قصه کودکانه شب به‌زودی بهار از راه می‌رسد

قصه کودکانه شب: به‌زودی بهار از راه می‌رسد

قصه کودکانه شب

__ به‌زودی بهار از راه می‌رسد __

 

جداکننده متن Q38

ـ نویسنده: کارلوس باسکت
ـ مترجم: سید حسن ناصری

به نام خدا

اگر فصل زمستان، ساکت و غمگین به نظر می‌رسد به خاطر این است که در زمستان گُل کمی وجود دارد. این گل‌ها هستند که باعث زیبایی طبیعت می‌شوند. در زمستان خبری از گل‌های مینا و نسترن نیست. چون هوا آن‌قدر سرد است که فقط بعضی از گل‌ها سبز باقی می‌مانند؛ اما در زیرِ زمین ریشه‌ها و پیازهای گل‌ها خودشان را برای بهار آماده می‌کنند تا با شروع بهار از زیر خاک بیرون بیایند.

گل مینا می‌گوید: بهار که برسد من با لباس سفید و غنچه‌های زردرنگم از خاک بیرون می‌روم.

گل بهمن می‌خندد و می‌گوید: تو حالا حالاها از زمین بیرون نمی‌روی و فقط وقتی‌که هوا گرم شود پیدا می‌شوی؛ اما گلبرگ‌های سفید من حتی در زمستان و زیر برف هم باز هستند.

نیکولاس و آماندین مشغول چیدن گل‌های زمستانی هستند؛ اما اصلاً صدای گل‌ها را از زیر زمین نمی‌شنوند. آماندین می‌خواهد یک دسته‌گل زیبا برای مادرش بچیند.

نیکولاس و آماندین مشغول چیدن گل‌های زمستانی هستند

در همین لحظه در زیر زمین گل نسترن به بقیه‌ی گل‌ها می‌گوید:

– این‌قدر سروصدا نکنید. هر گلی در یک زمانی سبز می‌شود. مثلاً من وقتی از خاک بیرون می‌روم که هیچ برف و یخی باقی نماند.

گل‌ها همین‌طور باهم حرف می‌زنند. آن بالا روی زمین آماندین و نیکولاس مشغول گردش و گل چیدن هستند و توکای زیبا روی شاخه آواز می‌خواند. آن‌ها صدای گل‌های زیر خاک را نمی‌شنوند.

the-end-98-epubfa.ir



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *