدمت
***
لالا لالایی لالایی
همه مرغ و همه ماهی
همه مرغا ثناگویند
برات ذکر خدا گویند
۷- کیفیت پرورش و تربیت کودک
مادر، باغبانی است که از سرِ مهر و با شوق بسیار، به پرورش گلهای زیبای زندگی یعنی فرزندانش میپردازد و تنها دلخوشی او این است که شاهد شکفتن، رشد و بالندگی آنها باشد. تربیت کودک در مراحل مختلف و از جنبههای گوناگون صورت میگیرد که در لالاییها با تعبیرات زیبا و دلنشین بیان شده است.
لالا لالا لالات کُنم
به گهواره طلات کنم
خوراک صبح و شامت را
همه نقلونبات کنم
***
لالا لالا گل سوسن
سرت بردار، لبت بوسم
لبت بوسم که بو داره
که با گل گفتوگو داره
۸- اشاره به طبیعت و زیباییهای آن
در گذشته، زندگانی مردم، پیوند بسیار با طبیعت داشت. زنان و مردان روستایی در دشتها، کوهپایهها، جنگلها و سواحل دریا به دنیا میآمدند، در دامان طبیعت بزرگ میشدند، به پرورش فرزندان خود میپرداختند و سرانجام در دل پهناور خاک به خواب ابدی فرومیرفتند.
محیط زندگانی کودکان، به چهاردیواری خانههای کوچک و آپارتمانهای بلند شهر، محدود و محصور نمیشد. کودک روستایی هم با طبیعت بیگانه نبود. گلها و گیاهان، جانوران، حشرات، پرندگان و حیوانات اهلی را در خانه و باغ و مزرعه میدید و میشناخت و به دلیل انس و الفت با طبیعت، احساس تنهایی و دلتنگی نمیکرد. روز را کنار مادر یا در آغوش او به سر میبرد و شبهنگام که دیده برهم مینهاد، با آوای دلانگیز لالایی مادر به خواب میرفت؛ ترانههای زیبایی که در آنها از بهار و باغ و گُل، خورشید و ماه و چشمه و سنبُل سخن میرود و کودک در کلام دوستداشتنی مادر به زیباترین پدیدههای طبیعت مانند میشود.
لالا لالا گل لاله
که گُل دارم به گهواره
که گل وقت گلابش شد
عزیزم وقت خوابش شد
***
لالا لالا گل گندم
که گهوارهات کجا بَندُم
به پای بوتۀ سنبل
که چهچه میزند بلبل
***
لالا لالا عزیزِ کبکِ مستم
میان کبکها دل بر تو بستم
تمام کبکها رفتن به بازی
من بیچاره پابست تو هستم
۹- پند و اندرز
پدر و مادر جز خوشبختی فرزند، آرزویی ندارند و برای تحقق این خواسته از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند. یکی از جلوههای این تلاش و محبت بی شایبه، راهنمایی و هدایت فرزند بر اساس تجربه و دانشِ به دست آمده و در قالب پند و اندرز است.
پند و اندرز در لالاییها و کلام دلنشین مادران، جایگاه خاصی دارد، بهویژه که عاطفۀ سرشار مادرانه و تعبیرات لطیف لالاییها از تلخی و ناگواریِ پند و نصیحت میکاهد.
لالا لالا گل نعنا
از این کوچه نرو تنها
که کوچه بُرَی شوخ داره
سرت را میبَرند از راه
***
لالا لالا عزیز الله
عزیز مو برو ملا
برو ملا که ملا شی
که قرآن خون دانا شی
۱۰ ۔ باورهای قومی و مذهبی
فرهنگعامه و ازجمله لالاییها، آینۀ شفافی است که باورهای قومی و مذهبی، سنتها و خرافات در آن بازتابی گسترده دارد. در لالاییهای فارسی، اعتقادات قلبی مادر و آنچه برای کودکش میپسندد خالصانه، ساده و بیپیرایه بازگو میشود.
لالا لالا گل غوزه
نگین سبز فیروزه
بیا که واکنیم روزه
که فردا عید نوروزه
***
لالا لالا به مشهد شی
به پای تخت حضرت شی
اگر حضرت بفرمایه
تو جاروکشِ مرقد شی
جدا از اعتقادات دینی و آیینهای مذهبی، پارهای عقاید خرافی نیز در لالاییها به چشم میخورد که نمایانگر کمیِ دانش و ناتوانی پیشینیان در مقابله با عوامل طبیعی و بیماریهاست؛ مانند باور عوام به حضور موجوداتی از قبیل «دیگبهسر»، «لولو» و «آل» در بالین کودک و گاه مادر او و خطرناک بودن آنها:
نه گاو دارم، نه گوساله
بهغیراز رودِ یکساله
برو لولوی صحرایی
تو از رودم چه میخواهی
که این رودم پدر داره
دو خنجر بر کمر داره
برو لولو جهنم شو
بلاگردان رودم شو
رود= فرزند
۱۱ -خوراک، پوشاک، وسایل زندگی و حرفهها
از دیگر مقولههای فرهنگعامه که با بررسی آن میتوان به فرهنگ منطقهای خاص پی برد، چگونگی خوراک، پوشاک، اشیا و لوازم زندگی و پیشههاست که در لالاییها به پارهای از آنها نیز اشاره میشود:
لالا لالا بیا دایه
بیاور تشت و آفتابه
بشویم پای ماهزاده
که ماهزاده رِ خدا داده
***
لالا لالا گل سوسن
بابات اومد چشمت روشن
بابات رفته به هل چینی
بیاره قند و دارچینی
***
لالا لالا گلقندم
برات گهواره میبندم
که گهوارۀ شاهمقصود
بند و بارش همه یاقوت
***
لالا لالا گل لاله
درخت سیب یکساله
باباش رفته به آبداری
دَم بیلش طلاکاری
***