قصه کودکانه
میمون کوچولو کجاست؟
ـ مترجم: مژگان شیخی
در جایی خیلی خیلی دور پارک خیلی بزرگی بود. پارکی که حیوانهای زیادی در آن زندگی می. کردند. همهی حیوانهای این پارک جسی جیپ را خوب میشناختند. او همیشه سرش شلوغ بود.
دائم با رانندهاش وندی، اینطرف و آنطرف میرفت، برای آنها چیزهایی میآورد و میبرد.
خانم میمون تازه بچهدار شده بود. وندی هم رفت و دامپزشکی آورد تا خانم میمون و میمون کوچولویش را معاینه کند و دستورهای لازم را بدهد.
دامپزشک کارش را انجام داد و گفت: «میمون کوچولو سالم است و هیچ مشکلی ندارد. ولی هنوز خیلی کوچک است و باید خیلی مراقبش باشید.»
نگهبان میمونها گفت: «چه قدر خوب شد! خدا را شکر! چون این اولین بچهی خانم میمون است.»
وندی لبخندی زد و گفت: «خیلی خب، من و جسی دیگر باید برویم. بازهم به اینجا میآییم و به میمون کوچولو و مادرش سر میزنیم.»
وندی و جسی راه افتادند و رفتند. باید برای الاغها یونجه و وسایل دیگری میبردند. آنها تمام روز اینطرف و آنطرف رفتند و سخت مشغول کار بودند. نزدیک غروب بود که وندی صدایی از بیسیمش شنید. این نگهبان میمونها بود که میگفت: «میمون کوچولو گم شده. همهجا را گشتم. شما او را ندیدید؟»
وندی گفت: «نه، ندیدیم. ولی من و جسی پارک را میگردیم»
نگهبان گفت: «پس عجله کنید! خانم میمونه خیلی بیقراری میکند. خودش هم خیلی کوچولوست. باید هرچه زودتر پیش مادرش برگردد.»
وندی و جسی به راه افتادند و پارک را گشتند، ولی میمون کوچولو را پیدا نکردند. پس پیش خانم میمون و نگهبان برگشتند.
وندی با ناراحتی گفت: «خیلی بد شد! هرچه گشتیم پیدایش نکردیم! هوا هم کمکم تاریک میشود. باید هر چه زودتر پیدایش کنیم.»
نگهبان گفت: «جسی را نگاه کن! همه ناراحتیم غیر از او! او که حیوانها را خیلی دوست دارد.»
وندی گفت: «هوا چه قدر سرد شده! بروم از روی صندلی عقب ژاکتم را بردارم.»
وندی رفت تا ژاکتش را بردارد که ناگهان دستش به یک چیز نرم خورد. او بهدقت نگاه کرد و دید که میمون کوچولو راحت و آرام روی صندلی عقب جسی خوابیده است.
وندی با خوشحالی گفت: «اینجا را نگاه کنید! میمون کوچولو اینجاست و ما اینهمه دنبالش گشتیم! به خاطر همین هم جسی اصلاً ناراحت نبود.»
میمون کوچولو از ماشینسواری خیلی خوشش آمده بود. در همین موقع خانم میمون هم با خوشحالی پرید توی جیپ!
همهی حیوانها به جسی و میمون کوچولو و مادرش نگاه میکردند.
وندی گفت: «آنجا را ببینید. همهی حیوانها از پیدا شدن میمون کوچولو خوشحال شدهاند.»