قصه کودکانه پیش از خواب
ماهی دیل
نویسنده: برادران گریم
مترجم: سپیده خلیلی
مدتها بود که ماهیها از زندگی در آب ناراضی بودند و میگفتند که چرا نباید در سرزمین ما نظم و ترتیب وجود داشته باشد. هیچ ماهیای مراعات دیگری را نمیکند، هر جا که خودش بخواهد به چپ و راست شنا میکند، خودش را قاتى ماهیهایی میکند که میخواهند در کنار هم بمانند و یا راه آنها را سد میکند. ماهیهای قویتر، با دمشان چنان به ماهیهای ضعیفتر میکوبند که به جای دوری، پرت میشوند و یا اینکه بدون هیچ حرف و دلیلی ماهی کوچکتر را قورت میدهند.
چقدر خوب بود که ما هم رئیسی داشتیم که بین ما عدالت را برقرار میکرد و قانون میگذاشت. سرانجام، همه باهم تصمیم گرفتند، رئیسی برای خودشان انتخاب کنند تا بتوانند سریعتر از بقیه ماهیها شنا کند و به ضعیفها کمک برساند.
آنها در جایی نزدیک ساحل، به ترتیب صف کشیدند و چند ماهی برای ریاست، انتخاب شدند. اردکماهی، با دمش روی ماسهها خطی کشید و همهی ماهیهایی که میخواستند در مسابقه شرکت کنند، پشت آن خط قرار گرفتند. همینکه اردکماهی یک تیر رها کرد، شاهماهی، ماهی خاردار، ماهی خالخالی و بقیهی ماهیها شروع کردند به حرکت. ماهی دیل* هم به امید اینکه زودتر به هدفی که مشخص کرده بودند، برسد، بهسرعت شناکنان رفت.
_______________
* یک نوع ماهی پهن که دهان گشادی دارد.
ناگهان، این صدا در زیر آب پیچید: «شاهماهی جلوتر از بقیه است! شاهماهی جلوتر از بقیه است!» ماهی دیل که صاف و پهن بود، از حسادت خشمگین شد و فریاد زد: «چه کسی جلوتر از همه است؟» و آنقدر از اینوآن پرسید: «کی جلوتر از همه است؟» که خودش عقب ماند.
او هر بار که اسم شاهماهی را میشنید، از حسادت فریاد میزد: «آن بدترکیب، شاه! آن بیریخت، شاه ماه… ی … ی …!»
و از آن زمان، جریمه شد که همیشه دهانش گشاد بماند. تا او باشد، دیگر حسودی نکند.