قصه کودکانه
سفر به یک جای بهتر
به دنبال پرندههای مهاجر
– تصویرگر: جین پیر برتراند
– مترجم: سید حسن ناصری
– برگرفته از: مجموعه قصه های شب 6
بعضی از پرندهها با رسیدن فصل سرما مهاجرت میکنند و به جایی میروند که هوا گرمتر باشد.
اما بعضی پرندهها نمیتوانند مهاجرت کنند. آنها مجبورند تمام فصل زمستان در خانه بمانند.
جیکجیکو، گنجشک کوچولو، آرزو داشت مثل پرندههای مهاجر به جاهای بهتری برود.
او لکلکها، غازها و درناها را میدید که دستهجمعی در آسمان پرواز میکردند و به سمت جاهای گرم میرفتند.
یک روز او به دوستش نیکو گفت:
«به نظر تو چطور است که ما همراه اردکهای مهاجر پرواز کنیم و به جاهای گرم برویم؟»
نیکو قبول کرد و آنها دوتایی به راه افتادند.
آنها وقتی گروه اردکها را دیدند، باعجله خودشان را به آنها رساندند.
بعد از دو ساعت پرواز کردن، جیکجیکو و نیکو حسابی خسته شدند.
نیکو گفت:
«من دیگر نمیتوانم پرواز کنم. باید کمی استراحت کنیم.»
جیکجیکو گفت:
«چقدر راه آمدهایم؟ پس چرا نمیرسیم؟!»
آنها خیلی خسته شده بودند. برای همین روی یک پشتبام نشستند تا کمی استراحت کنند.
اما اردکها همچنان با سرعت پرواز میکردند و میرفتند.
نیکو گفت:
«خیلی خوش گذشت. ما توانستیم پرندههای مهاجر را دنبال کنیم؛ اما حالا بهتر است به خانه برگردیم.»
جیکجیکو با خنده گفت:
«پس زود باش تا قبل از تاریک شدن هوا به خانه برسیم.»