قصه-کودکانه-قشنگ-جاده‌ی-جدید

قصه کودکانه قشنگ جاده‌ی جدید

قصه کودکانه قشنگ

جاده‌ی جدید

لیلا و بهترین دوستش ماریا دوست دارن که حشره جمع بکنن!

the-new-road-story-2

اونا عاشق بازی کردن توی جاده‌ی کثیف قدیمی هستن!

the-new-road-story-3

حتی اگر به خاطر سنگ‌های بزرگ توی جاده، با پاهاشون تلو تلو بخورن!

the-new-road-story-4

اما یه روز ماشین‌های گنده‌ای که مامان بهشون میگفت تراکتور از راه رسیدن!

the-new-road-story-5

اونا جاده‌ی قدیمی رو با یک چیز سیاه که مامان بهش میگفت قیر پوشوندن!

the-new-road-story-6

حالا جاده حسابی صاف و تمیز شده!

the-new-road-story-7

انگار که آدم داره روی یک تشک نرم راه میره!

the-new-road-story-8

ولی وقتی لیلا و ماریا رفتن توی جاده تا حشره جمع کنن…

فقط تونستن سه تا حشره بگیرن!

the-new-road-story-9

لیلا دوست داشت که با ماریا هفت سنگ بازی کنه!

the-new-road-story-10

ولی توی جاده هیچ سنگ دیگه‌ای نمونده بود تا بشه باهاش بازی کزد!

the-new-road-story-11

ماریا حسابی نگرانه! نکنه که حشره‌ها زیر این قیر دیگه نتونن نفس بکشن!

the-new-road-story-12

لیلا یه لگد محکم زد به جاده‌ی بدجنس!

the-new-road-story-14

و بعد دوید پیش مامانش!

the-new-road-story-15

مادر به لیلا گفت:

اصلا نگران نباش عزیزم! حشره‌ها همیشه یه راهی به بیرون پیدا میکنن!

گذشت و گذشت تا یک روز بارونی، ماریا دوان دوان خودش رو رسوند به خونه‌ی لیلا!

the-new-road-story-16

ماریا داد زد:

لیلا! لیلا! حشره‌ها برگشتن!

the-new-road-story-17

هوووررررا! حشره‌ها برگشته بودن! اونا جاده رو شکست داده بودن!

حق با مامان بود! اونا یه راهی به بیرون پیدا کرده بودن!

the-new-road-story-18

Courtesy of mooshima.com



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *