قصه کودکانه شب
__ بهزودی بهار از راه میرسد __
ـ مترجم: سید حسن ناصری
اگر فصل زمستان، ساکت و غمگین به نظر میرسد به خاطر این است که در زمستان گُل کمی وجود دارد. این گلها هستند که باعث زیبایی طبیعت میشوند. در زمستان خبری از گلهای مینا و نسترن نیست. چون هوا آنقدر سرد است که فقط بعضی از گلها سبز باقی میمانند؛ اما در زیرِ زمین ریشهها و پیازهای گلها خودشان را برای بهار آماده میکنند تا با شروع بهار از زیر خاک بیرون بیایند.
گل مینا میگوید: بهار که برسد من با لباس سفید و غنچههای زردرنگم از خاک بیرون میروم.
گل بهمن میخندد و میگوید: تو حالا حالاها از زمین بیرون نمیروی و فقط وقتیکه هوا گرم شود پیدا میشوی؛ اما گلبرگهای سفید من حتی در زمستان و زیر برف هم باز هستند.
نیکولاس و آماندین مشغول چیدن گلهای زمستانی هستند؛ اما اصلاً صدای گلها را از زیر زمین نمیشنوند. آماندین میخواهد یک دستهگل زیبا برای مادرش بچیند.
در همین لحظه در زیر زمین گل نسترن به بقیهی گلها میگوید:
– اینقدر سروصدا نکنید. هر گلی در یک زمانی سبز میشود. مثلاً من وقتی از خاک بیرون میروم که هیچ برف و یخی باقی نماند.
گلها همینطور باهم حرف میزنند. آن بالا روی زمین آماندین و نیکولاس مشغول گردش و گل چیدن هستند و توکای زیبا روی شاخه آواز میخواند. آنها صدای گلهای زیر خاک را نمیشنوند.