قصه کودکانه پیش از خواب
گردن بند دانایان
گردآوری و بازنویسی: حسن ناصری
حاکمی تصمیم گرفت که دانایان سرزمینش را آزمایش کند. روزی همه را به قصر خود دعوت کرد و به آنها گفت: «از شما میخواهم که به من هدیهای بدهید که وقتی ناراحتم خوشحالم کند و زمانی که خوشحالم ناراحتم کند.»
افراد دانا چند روزی فکر کردند و سرانجام گردن بندی برای حاکم ساختند که بر روی آن نوشته شده بود: «شاد باشی یا ناراحت فرقی نمیکند. چون روزی به پایان میرسد.» [چون میگذرد، غمی نیست!]
حاکم از گردن بند خیلی خوشش آمد و دستور داد به مردان دانا پاداش بزرگی بدهند.