قصه کودکانه ستاره‌ای که از آسمان افتاد (19)

قصه کودکانه ستاره‌ای که از آسمان افتاد

قصه کودکانه

ستاره‌ای که از آسمان افتاد

نویسنده: کارِن هایلس
نقاشی: کلیف رایت
مترجم: گلرنگ درویشیان
ویراستار: علی اشرف درویشیان

به نام خدای مهربان

یک‌شب ستاره‌ای از آسمان افتاد.

قصه کودکانه ستاره‌ای که از آسمان افتاد 1

اول‌ازهمه روباه آن را پیدا کرد.

قصه کودکانه ستاره‌ای که از آسمان افتاد 2

و ستاره را به لانه‌اش برد تا توله‌هایش از تاریکی نترسند و احساس آرامش و آسایش بکنند.

قصه کودکانه ستاره‌ای که از آسمان افتاد 3

خرسکی متوجه روشنایی شد و ستاره را از روباه قرض گرفت تا راهش را در جنگل سیاه و تاریک، روشن کند.

قصه کودکانه ستاره‌ای که از آسمان افتاد 4

وقتی به خانه‌اش رسید، ستاره را در گوشه‌ای گذاشت.

جغد به‌طور اتفاقی ستاره را دید و پرواز کرد و ستاره را روی نوک درخت بلندی گذاشت تا بتواند از راه دور هم ستاره را ببیند.

قصه کودکانه ستاره‌ای که از آسمان افتاد 5

روز بعد وقتی سنجاب از خواب بیدار شد…

بچه‌هایش را به دیدن آن ستارۀ شگفت‌انگیز برد که جغد، نوک درخت گذاشته بود.

قصه کودکانه ستاره‌ای که از آسمان افتاد 6

کلاغ ستارۀ درخشان را ربود

قصه کودکانه ستاره‌ای که از آسمان افتاد 7

و آن را میان چیزهای گران‌بهایی که در لانه‌اش داشت، پنهان کرد.

قصه کودکانه ستاره‌ای که از آسمان افتاد 8

گوزن لگدی به ستاره زد و آن را از لانۀ کلاغ پایین انداخت.

قصه کودکانه ستاره‌ای که از آسمان افتاد 9

پس از مدتی خرگوش ستاره را پیدا کرد و به لانه‌اش برد تا بچه‌هایش را گرم نگه دارد.

قصه کودکانه ستاره‌ای که از آسمان افتاد 10

سگ، ستاره را از زیرِ زمین پیدا کرد

قصه کودکانه ستاره‌ای که از آسمان افتاد 11

و به‌عنوان کادو به دوستش «ماری» داد.

قصه کودکانه ستاره‌ای که از آسمان افتاد 12

ماری با ستاره‌اش به‌سوی خانه دوید…

قصه کودکانه ستاره‌ای که از آسمان افتاد 13

و آن را توی جعبه‌ای که جای وسایل مخصوصش بود، پنهان کرد.

قصه کودکانه ستاره‌ای که از آسمان افتاد 14

ستاره یواش‌یواش کمرنگ شد.

پدر ماری گفت که ستاره مال آسمان است و آن‌ها باید ستاره را به آسمان برگردانند.

قصه کودکانه ستاره‌ای که از آسمان افتاد 15

شب که شد، ماری پنجرۀ اتاق‌خوابش را گشود و ستاره را در آسمان رها کرد. ستاره در آسمان تاریک بالا و بالاتر رفت و هر چه بالاتر می‌رفت، روشن و روشن‌تر می‌شد.

قصه کودکانه ستاره‌ای که از آسمان افتاد 16

قصه کودکانه ستاره‌ای که از آسمان افتاد 17

حالا هر شب پیش از آنکه ماری به رختخواب برود، اگر آسمان صاف باشد و او هم با دقت نگاه کند می‌تواند ستاره‌اش را ببیند که بین ستاره‌های دیگر در جای خودش می‌درخشد و چشمک می‌زند. درست همان‌جایی که همیشه بوده است.

قصه کودکانه ستاره‌ای که از آسمان افتاد 18

the-end-98-epubfa.ir



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *