قصه کودکانه: چاق‌ترین اسب آبی دنیا || آقا هیپو و رژیم چاقی 1

قصه کودکانه: چاق‌ترین اسب آبی دنیا || آقا هیپو و رژیم چاقی

قصه کودکانه پیش از خواب

چاق‌ترین اسب آبی دنیا

گردآوری و بازنویسی: حسن ناصری

جداکننده متن Q38

به نام خدا

در نزدیکی جنگلی بزرگ یک اسب آبی زندگی می‌کرد که اسمش هیپو بود. آقای هیپو روزبه‌روز چاق‌تر می‌شد. برای همین تصمیم گرفت ورزش کند. پیش خودش گفت: «اگر مثل یوزپلنگ بدوم لاغر می‌شوم.» اما هنوز چند متر بیشتر ندویده بود که خسته شد و به نفس‌نفس افتاد. با خودش گفت: «بهتر است مثل میمون‌ها بندبازی کنم تا لاغر بشوم.» اما همین‌که از طناب آویزان شد طناب پاره شد و آقای هیپو به زمین افتاد و کمرش درد گرفت.

قصه های رنگارنگ مجموعه قصه های کودکانه ایپاب فا (16)

عصر، دوستانش به ملاقات او آمدند و از او پرسیدند: «ورزش چه طور پیش می‌رود؟»

آقای هیپو گفت: «من احتیاجی به ورزش ندارم. چون فقط هزار کیلو وزن دارم. این شمایید که خیلی لاغر مردنی هستید و باید فکری برای خودتان بکنید.»

این داستان به ما می‌گوید که بعضی‌ها وقتی از عهده‌ی کاری برنمی‌آیند خودشان را هم گول می‌زنند.



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *