قصه کودکانه عکس دار
وقت دوست پیدا کردنه!
امروز جشن تولد کوسه کوچولوئه! اون با شادی فریاد میزنه:
هوووررررا! وقت دوست پیدا کردنه!
کوسه کوچولو خیلیخیلی خوشحاله و هیجان داره!
اما اون یه نگرانی کوچولو داره! اون توی آیینه به دندونهاش نگاه کرد و با خودش گفت:
نکنه بقیه دوباره از من بترسن؟!
خب! دوست پیدا کردن برای کوسه کوچولو یکم سخته! اما اون میخواد تلاشش رو بکنه!
اون فک دریایی رو دید و گفت:
سلام سلام! تو دوست داری شنا کنی؟ منم همینطور!
کوسه کوچولو به فک دریایی لبخند زد!
حالا که جفتمون شنا کردن دوست داریم، بیا باهم دوست بشیم!
ایوای نه! فرار نکن!
اما فک دریایی گفت:
وااای خدای من! یک کوسهی گنده!
و بعد سریع فرار کرد!
پس کوسه کوچولو رفت پیش اختاپوس و گفت:
تو صدفها رو دوست داری؟! منم اونا رو دوست دارم!
و به اختاپوس لبخند زد!
حالا که جفتمون صدفها رو دوست داریم، پس بیا باهم دوست بشیم!
ایوای نه! فرار نکن!
اما اختاپوس گفت:
وای خدا! یه کوسهی گنده!
و بعد سریع فرار کرد!
کوسه کوچولو رفت سراغ یه غواص و گفت:
سلام! تو یه ماهی هستی؟ منم یه جور ماهی هستم!
و بعد به غواص لبخند زد!
حالا که جفتمون ماهی هستیم پس بیا باهم دوست بشیم!
ایوای نه! فرار نکن!
اما غواص گفت:
وای خدا! یه کوسهی گنده!
و بعد سریع فرار کرد!
کوسه کوچولو با ناراحتی به خونه برگشت و تنها توی جشن تولدش نشست و گفت:
هیچکس نمیخواد با من دوست باشه!
اما ناگهان صدای در اومد:
تقتق! تقتق!
ایوای! ماهی زرد کوچولو و کوسهماهی اومدن به تولد کوسه کوچولو!
دوباره در باز شد و حلزون دریایی و ماهی کپلو هم اومدن به تولد کوسه کوچولو!
کوسه کوچولو با خوشحالی داد زد:
بیایید باهم دوست باشیم!
دوستهای خیلیخیلی خوب!
Courtesy of mooshima.com
(این نوشته در تاریخ 4 سپتامبر 2023 بروزرسانی شد.)