قصه کودکانه شیر بهانه‌گیر (1)

قصه کودکانه: شیر بهانه‌ گیر | بهانه دست دیگران ندهیم

قصه کودکانه پیش از خواب

شیر بهانه‌گیر

گردآوری و بازنویسی: حسن ناصری

جداکننده متن Q38

به نام خدا

شیر «سلطان جنگل» مریض شد و همه‌ی دکترهای جنگل را خبر کرد. یکی از آن‌ها گورخر بود. دهان شیر را بو کرد و گفت: «عالی‌جناب! دهانتان بوی بدی می‌دهد. حتماً گوشت فاسد خورده‌اید.» شیر عصبانی شد و پای او را گاز گرفت.

بعد از او کفتار آمد، دهان شیر را بو کرد و گفت: «عالی‌جناب دهانتان بوی خوبی می‌دهد؛ اما غذایی که خورده‌اید فاسد بوده است!»

شیر فکر کرد که کفتار می‌خواهد مسخره‌اش کند؛ بنابراین پای او را هم گاز گرفت و در آخر نوبت به روباه رسید.

قصه کودکانه: شیر بهانه‌ گیر | بهانه دست دیگران ندهیم 1

شیر پرسید: «دهان من چه بویی می‌دهد؟»

روباه گفت: «قربان، من سرما خورده‌ام و هیچ بویی را حس نمی‌کنم.»

شیر از زیر کی روباه خوشش آمد. چون هیچ بهانه‌ای نداشت که او را گاز بگیرد.



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *